matriarchal

/ˌmetriˈɑːrkl̩//ˌmeɪtrɪˈɑːkl̩/

وابسته برئیسه خاندان

جمله های نمونه

1. The animals live in matriarchal groups.
[ترجمه گوگل]حیوانات در گروه های مادرسالار زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات در گروه های matriarchal زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A photograph taken in 1908 shows Belle, strongly matriarchal among her children.
[ترجمه گوگل]عکسی که در سال 1908 گرفته شده است، بل را نشان می دهد که در میان فرزندانش به شدت مادرسالار است
[ترجمه ترگمان]عکسی که در سال ۱۹۰۸ گرفته شد، بل را به شدت در میان فرزندان خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clearly, then, Laura Holmes's family is tribal, matriarchal, insular.
[ترجمه گوگل]پس واضح است که خانواده لورا هولمز قبیله ای، مادرسالار و جزیره ای هستند
[ترجمه ترگمان]واضح است که خانواده لو را s، tribal، منزوی و منزوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was raised in a matriarchal family and was always closer to his mother than his father.
[ترجمه گوگل]او در خانواده ای مادرسالار بزرگ شد و همیشه بیشتر از پدرش به مادرش نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]او در خانواده matriarchal بزرگ شده بود و همیشه به مادرش نزدیک تر از پدرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moreover, the matrilineal system was not a matriarchal system.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیستم مادرسالاری یک سیستم مادرسالاری نبود
[ترجمه ترگمان]به علاوه، سیستم matrilineal یک سیستم matriarchal نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a typical reflection of the matriarchal system.
[ترجمه گوگل]این یک بازتاب معمولی از سیستم مادرسالاری است
[ترجمه ترگمان]این یک بازتاب معمولی از سیستم matriarchal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nu Wa, the ancient Chinese are matriarchal society, a well - known tribal leaders hope the clan.
[ترجمه گوگل]نو وا، چینی های باستان جامعه مادرسالار هستند، رهبران قبیله ای شناخته شده امیدوارند که قبیله
[ترجمه ترگمان]Nu و چینی باستانی جامعه matriarchal هستند که رهبران معروف قبیله ای امیدوارند که قبیله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The theory of matriarchal authority can not be derived from the matrilineal system.
[ترجمه گوگل]نظریه اقتدار مادرسالاری را نمی توان از سیستم مادرسالاری استخراج کرد
[ترجمه ترگمان]نظریه اقتدار matriarchal نمی تواند از سیستم matrilineal مشتق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A decade has passed, a matriarchal society is taking shape in the family.
[ترجمه گوگل]یک دهه می گذرد، یک جامعه مادرسالار در خانواده شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]یک دهه گذشته، جامعه matriarchal در خانواده شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The matriarchal society consists of her female offspring and their young.
[ترجمه گوگل]جامعه مادرسالار متشکل از فرزندان مؤنث و جوانان آنهاست
[ترجمه ترگمان]جامعه matriarchal شامل فرزندان مونث او و young است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this matriarchal city, males had a subservient role, and most answered to the whimsy females.
[ترجمه گوگل]در این شهر مادرسالار، نرها نقشی فرعی داشتند و بیشتر به زنان هوس باز پاسخ می دادند
[ترجمه ترگمان]در این شهر matriarchal، مردان نقش فرمانبردار داشتند و بیش ترشان به زنان whimsy پاسخ دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The primitive commune is a matriarchal clan society.
[ترجمه گوگل]کمون بدوی یک جامعه قبیله ای مادرسالار است
[ترجمه ترگمان]کمون ابتدایی یک جامعه قبیله matriarchal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The finds from these burial grounds point to the existence of a prosperous matriarchal society.
[ترجمه گوگل]یافته های این دفن ها حاکی از وجود یک جامعه مادرسالار مرفه است
[ترجمه ترگمان]یافته های این مراسم خاکسپاری حاکی از وجود یک جامعه مرفه و مرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether or not she was cooking, she regularly donned an apron as a symbolically matriarchal gesture that she was in charge of domestic arrangements.
[ترجمه گوگل]خواه آشپزی می کرد یا نه، به طور مرتب پیش بند را به عنوان یک حرکت نمادین مادرسالارانه می پوشید مبنی بر اینکه او مسئول ترتیبات داخلی است
[ترجمه ترگمان]این که آیا او آشپزی می کرد یا نه، به طور مرتب یک پیش بند را به عنوان یک حرکت نمادین بر تن می کرد که او مسئول امور داخلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am in the sacred grove with a priestess in the last surviving matriarchal, communal culture on earth.
[ترجمه گوگل]من در بیشه مقدس با یک کشیش در آخرین فرهنگ مادرسالارانه و جمعی بر روی زمین هستم
[ترجمه ترگمان]من در این بیشه مقدس با یک کاهنه در آخرین matriarchal که در خاک مدفون است، هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of a system in which the mother is the dominant figure or leader
a matriarchal society or system is one in which the ruler is female and the power is passed from mother to daughter.
a matriarchal system of inheritance is one in which family property is traditionally inherited from women and not from men.

پیشنهاد کاربران

بە هر دو معنی "مادر سالاری" و "پدر سالاری" می آید
Matriarchal
حکمرانی شده ( کنترل شده ) بوسیله زن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
ruled or controlled by women
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
used for describing a society that is ruled by women
...
[مشاهده متن کامل]

معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
ruled or controlled by women or females

زن سالاری

بپرس