malicious

/məˈlɪʃəs//məˈlɪʃəs/

معنی: خبیی، بدکار، از روی بد خواهی، بد اندیش، از روی عناد
معانی دیگر: بدخواه، بدجنس، بدنهاد، دارای سونیت، بدسرشت، کینه توز، بدخواهانه، از روی سونیت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: maliciously (adv.), maliciousness (n.)
• : تعریف: characterized by or displaying malice.
مترادف: baleful, evil-minded, malevolent, malign, spiteful, venomous, vicious, vindictive, virulent
متضاد: benevolent, benign, kind
مشابه: catty, cutting, evil, ill-natured, mean, miscreant, perfidious, pernicious, poisonous, rancorous, satanic, vengeful, wanton

- His political opponents launched malicious attacks against him.
[ترجمه گوگل] مخالفان سیاسی او حملات بدخواهانه ای را علیه او انجام دادند
[ترجمه ترگمان] مخالفان سیاسی او حملات مخربی را علیه وی آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The guard's face wore a malicious expression, and the prisoner froze with fear.
[ترجمه گوگل] چهره نگهبان حالت بدی داشت و زندانی از ترس یخ کرد
[ترجمه ترگمان] چهره نگهبان حالت موذیانه ای به خود گرفت و زندانی از ترس خشکش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a malicious murderer
جانی بد سرشت

2. he took malicious pleasure in seeing me suffer
او از دیدن رنج من لذت بدجنسانه ای می برد.

3. Some malicious rumours are circulating about his past.
[ترجمه گوگل]برخی شایعات بدخواهانه در مورد گذشته او به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]برخی شایعات مغرضانه در مورد گذشته اش در جریان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was held on remand, charged with causing malicious damage to property.
[ترجمه گوگل]وی به اتهام وارد کردن خسارت به اموال در بازداشت به سر می برد
[ترجمه ترگمان]او در بازداشت به سر می برد و متهم به ایجاد خسارت مخرب به اموال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's always putting about malicious rumours.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد شایعات بدخواهانه است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد شایعات بد صحبت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You ought to kick back at such malicious slander.
[ترجمه گوگل]شما باید به چنین تهمت های مخرب پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]تو باید به چنین slander موذیانه برگردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A malicious rumour went round that Philip had something to do with the murder.
[ترجمه گوگل]یک شایعه بدخواهانه منتشر شد مبنی بر اینکه فیلیپ با قتل ارتباط داشته است
[ترجمه ترگمان]یک شایعه بدخواهانه دور شد که فیلیپ ربطی به قتل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was malicious gossip, completely without substance.
[ترجمه گوگل]این شایعات بدخواهانه بود، کاملاً بی محتوا
[ترجمه ترگمان]شایعات بدخواهانه و بدون مواد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The diary portrays his family as quarrelsome and malicious.
[ترجمه گوگل]این دفترچه خاطرات خانواده او را افرادی ستیز و بدخواه به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]این دفتر، خانواده او را به عنوان ستیزه جو و malicious توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These are not necessarily hateful, malicious people.
[ترجمه گوگل]اینها لزوماً افراد منفور و بدخواه نیستند
[ترجمه ترگمان]این ها لزوما نفرت انگیز و شریر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Someone has been spreading malicious gossip about me.
[ترجمه گوگل]یک نفر در مورد من شایعات بدخواهانه پخش می کند
[ترجمه ترگمان]یه نفر در مورد من شایعه بدی پخش کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That might merely have been malicious gossip.
[ترجمه گوگل]این ممکن است صرفاً شایعات بدخواهانه باشد
[ترجمه ترگمان] این فقط یه شایعه بد بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His reputation was bespattered by malicious gossip.
[ترجمه گوگل]شهرت او توسط شایعات بدخواهانه لطمه زده شد
[ترجمه ترگمان]شهرت او از شایعات بدخواهانه پر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave a faintly malicious smile at her furious expression.
[ترجمه گوگل]با حالت خشم آلود او لبخندی ضعیفی زد
[ترجمه ترگمان]او لبخند ضعیفی بر چهره خشمگین او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبیی (صفت)
abominable, devilish, evil, hellish, malicious, mischievous, miscreant

بدکار (صفت)
nefarious, bad, evil, malicious, vicious, wicked, flagitious, rakish

از روی بدخواهی (صفت)
malicious

بد اندیش (صفت)
malicious

از روی عناد (صفت)
malicious

انگلیسی به انگلیسی

• malevolent, spiteful, wishing harm on another
malicious talk or behaviour is intended to harm someone or their reputation.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : malice
✅️ صفت ( adjective ) : malicious
✅️ قید ( adverb ) : maliciously
در امور سیاسی به معنی �عاندانه� است.
مغرضانه
malicious = کینه توز
کینه توز، بدجنس، بدخواه، انتقام جو، خدعه گر، حیله گر
عوضی
بدجنس
خبیس . بدجنس
خرابکارانه
در حقوق:غیر قانونی
Malicious prosecution:پیگرد غیر قانونی
کینه توزانه
بی رحم و نامهربان
مخرب. بدکار
Malicious software=نرم افزار مخرب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس