measuring

/ˈmeʒərɪŋ//ˈmeʒərɪŋ/

اندازهگیر، در خور اندازه گیری یا پیمایش، پیما، سنج

جمله های نمونه

1. a nest of measuring spoons
یک دست قاشق ویژه ی اندازه گیری

2. he devised a new instrument for measuring temperature
او ابزار جدیدی برای سنجش حرارت درست کرد.

3. An earthquake measuring on the Richter scale struck southern California on June 2
[ترجمه گوگل]زمین لرزه ای به بزرگی ریشتر در 2 ژوئن جنوب کالیفرنیا را لرزاند
[ترجمه ترگمان]زمین لرزه ای در مقیاس ریشتر روز ۲ ژوئن به جنوب کالیفرنیا اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are measuring the radius of the circle.
[ترجمه گوگل]شعاع دایره را اندازه می گیریم
[ترجمه ترگمان]ما شعاع دایره را اندازه گیری می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The carpenter extended the measuring tape as far as it would go.
[ترجمه گوگل]نجار نوار اندازه گیری را تا جایی که می خواست دراز کرد
[ترجمه ترگمان]نجار تا آنجا که می رفت نوار اندازه گیری را تمدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The area suffered a series of aftershocks measuring up to 3 on the Richter scale.
[ترجمه گوگل]این منطقه متحمل یک رشته پس لرزه به بزرگی 3 ریشتر شد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه دچار یک سری پس لرزه های شدید در مقیاس ریشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The area, measuring/which measures kilometres by 3 kilometres, has been purchased by the army.
[ترجمه گوگل]این منطقه با ابعاد کیلومتر در 3 کیلومتر توسط ارتش خریداری شده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه که کیلومتر آن را با ۳ کیلومتر اندازه گیری می کند توسط ارتش خریداری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We spent the morning measuring up and deciding where the furniture would go.
[ترجمه گوگل]صبح را به اندازه‌گیری و تصمیم‌گیری در مورد اینکه اثاثیه کجا برود صرف کردیم
[ترجمه ترگمان]ما صبح را به اندازه گیری و تصمیم گیری در مورد جایی که اسباب و اثاثه به کجا می رفت گذراندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The men were carrying spades and measuring sticks.
[ترجمه گوگل]مردان بیل با خود حمل می کردند و چوب اندازه گیری می کردند
[ترجمه ترگمان]مردها بیل را حمل می کردند و چوب را اندازه گیری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is no way of measuring the damage done to morale.
[ترجمه گوگل]هیچ راهی برای اندازه گیری آسیب وارد شده به روحیه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای اندازه گیری آسیب های وارده به روحیه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her work includes measuring the local rainfall.
[ترجمه گوگل]کار او شامل اندازه گیری بارندگی محلی است
[ترجمه ترگمان]کار او شامل اندازه گیری بارش محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The measuring cup is graduated in ounces.
[ترجمه گوگل]فنجان اندازه گیری برحسب اونس درجه بندی می شود
[ترجمه ترگمان]پیمانه اندازه گیری در اونس از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By measuring the motion of the galaxies in a cluster, astronomers can infer the cluster's mass.
[ترجمه گوگل]با اندازه گیری حرکت کهکشان ها در یک خوشه، ستاره شناسان می توانند جرم خوشه را استنباط کنند
[ترجمه ترگمان]با اندازه گیری حرکت کهکشان ها در یک خوشه، ستاره شناسان می توانند جرم خوشه را استنتاج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The metre is the standard unit for measuring length in the SI system.
[ترجمه گوگل]متر واحد استاندارد برای اندازه گیری طول در سیستم SI است
[ترجمه ترگمان]متر واحد استاندارد برای اندازه گیری طول در سیستم SI است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is a yardstick for measuring whether a person is really progressive.
[ترجمه گوگل]این معیاری است برای سنجش اینکه آیا یک فرد واقعاً مترقی است یا خیر
[ترجمه ترگمان]این یک معیار برای اندازه گیری اینکه آیا فرد واقعا پیشرو است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] توزین - اندازه گیری (وزن کالا)

انگلیسی به انگلیسی

• taking of dimensions
a measuring jug or spoon is one that is specially designed for measuring quantities, especially in cooking.

پیشنهاد کاربران

تشخیص، اندازه گیری
براورد، ارزیابی
اندازه گیری
اندازه گیری، سنجش

بپرس