manpower

/ˈmænˌpɑːwər//ˈmænpaʊə/

معنی: نیروی انسانی، مشمولین نظام، نیروی مردانه، تعداد اشخاص مورد استفاده
معانی دیگر: کارگر(ان) (man power هم می نویسند)، نیروی بدنی (انسان)، نیروی جسمی انسان (در برابر: نیروی ماشین و غیره)، نیروی مردانه، تعداداشخاص مورد استفاده، مشمولین نظام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the physical power that can be supplied by human strength.

(2) تعریف: the number of workers available or needed, usu. for a particular organization or project; labor force.

جمله های نمونه

1. a manpower squeeze
کمبود نیروی انسانی

2. the manpower needed to build the pyramids
نیروی انسانی لازم برای ساختن اهرام (مصر)

3. war had drained the country's manpower
جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده بود.

4. the western world was facing a shortage of manpower
جهان غرب با کمبود کارگر مواجه شده بود.

5. Manpower will be reduced by an average of 20 per cent.
[ترجمه ehsan] به طور متوسط نیروی انسانی20 درصد کاهش می یابد.
|
[ترجمه گوگل]نیروی انسانی به طور متوسط ​​20 درصد کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]نیروی انسانی به طور متوسط ۲۰ درصد کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They drew the manpower from those people.
[ترجمه گوگل]نیروی انسانی را از آن افراد می گرفتند
[ترجمه ترگمان]اونا نیروی انسانی رو از اون آدم ها بیرون کشیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The country was drained of its manpower and wealth by war.
[ترجمه گوگل]این کشور در اثر جنگ از نیروی انسانی و ثروت خود خالی شد
[ترجمه ترگمان]این کشور براثر جنگ از نیروی انسانی و ثروت خود تهی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The police are seriously short of manpower.
[ترجمه گوگل]پلیس به شدت با کمبود نیروی انسانی مواجه است
[ترجمه ترگمان]پلیس به شدت از نیروی انسانی کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As such it should be able to supply manpower statistics and other personnel information quickly in response to line management requests.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب باید بتواند آمار نیروی انسانی و سایر اطلاعات پرسنل را به سرعت در پاسخ به درخواست های مدیریت خط ارائه کند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب باید قادر به تامین آمار نیروی انسانی و سایر اطلاعات پرسنل به سرعت در پاسخ به درخواست های مدیریت خط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In terms of manpower all three types of decision are constantly being made at all levels of the nursing organisation.
[ترجمه گوگل]از نظر نیروی انسانی هر سه نوع تصمیم به طور مداوم در تمام سطوح سازمان پرستاری گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]از نظر نیروی انسانی، هر سه نوع تصمیم به طور مداوم در تمامی سطوح سازمان پرستاری ایجاد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are rumours from other regions of two manpower lists, one for local consumption and one for the Department of Health.
[ترجمه گوگل]شایعاتی از مناطق دیگر از دو لیست نیروی انسانی، یکی برای مصرف محلی و دیگری برای وزارت بهداشت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شایعاتی از مناطق دیگر دو گروه نیروی انسانی وجود دارد که یکی برای مصرف داخلی و دیگری برای وزارت بهداشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Statistical techniques for manpower planning: Development of statistical methods for use in manpower planning.
[ترجمه گوگل]تکنیک های آماری برای برنامه ریزی نیروی انسانی: توسعه روش های آماری برای استفاده در برنامه ریزی نیروی انسانی
[ترجمه ترگمان]تکنیک های آماری برنامه ریزی نیروی انسانی: توسعه روش های آماری برای استفاده در برنامه ریزی نیروی انسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I simply do not have the manpower to make arrests in the teeth of such concerted action.
[ترجمه گوگل]من به سادگی نیروی انسانی برای دستگیری در دندان چنین اقدامات هماهنگ را ندارم
[ترجمه ترگمان]من نیروی انسانی لازم برای دستگیری در میان دندان های این اقدام هماهنگ را ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was fine when manpower was cheap and farming was labour intensive, when families worked in the fields man and boy.
[ترجمه گوگل]وقتی نیروی انسانی ارزان بود و کشاورزی به نیروی کار نیاز داشت، وقتی خانواده ها در مزرعه مرد و پسر کار می کردند، خوب بود
[ترجمه ترگمان]خوب بود که نیروی انسانی ارزان بود و کشاورزی متمرکز بود، زمانی که خانواده ها در مزرعه کار می کردند و پسر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, that will take man power away from essential building work and the development of the railway will be delayed.
[ترجمه گوگل]با این حال، این امر نیروی انسانی را از کارهای اساسی ساختمانی دور می کند و توسعه راه آهن به تعویق می افتد
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن نیروی انسانی را از کار ساختمان اصلی دور خواهد کرد و توسعه راه آهن به تاخیر خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The fruits of science give man power - power for good and power for ill.
[ترجمه گوگل]ثمرات علم به انسان قدرت می دهد - قدرت برای خیر و قدرت برای بد
[ترجمه ترگمان]میوه های علم به انسان قدرت و قدرت را برای بیمار شدن می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Gradually abolish complex high schools, and gather, man power, finances to develop common high schools.
[ترجمه گوگل]به تدریج دبیرستان های پیچیده را لغو کنید و نیروی انسانی و منابع مالی را برای توسعه دبیرستان های رایج جمع آوری کنید
[ترجمه ترگمان]به تدریج مدارس عالی پیچیده را از بین برد و قدرت انسانی، منابع مالی برای توسعه مدارس عالی عمومی را جمع آوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The machine is featured of remarkable man power economical and its precise filling quantity control.
[ترجمه گوگل]این دستگاه از قدرت اقتصادی قابل توجه انسان و کنترل دقیق کمیت پر کردن آن برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه از قدرت اقتصادی مرد قابل توجه و کنترل دقیق مقدار آن استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Economize cost, electricity and man power to a large extent.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در هزینه، برق و نیروی انسانی تا حد زیادی
[ترجمه ترگمان]هزینه برق، برق و قدرت بشر تا حد زیادی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We'll try to finish the work in time though we are short of man power.
[ترجمه گوگل]ما سعی خواهیم کرد کار را به موقع به پایان برسانیم، اگرچه نیروی انسانی نداریم
[ترجمه ترگمان]سعی می کنیم به مرور زمان کار را تمام کنیم، هرچند که قدرت انسان کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The peeler possesses many advantages such as high ratio of peeling, few pulp damage, safe and healthy, man power saving, high efficiency, space saving and easy managing etc.
[ترجمه گوگل]لایه بردار دارای مزایای زیادی مانند نسبت لایه برداری بالا، آسیب کم به پالپ، ایمن و سالم، صرفه جویی در مصرف انرژی، راندمان بالا، صرفه جویی در فضا و مدیریت آسان و غیره است
[ترجمه ترگمان]The دارای مزایای زیادی از قبیل نسبت بالای برش، کمی آسیب مکانیکی، ایمن و سالم، صرفه جویی در توان انسانی، بهره وری بالا، صرفه جویی در فضا و مدیریت آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He pluralized those two town for temporary shortage of man power.
[ترجمه گوگل]او این دو شهر را به دلیل کمبود موقت نیروی انسانی متکثر کرد
[ترجمه ترگمان]او این دو شهر را به خاطر کمبود موقت قدرت انسانی محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیروی انسانی (اسم)
manpower

مشمولین نظام (اسم)
manpower

نیروی مردانه (اسم)
manpower

تعداد اشخاص مورد استفاده (اسم)
manpower

تخصصی

[صنعت] نیروی انسانی
[ریاضیات] دستمزد، کار، نیروی انسانی، کارکرد

انگلیسی به انگلیسی

• american corporation headquartered in milwaukee wisconsin, provider of employment and managed business services worldwide
power available from or supplied by human labor; total number of people available for service
people refer to workers as manpower when considering them as a means of producing goods.
labor supplied by people

پیشنهاد کاربران

manpower ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: نیروی انسانی
تعریف: مجموع افراد مناسب یا موجود برای انجام کاری معین
نیرونی انسانی که مترادف آن crew & staff می باشد.
workforce =manpower
نیروی بدنی

بپرس