mass production

/ˈmæsprəˈdəkʃn̩//mæsprəˈdʌkʃn̩/

معنی: بس فراوری، تولید بمقدار زیاد، تولید ماشینی
معانی دیگر: تولید انبوه، انبوه فروری، بس فروری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the production, and often packaging, of goods in large quantities by means of machines, standardized design and parts, and, often, assembly lines.
مشابه: manufacture

جمله های نمونه

1. In the mass production era multinational firms tended to centralize their operations.
[ترجمه گوگل]در عصر تولید انبوه، شرکت های چند ملیتی تمایل داشتند تا فعالیت های خود را متمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]در دوره تولید انبوه، شرکت های چند ملیتی تمایل به متمرکز کردن عملیات خود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These precise instruments have already gone into mass production.
[ترجمه گوگل]این ابزار دقیق قبلاً به تولید انبوه رسیده است
[ترجمه ترگمان]این ابزار دقیق پیش از این به تولید انبوه رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mass production and marketing of family food expresses the dissolution of domesticity as a way of life.
[ترجمه گوگل]تولید انبوه و بازاریابی غذای خانوادگی بیانگر انحلال خانواده به عنوان یک شیوه زندگی است
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه و بازاریابی مواد غذایی خانواده، انحلال زندگی خانوادگی را به عنوان یک روش زندگی بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A combination of mass production and the internal combustion engine was responsible for the Allied victory.
[ترجمه گوگل]ترکیبی از تولید انبوه و موتور احتراق داخلی مسئول پیروزی متفقین بود
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از تولید انبوه و موتور احتراق داخلی مسئول پیروزی متفقین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the commercial horticultural field, the mass production of pot plants has been facilitated through cloning.
[ترجمه گوگل]در زمینه باغبانی تجاری، تولید انبوه گیاهان گلدانی از طریق شبیه سازی تسهیل شده است
[ترجمه ترگمان]در زمینه باغبانی تجاری، تولید انبوه گیاهان دیگ بخار از طریق شبیه سازی تسهیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mass production methods call for detailed planning and sophisticated control procedures.
[ترجمه گوگل]روش های تولید انبوه مستلزم برنامه ریزی دقیق و روش های کنترل پیچیده است
[ترجمه ترگمان]روش های تولید انبوه مستلزم برنامه ریزی دقیق و رونده ای کنترل پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Composite technology, suitably developed for mass production, might offer considerable savings on this investment.
[ترجمه گوگل]فناوری کامپوزیت که برای تولید انبوه توسعه یافته است، ممکن است صرفه جویی قابل توجهی در این سرمایه گذاری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]فن آوری ترکیبی، که مناسب تولید انبوه است، ممکن است در این سرمایه گذاری صرفه جویی قابل توجهی ارائه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mass production had begun with the installation by Henry Ford of the moving production line at his Highland Park plant.
[ترجمه گوگل]تولید انبوه با نصب خط تولید متحرک توسط هنری فورد در کارخانه هایلند پارک او آغاز شده بود
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه با نصب هنری فورد از خط تولید متحرک در کارخانه Highland his آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile, Arnold continued to hone his skill at mass production.
[ترجمه گوگل]در همین حال، آرنولد همچنان به تقویت مهارت خود در تولید انبوه ادامه داد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، آرنولد ادامه داد که مهارت خود را در تولید انبوه افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem came with mass production and distribution of the vaccine.
[ترجمه گوگل]مشکل با تولید و توزیع انبوه واکسن بود
[ترجمه ترگمان]این مشکل با تولید انبوه و توزیع واکسن رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mass production enterprise is a case in point.
[ترجمه گوگل]شرکت تولید انبوه نمونه ای از این موارد است
[ترجمه ترگمان]شرکت تولید انبوه یک مورد در این زمینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inspirational leadership has to be followed by mass production and widescale distribution systems if the original ideas are to be successfully marketed.
[ترجمه گوگل]رهبری الهام بخش باید توسط تولید انبوه و سیستم های توزیع در مقیاس وسیع دنبال شود تا ایده های اصلی با موفقیت به بازار عرضه شوند
[ترجمه ترگمان]اگر ایده های اصلی به بازار عرضه شوند، رهبری الهام بخش باید با تولید انبوه و سیستم های توزیع widescale دنبال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mass production meant finding new methods of selling, and manufacturers like Ford encouraged high pressure salesmanship.
[ترجمه گوگل]تولید انبوه به معنای یافتن روش‌های جدید فروش بود و سازندگانی مانند فورد، فروشندگی با فشار بالا را تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]تولید انبوه به معنای یافتن روش های جدید فروش بود و تولید کنندگان مثل فورد فشار بالایی را تشویق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Competition and mass production is now changing that.
[ترجمه گوگل]رقابت و تولید انبوه اکنون این وضعیت را تغییر داده است
[ترجمه ترگمان]رقابت و تولید انبوه اکنون در حال تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dominance of mass production meant that this was a system characterized by large plants.
[ترجمه گوگل]تسلط بر تولید انبوه به این معنی بود که این سیستمی بود که توسط گیاهان بزرگ مشخص می شد
[ترجمه ترگمان]تسلط تولید انبوه به این معنا بود که این سیستمی است که توسط نیروگاه های بزرگ مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بس فراوری (اسم)
mass production, overproduction

تولید به مقدار زیاد (اسم)
mass production

تولید ماشینی (اسم)
mass production

تخصصی

[حسابداری] تولید انبوه
[صنعت] تولید انبوه، بس فرآوری
[نساجی] تولید انبوه
[ریاضیات] تولید انبوه، عمده سازی، تولید وسیع، تولید به مقیاس صنعتی، تولید جمعی، انبوه سازی، سری سازی، تولید توده وار
[پلیمر] تولید انبوه

انگلیسی به انگلیسی

• production of large quantities of goods
mass-production is the production of something in large quantities.

پیشنهاد کاربران

تولید انبوه
mass production ( علوم مهندسی )
واژه مصوب: تولید انبوه
تعریف: تولید در مقادیر زیاد با استفاده از فرایندهای ماشینی

بپرس