malnutrition

/ˌmælnuːˈtrɪʃn̩//ˌmælnjuːˈtrɪʃn̩/

معنی: سوء تغذیه، تغذیه ناقص، نرسیدن مواد غذایی
معانی دیگر: بدخورایی، بدخوراکی، بدپروردی، گنده خوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: poor or inadequate nutrition.
مشابه: malnourishment

جمله های نمونه

1. malnutrition has dwarfed these children
سو تغذیه این کودکان را از رشد بازداشته است.

2. malnutrition is one of the major factors in the development of diseases
بدخوراکی (سو تغذیه) یکی از سازه های عمده ی پیدایش بیماری ها است.

3. disease often follows malnutrition
بیماری اغلب از سو تغذیه ناشی می شود.

4. the enervation caused by malnutrition
بی حالی ناشی از سو تغذیه

5. The study demonstrates the link between poverty and malnutrition.
[ترجمه گوگل]این مطالعه ارتباط بین فقر و سوء تغذیه را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه ارتباط بین فقر و سو تغذیه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Malnutrition is one of the common afflictions of the poor.
[ترجمه گوگل]سوء تغذیه یکی از مصائب رایج فقرا است
[ترجمه ترگمان]malnutrition یکی از the عمومی فقرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is a classic case of malnutrition.
[ترجمه گوگل]این یک مورد کلاسیک از سوء تغذیه است
[ترجمه ترگمان]این یک مورد کلاسیک از سو تغذیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many of the refugees are suffering from severe malnutrition.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پناهندگان از سوء تغذیه شدید رنج می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پناهندگان از سو تغذیه شدید رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In general, there was increasing evidence of malnutrition in those persons with the lowest incomes.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، شواهد فزاینده ای از سوءتغذیه در افرادی با کمترین درآمد وجود داشت
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، شواهد فزاینده ای از سو تغذیه در آن افراد با پایین ترین میزان درآمد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Malnutrition was considered to have been a contributory cause of death.
[ترجمه گوگل]سوءتغذیه به عنوان یکی از علل مرگ و میر در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]سو تغذیه به عنوان دلیل موثر مرگ تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Children, many suffering from malnutrition, keep warm by doing exercises fully clothed.
[ترجمه گوگل]کودکانی که بسیاری از سوءتغذیه رنج می برند، با انجام تمرینات با لباس کاملاً گرم خود را حفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که از سو تغذیه رنج می برند، با انجام تمرینات کاملا لباس گرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Malnutrition obviously weakens the patient.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که سوء تغذیه بیمار را ضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]سو تغذیه آشکارا بیمار را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Malnutrition, which affects a third of the world's population, will be conquered by a diversification of diet.
[ترجمه گوگل]سوءتغذیه، که یک سوم جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار می دهد، با تنوع رژیم غذایی غلبه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سو تغذیه که یک سوم جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار می دهد، با تنوع رژیم غذایی مغلوب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Poverty is widespread and malnutrition is becoming increasingly evident among children and young people.
[ترجمه گوگل]فقر گسترده است و سوء تغذیه در میان کودکان و جوانان به طور فزاینده ای آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]فقر گسترده است و سو تغذیه در میان کودکان و جوانان به طور فزاینده ای مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء تغذیه (اسم)
malnutrition, undernourishment

تغذیه ناقص (اسم)
malnutrition

نرسیدن مواد غذایی (اسم)
malnutrition

تخصصی

[بهداشت] سو ءتغذیه

انگلیسی به انگلیسی

• undernourishment, inadequate nutrition, malnourishment
malnutrition is physical weakness caused by not eating enough food of the right kind.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] سوء تغذیه: عدم تعادل بین آنچه که خورده می شود با آنچه که موردنیاز است
malnutrition ( تغذیه )
واژه مصوب: سوءِتغذیه
تعریف: وضعیتی ناشی از تغذیۀ ناکافی یا نامتعادل

بپرس