matrix

/ˈmeɪtrɪks//ˈmeɪtrɪks/

معنی: موطن، رحم، ماتریس، زهدان، بچه دان، جای پیدایش
معانی دیگر: سرچشمه، اصل، مبدا، زادگاه، موجد، زایش گر، زاینده، (در اصل) زهدان، زاقدان، قالب، تپنگ، (صفحه ی گرام و غیره) نسخه ی اصلی، نسخه ی مادر، (کالبد شناسی) بافت زایشی(که ناخن و دندان و غیره می سازد)، ماده ی زمینه ای، ماده ی زایا (ماده ی ناجاندار مانند استخوان که یاخته های زنده در آن جایگزین شده اند)، (الکترونیک: آمیختن چند پیام برای تسهیل در ضبط یا ارسال و جدا سازی آنها هنگام دریافت) شباک، (زمین شناسی - سنگ یا خاک سفت که بلور یا ریگ یا سنگواره در آن جایگزین شده باشد) بوگان، بوگان سنگ، (زبانشناسی) جمله ی درونه دار، (دستور زبان) بند اصلی، جمله ی پایه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: matrices, matrixes
(1) تعریف: an environment that gives form to or provides for the origin or development of something.
مترادف: birthplace, cradle, womb
مشابه: basis, bosom, fount, hotbed, medium, rise, root, wellspring

- We learn language in the matrix of our particular culture.
[ترجمه گوگل] ما زبان را در ماتریس فرهنگ خاص خود می آموزیم
[ترجمه ترگمان] ما زبان را در ماتریس فرهنگ خاص خود یاد می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the formative tissue at the base of fingernails and toenails.
مترادف: quick
مشابه: base, root

(3) تعریف: in geology, the rock or stone in which harder or coarser crystals, rocks, or fossils are embedded.

(4) تعریف: a mold from which casts are made.
مترادف: cast, mold
مشابه: form, frame

(5) تعریف: in computer science, the network of electronic components that translates from one code to another.
مشابه: network, system

جمله های نمونه

1. transposed matrix
ماتریس فرانهاده (ترانسپزه)

2. partition of matrix
قسمت بندی ماتریس

3. trace of matrix
اثر ماتریس

4. elements of a matrix
اجزای ماتریس،بن پاره های ماتریس

5. understanding is the matrix of peace
تفاهم موجد صلح است.

6. Europe is remaking itself politically within the matrix of the European Community.
[ترجمه Empress] اروپا در حال بازسازی سیاسی خود در قالب جامعه اروپایی است.
|
[ترجمه گوگل]اروپا در حال بازسازی سیاسی خود در درون ماتریس جامعه اروپایی است
[ترجمه ترگمان]اروپا خود را از لحاظ سیاسی در ماتریس جامعه اروپایی بازسازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rome was the matrix of Western civilization.
[ترجمه مجتبی] رم زادگاه تمدن غرب بود.
|
[ترجمه گوگل]رم ماتریس تمدن غرب بود
[ترجمه ترگمان]رم ماتریس تمدن غربی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fossils lie embedded in a matrix of shale and sandstone.
[ترجمه گوگل]فسیل ها در ماتریکسی از شیل و ماسه سنگ جاسازی شده اند
[ترجمه ترگمان]این فسیل ها در یک ماتریکس سنگ و ماسه سنگی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike the colour printing achieved from multi-ribbon matrix printers the results are really excellent.
[ترجمه گوگل]برخلاف چاپ رنگی به دست آمده از چاپگرهای ماتریسی چند روبانی، نتایج واقعا عالی هستند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف چاپ رنگی که از چاپگرهای ماتریس multi بدست آمده، نتایج واقعا عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dynamic Matrix is expected to post about $ 17 million in revenue in 199
[ترجمه گوگل]انتظار می رود Dynamic Matrix در سال 199 حدود 17 میلیون دلار درآمد داشته باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که در سال ۱۹۹ میلیون دلار درآمد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new product matrix sets out to present complex information with clarity.
[ترجمه گوگل]ماتریس محصول جدید قصد دارد اطلاعات پیچیده را با وضوح ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]ماتریس محصول جدید برای ارایه اطلاعات پیچیده با وضوح مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some printers combine both daisy-wheel and dot matrix printing elements in one machine.
[ترجمه گوگل]برخی از چاپگرها عناصر چاپ دیزی چرخ و نقطه ای را در یک دستگاه ترکیب می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی چاپگرها هم هر دو چرخ و هم عناصر چاپ نقطه ای را در یک ماشین ترکیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The two analyses are combined in a matrix structure as shown in Table
[ترجمه گوگل]این دو تجزیه و تحلیل در یک ساختار ماتریسی همانطور که در جدول نشان داده شده است ترکیب شده اند
[ترجمه ترگمان]دو تجزیه و تحلیل ها در یک ساختار ماتریس به صورتی که در جدول نشان داده شده است، ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The probability matrix is raised to successively higher powers in much the same way.
[ترجمه گوگل]ماتریس احتمال به طور متوالی به توان های بالاتر به همان روش افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]ماتریس احتمال برای توان های بالاتر به همان طریق افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Complex and matrix structures are not in evidence in the survey of excellent firms.
[ترجمه دکتر فلاح] در ارزیابی شرکت های برتر شواهدی از ساختارهای پیچیده و درهم تنیده وجود ندارد
|
[ترجمه دکتر فلاح] در بررسی شرکت های برتر شواهدی از آمیختگی پیچیده ساختارها وجود ندارد
|
[ترجمه دکتر فلاح] در بررسی از شرکت های برتر ( برگزیده ) شواهدی از ساختارهای کالبدی پیچیده وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل]ساختارهای پیچیده و ماتریسی در بررسی شرکت های عالی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]ساختارهای پیچیده و پیچیده در بررسی شرکت های برتر موجود نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This is known as matrix addressing.
[ترجمه گوگل]این به عنوان آدرس دهی ماتریسی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این به عنوان آدرس دهی ماتریس شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موطن (اسم)
home, birthplace, matrix, motherland, fatherland

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

ماتریس (اسم)
matrix

زهدان (اسم)
womb, matrix, uterus

بچه دان (اسم)
womb, matrix, uterus

جای پیدایش (اسم)
matrix

تخصصی

[حسابداری] ماتریس
[سینما] ماتریس
[عمران و معماری] ماتریس - آژند - خمیر دربرگیرنده - کالبد - خمیره - زمینه - ملات
[کامپیوتر] ماتریس - نگاه کنید به آرایه . - ماتریس
[برق و الکترونیک] ماتریس - ماتریس، آرایه 1. شبکه منطقی کامپیوتری که از آرایه مستطیل شکل از فصل مشترکهای پایانه های ورودی /روجی، با دیودها، فیوزها . ضد فیوزها یا سایر عناصر مداری متصل به بعضی از این فصل مشترکها تشکیل می ود این شبکه معمولاً به عنوان رمزگذاری یا رمز گشا به کار برده می شود . 2. بخشی از یک فرستنده تلویزیونی رنگی که سیگنالهای قرمز، سبز و آبی دوربین را به سیگنالهای تفاضل رنگ تبدیل و آنها را با زیر حامل رنگ ترکیب می کند . آن را رمز گذار رنگ یا رمز گشای رنگ نیز می نامند 3. بخشی از گیرنده تلویزیونی رنگی که سیگنالهای تفاضلی رنگ را به سیگنالهای قرمز، سبز و آبی مورد نیاز برای راه اندازی لامپ تصویر رنگی رنگی تبدیل می کند . 4. مجموعه ای از عناصر ریاضی که در سطها و ستونهایی برای حل نوع مشخصی از مسئله ها، مرتب می شوند .
[زمین شناسی] زمینه ماده سنگی ریز دانه تری که فضاهای میان قطعات یا بلورهای بزرگتر موجود در سنگ را پر می کند.
[نساجی] ماتریکس - ماده بین سلولی در لیف پشم
[ریاضیات] ماتریس، آرایه، زهدان، قالب
[معدن] ماتریکس (سنگ شناسی)
[خاک شناسی] ماتریس
[پلیمر] ماتریس(فاز پیوسته رزینی در کامپوزیت)، به جزئی از یک آمیزه پلیمری گفته می شود که از لحاظ ترکیب درصد معمولاً بالاترین مقدار را دارد و بطور کلی پلیمر پایه یا ترکیبی از چند پلیمر را شامل می شود.
[آمار] ماتریس
[آب و خاک] زمینه، ماتریس

انگلیسی به انگلیسی

• environment in which something develops; formative tissue; form, mold; rectangular array of numerals; soft rock in which harder rocks are embedded; cartilage; (internet) supersystem that includes all the networks and computers that transfer electron
a matrix is the environment in which something such as a society develops and grows; a formal use.
in mathematics, a matrix is a rectangular arrangement of numbers, symbols, or letters, written in rows and columns and use in solving certain problems.
see also matrices.

پیشنهاد کاربران

چارچوب، قالب
چارچوب
1. قالب
Europe is remaking itself politically within the matrix of the European Community
اروپا در حال بازسازی سیاسی خود در قالب جامعه اروپایی است.
2. زادگاه؛ محیط یا شرایط پیدایش چیزی
3. ماتریس ریاضی
محیط پیدایش چیزی
بسترگاه
در معنایی دیگر اشاره به رواندرمانی اختلالات مرتبط با مصرف مواد محرک دارد.
[پزشکی] قالب: ماده ی زمینه ای
مادریخت = ماد ( مادر ) ریخت ( قواره ) = قواره مادر
منابع• https://www.dictionary.com/browse/matrix
بسترک یا بسترگاه برای ماتریکس، بهتر از بستره است.
ممنون از آقای محمد.
Matrix در زیست شناسی هم معنی بستره میدهد. فضای داخلی میتوکندری
زمینه
نام فیلمی ساخته شده در ۱۹۹۹
{زیست شناسی} داخلی ترین فضای میتوکندری ( میتوکندری اندامکی دوغشایی است که در داخلش دو فضا دارد:فضای بین غشایی - ماتریس )
matrix ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: بستره
تعریف: محیط و نهشته هایی که دربردارندۀ مواد باستان شناختی است
بستر
شیره , زمینه, درونه
مخرج زنان
این لغت معانی خیلی زیادی داره :
۱. چیزی ( مانند موقعیت یا مجموعه ای از شرایط ) که در آن چیز دیگری ایجاد یا شکل می گیرد
۲. چیزی شبیه الگویی از خطوط و فضاها
۳. ظرفی که می تواند با ماده ای پر شود ( مانند فلز خیلی داغ ) و شکل جدیدی به مواد بدهد: قالب
...
[مشاهده متن کامل]

۴. ناحیه ای از بدن انسان که ناخان های دست یا پا شروع به رشد میکنند
۵. سنگی که در آن چیزی سخت ( مانند الماس یا فسیل ) تشکیل شده است
۶. ماتریس ( ریاضیات ) [ماتریس ( به فرانسوی: Matrice ) به آرایشی مستطیلی شکل از اعداد یا عبارات ریاضی که به صورت سطر و ستون شکل یافته گفته می شود. به طوری که می توان گفت که هر ستون یا هر سطر یک ماتریس، یک بردار را تشکیل می دهد. هر یک از عناصر ماتریس دِرایه خوانده می شود. ]
۷. نام فیلمی معروف از هالیوود با بازی کیانو ریوز
۸. اسم

عارفین بذیء مرار رب می رب ار م مرا مرار
قالب
بافت زایشی. محل زایش
زمینه، تقویت شونده
matrix
مادَریک ، مادَریج ، مادَریز ، مادریج
کالبُدینه
مادریخ ، مادریخت
Matre
به کلمه معنی مادر و مادری میده
Mother
maternal:مادری ، مادرانه
Material:جنس ، مواد
Matron:کد بانو
Matrix:رحم ، ماتریس ،
Matrimony; ازدواج
هیچ تو دنیا مثل عشق نیست، الکی خودتون اذیت نکنید. استاد مهران
ترکیبی، زمینه
رستنگاه
کلمه تخصصی مهندسی مواد و مهندسی پلیمر در علم مواد مرکب ( کامپوزیتها ) با مفهوم : زمینه
[مواد مرکب] ماده ( مایع ) زمینه ای در ساخت کامپوزیت ها
منشاء
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس