medication

/ˌmedəˈkeɪʃn̩//ˌmedɪˈkeɪʃn̩/

معنی: دارو، تداوی، تجویز دوا
معانی دیگر: دوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a medicine.
مشابه: antidote, medicament, medicine, pharmaceutical

(2) تعریف: the giving of medicine.

جمله های نمونه

1. the medication is speedy and effective
این دارو زود عمل می کند و اثربخش است.

2. sensitive towards this medication
دارای حساسیت نسبت به این دارو

3. the patients fast and take effective medication
بیماران پرهیز می کنند و داروهای موثر می خورند.

4. The medication should ease the suffering.
[ترجمه O] دارو باید دردو رنج را تسکین دهد
|
[ترجمه گوگل]دارو باید رنج را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]دارو باید درد و رنج را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm not taking any medication. -Is that so?
[ترجمه نیکنام] من دارو مصرف نمی کنم، درسته؟
|
[ترجمه گوگل]من هیچ دارویی مصرف نمیکنم -اینطوره؟
[ترجمه ترگمان] من دارو مصرف نمی کنم واقعا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is currently on/taking medication for his heart.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر داروی قلبش را مصرف می کند
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر برای قلب خود دارو مصرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She stopped the medication because of side effects.
[ترجمه گوگل]او به دلیل عوارض جانبی دارو را قطع کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عوارض جانبی، دارو را متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was epileptic and refused to take medication for his condition.
[ترجمه گوگل]او مبتلا به صرع بود و از مصرف دارو برای این بیماری خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او بیمار بود و از گرفتن دارو برای شرایط خود خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No medication works in isolation but is affected to a greater or lesser extent by many other factors.
[ترجمه گوگل]هیچ دارویی به تنهایی کار نمی کند، اما به میزان کم و بیش تحت تأثیر بسیاری از عوامل دیگر قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ دارویی به تنهایی کار نمی کند اما تحت تاثیر عوامل دیگری قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are u taking any medication regularly?
[ترجمه گوگل]آیا به طور منظم دارویی مصرف می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما مرتبا دارو مصرف می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's very sick. He needs medication.
[ترجمه alone] اوخیلی مریض است. او به داره احتیاج دارد
|
[ترجمه گوگل]او خیلی مریض است او نیاز به دارو دارد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی مریضه به دارو احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many of the elderly are on medication.
[ترجمه Unique] بسیاری از سالمندان در حال معالجه هستند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از سالمندان تحت درمان دارویی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مسن دارو مصرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's receiving medication for an irregular heartbeat.
[ترجمه گوگل]او در حال دریافت دارو برای ضربان قلب نامنظم است
[ترجمه ترگمان]او دارو را برای یک تپش قلب نامنظم دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Are you currently taking any medication?
[ترجمه گوگل]آیا در حال حاضر دارویی مصرف می کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو در حال حاضر دارو مصرف می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He depends on medication to stay alive.
[ترجمه .] زندگی او به دارو بستگی دارد
|
[ترجمه گوگل]او برای زنده ماندن به دارو وابسته است
[ترجمه ترگمان]او به دارو برای زنده ماندن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارو (اسم)
remedy, cure, medicine, drug, medication

تداوی (اسم)
medication, therapy

تجویز دوا (اسم)
medication

انگلیسی به انگلیسی

• medicine, medicament, drug; medicinal treatment
medication is medicine that is used to cure an illness.

پیشنهاد کاربران

دارو، داروی خوردن
مثال: He takes medication every day to control his blood pressure.
او هر روز دارو می خورد تا فشار خونش را کنترل کند.
دارو
The patient needs to take this medication three times a day after meals.
بیمار باید این دارو را سه بار در روز بعد از غذا مصرف کند.
( اسم ) : 1. تجویز دارو/ دارودهی/ مداوا: معالجه امراض با دادن دارو به مردم. 2. دوا: دارویی که برای درمان یک بیماری خاص استفاده می شود
دارو ، دوا
معالجه
on medication میشه در دوره مصرف دارو
on medication
فرایند دارویی
فرایند درمانی
فرایند پزشکی
● مواد دارویی، دارو
■ ( Be on medication ( for something
تحت درمان دارویی بودن ( به خاطر مشکل جسمی )
medication ( پزشکی )
واژه مصوب: تجویز دارو
تعریف: دستور به کار بردن دارو برای درمان|||متـ . مداوا
دارو درمانی
دارویی که دکتر تجویز میکند یا دارویی که تجویز شده، تجویز دارو
the drugs that you take to treat or cure an illness
دارویی که دکتر تجویز کرده
تجویز دارو
that you take to treat an illness
تداوی - دارو ها - درمان - تجویز دارو.
درمان
دارو
دارو ویا تجویز دارو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس