make a mess

انگلیسی به انگلیسی

• create disorder, mess up; spoil, disrupt

پیشنهاد کاربران

شلوغ کاری کردن، خرابکاری کردن، کثیف کردن، گند زدن
خرابکاری کردن. سوتی دادن
خرابکاری کردن، به چیزی تِر زدن ( ببخشید البته )
شلوغ کاری کردن
ریخت و پاش
خرابکاری کردن

بپرس