massage

/məˈsɑːʒ//ˈmæsɑːʒ/

معنی: ماساژ، مشت و مال، ماساژ دادن، مشتمال دادن، مشت و مال دادن
معانی دیگر: مالاندن، (از ریشه ی عربی)، مالش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a treatment of the body that involves rubbing, kneading, and stroking to improve circulation, ease stiffness, or provide relaxation.
مترادف: rubdown
مشابه: manipulation, Rolfing, rub, rubbing, shiatsu
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: massages, massaging, massaged
مشتقات: massager (n.)
• : تعریف: to treat by rubbing, stroking, or kneading the body; give a massage to.
مترادف: knead
مشابه: caress, manipulate, rub, stroke

جمله های نمونه

1. massage the painful muscles gently and put a hot towel on them
عضلات دردناک را به آرامی مالش بدهید و حوله ی داغی روی آنها بگذارید.

2. aha, massage me right here!
آره،همین جا را بمال !

3. send a massage
(عامیانه) اشاره کردن،با ایما و اشاره فهماندن

4. Massage may help to increase blood flow to specific areas of the body.
[ترجمه گوگل]ماساژ ممکن است به افزایش جریان خون در مناطق خاصی از بدن کمک کند
[ترجمه ترگمان]ماساژ می تواند به افزایش جریان خون به مناطق خاص بدن کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Massage the shampoo gently into your hair and scalp.
[ترجمه Mah🌙sa] شامپو را آرام، به موها و و پوست سر خود ماساژ بدهید.
|
[ترجمه گوگل]شامپو را به آرامی روی موها و پوست سر خود ماساژ دهید
[ترجمه ترگمان]شامپو را به آرامی به موها و پوست سر خود ماساژ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The book covers the basics of massage.
[ترجمه گوگل]این کتاب اصول اولیه ماساژ را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب اصول ماساژ را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you are elderly or physically disabled, massage can be beneficial.
[ترجمه گوگل]اگر شما مسن هستید یا از نظر جسمی ناتوان هستید، ماساژ می تواند مفید باشد
[ترجمه ترگمان]اگر شما مسن و یا از نظر فیزیکی ناتوان هستید، ماساژ می تواند مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was given artificial respiration and cardiac massage.
[ترجمه گوگل]به او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه ترگمان]او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Massage the area gently but firmly.
[ترجمه گوگل]ناحیه مورد نظر را به آرامی اما محکم ماساژ دهید
[ترجمه ترگمان]این ناحیه را به آرامی اما محکم ماساژ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alex asked me if I wanted a massage.
[ترجمه گوگل]الکس از من پرسید که آیا می خواهم ماساژ بدهم؟
[ترجمه ترگمان] الکس \"ازم خواست که یه ماساژ بگیرم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A massage will loosen up your joints.
[ترجمه گوگل]ماساژ مفاصل شما را شل می کند
[ترجمه ترگمان]ماساژ مفاصل شما را شل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Osteopathy involves massage and manipulation of the bones and joints.
[ترجمه گوگل]استئوپاتی شامل ماساژ و دستکاری استخوان ها و مفاصل است
[ترجمه ترگمان]ماساژ دادن شامل ماساژ و دستکاری استخوان ها و مفاصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gently massage the cream into your skin.
[ترجمه گوگل]کرم را به آرامی روی پوست خود ماساژ دهید
[ترجمه ترگمان]به آرامی کرم را به پوست خود ماساژ دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My massage had left me with a pleasant tingly sensation.
[ترجمه گوگل]ماساژ من احساس گزگز خوشایندی در من ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]ماساژ من منو با یه احساس ناخوشایند دیگه رها کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Massage will help to tone up loose skin under the chin.
[ترجمه گوگل]ماساژ به تقویت پوست شل زیر چانه کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ماساژ کمک می کند تا پوست رها شده زیر چانه را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماساژ (اسم)
massage

مشت و مال (اسم)
massage

ماساژ دادن (فعل)
massage

مشتمال دادن (فعل)
massage

مشت و مال دادن (فعل)
massage

تخصصی

[سینما] پیام فیلمساز
[کامپیوتر] تغییر دادن ؛ ماساژ دادن ؛ پردازش داده

انگلیسی به انگلیسی

• act of treating the body by rubbing or kneading the muscles or joints to stimulate circulation or relaxation
rub or knead muscles and joints with hands to stimulate circulation or relaxation, give a massage
if you massage someone, you rub their body to make them relax or to stop their muscles from hurting. verb here but can also be used as an uncount or a count noun. e.g. we can relax our muscles by massage. let me give you a massage.

پیشنهاد کاربران

ماساژ/ ورزمان ( اسم ) : درمانی برای بیماری های عضلانی که شامل مالش، مشت و مال یا فشار دادن بدن با دست است ■ ماساژ/ ورزمان دادن ( فعل ) : مالیدن، مشت و مال یا فشار دادن بدن با دست
massage ( n ) ( məˈsɑʒ ) =the action of rubbing and pressing a person's body with the hands to reduce pain in the muscles and joints, e. g. Massage will help the pain.
massage
massage ( پزشکی )
واژه مصوب: ورزمان
تعریف: استفاده از یک رشته حرکات منظم، مانند مالش و فشار و ضربه و مشت و مال برای افزایش گردش خون و تقویت ماهیچه ها و بافت های نرم که به رفع خستگی و آرامش فرد منجر می شود|||متـ . ماساژ
ماساژیدن. مُشتُمالیدن.
the act of pressing and rubbing somebody's body in order to reduce pain in their muscles or make them relax
Massage : ماساژ دادن - ماساژ
Message : پیغام دادن - پیام - پیام دادن
Your pain and calamities to my Jon
Gently massage your feet with cream or oil
Massage your feet
I kiss your beautiful feet
Keep your jealous eyes away from you
درد و بلات بجونم
با آرامی پاهات رو با کرم و یا روغن ماساژ بدم
...
[مشاهده متن کامل]

( پتانسیل ) پاهای خوشگلتو ببوسم
چشم حسود شور ازت دور باشه

* - the action of pressing and rubbing someone’s body with your hands to reduce pain or help him/her relax
* - ماساژ
* - ماساژ دادن
ماساژ، ماساژ دادن
ماساژ
The act pf pressing and rubbing somebody's body in order to reduce pain in their muscles or make them relax
Information you send to or leave for a person.
ماساژ دادن
دستکاری اعداد و حقایق به منظور اینکه افراد را بهتر از قبل مجذوب کند.
to try to make facts or numbers appear better than they really are in order to deceive someone

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس