make my way

پیشنهاد کاربران

خود را رساندن به جایی
Make one's way
به سوی ، به سمت ( جایی حرکت کردن/رفتن )
( میرم سمت/بسوی. . . ، سرخرو کج میکنم سمت. . . ، میزنم میرم سمت/سوی. . . )
Right after I knock out these load of works I make my way home
...
[مشاهده متن کامل]

سریع بعد از اینکه دخل اینهمه کارو بیارم ( این کارا رو تموم کنم ) میزنم میرم خونه
بلافاصله بعد از اینکه از شر این کارا راحت بشم میزنم میرم سمت خونه/سر خرو کج میکنم سمت خونه

بپرس