manic

/ˈmænɪk//ˈmænɪk/

معنی: دیوانه
معانی دیگر: (روان پزشکی) وابسته به یا دچار یا همانند روان شیدایی یا جنون تحریکاتی، شیدا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, or affected by mania, esp. the excitable state in manic-depressive disorders.
متضاد: calm, depressive
مشابه: nervous

جمله های نمونه

1. Tonight he is manic, wired and uptight.
[ترجمه فاطمه] امشب او دیوانه شده، عجیب و عصبی است
|
[ترجمه گوگل]امشب او شیدایی، سیمی و تنبل است
[ترجمه ترگمان]امشب او دیوانه شده و عصبی و عصبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She seemed slightly manic.
[ترجمه گوگل]کمی شیدایی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کمی دیوانه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's a bit manic - I wish he'd calm down.
[ترجمه گوگل]او کمی شیدایی است - ای کاش آرام می شد
[ترجمه ترگمان]او کمی دیوانه است - ای کاش آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Things are manic in the office at the moment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر همه چیز در دفتر دیوانه است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر همه چیز دیوانه وار در دفتر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mortimer continued to shoot, a manic grin on his face.
[ترجمه گوگل]مورتیمر به تیراندازی ادامه داد و پوزخندی شیدایی روی صورتش بود
[ترجمه ترگمان]مورتیمر همچنان به شلیک کردن ادامه داد، لبخند جنون آمیزی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was really manic.
[ترجمه گوگل]او واقعا شیدایی بود
[ترجمه ترگمان] اون واقعا قاطی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Manic brushing will only cause frizz.
[ترجمه گوگل]مسواک زدن مانیک فقط باعث ایجاد موخوره می شود
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن تنها باعث frizz می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The performers had a manic energy and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]اجراکنندگان انرژی و اشتیاق شیدایی داشتند
[ترجمه ترگمان]اجراکنندگان، انرژی و شور و شوق جنون آمیزی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her mother is a manic depressive.
[ترجمه گوگل]مادرش یک شیدایی افسرده است
[ترجمه ترگمان]مادر او افسرده کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He seemed to have an almost manic energy.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او انرژی تقریباً شیدایی دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او تقریبا یک انرژی دیوانه کننده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Manic depressives oscillate between depression and elation.
[ترجمه گوگل]افسردگی های شیدایی بین افسردگی و شادی در نوسان هستند
[ترجمه ترگمان]نوسان depressives بین افسردگی و شادی نوسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just something to distinguish hair f nail manic facial. How does that sound to you?
[ترجمه گوگل]فقط چیزی برای تشخیص مو و ناخن صورت شیدایی به نظر شما چطور است؟
[ترجمه ترگمان]فقط یه چیزی برای تشخیص موهای پریشان چهره این چطور به نظرت میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Williams is a comedian with a lot of manic energy.
[ترجمه گوگل]ویلیامز یک کمدین با انرژی شیدایی فراوان است
[ترجمه ترگمان]ویلیامز یک کمدین با مقدار زیادی انرژی دیوانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Events unfolded with a manic slowness at first.
[ترجمه گوگل]وقایع در ابتدا با کندی جنون آمیز آشکار شدند
[ترجمه ترگمان]ابتدا با کندی دیوانه وار شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let us take a forceful manic who is displaying and functioning on 500 arbitrary units of life force.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید یک شیدایی نیرومند را در نظر بگیریم که بر روی 500 واحد دلخواه نیروی حیات نمایش داده و عمل می کند
[ترجمه ترگمان]بگذارید یک دیوانه قوی را انتخاب کنیم که ۵۰۰ واحد دل خواه از نیروی زندگی را نمایش می دهد و اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to mania, affected with mania
you use manic to describe behaviour which is very energetic, because the person concerned is excited or anxious.

پیشنهاد کاربران

خیلی مشغول
دیوانه
شیدا گونه
دوقطبی - شخصیت دوقطبی داشتن
manic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شیدا
تعریف: 1. ویژگی فرد دچار شیدایی|||2. فرد دچار شیدایی
خبط دماغی، به فردی گویند که ضعف قوای دماغی دارد.

بپرس