melodramatic

/ˌmelədrəˈmætɪk//ˌmelədrəˈmætɪk/

معنی: مربوط به نمایش ملودرام
معانی دیگر: وابسته به نمایش ملودرام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: melodramatically (adv.)
• : تعریف: of, like, or suitable to melodrama; overdone; exaggerated.
مترادف: histrionic, overdone
مشابه: exaggerated, flamboyant, hammy, maudlin, mawkish, mushy, overwrought, sentimental, stagy, theatrical

جمله های نمونه

1. "Don't you think you're being rather melodramatic?" Jane asked.
[ترجمه حورا] فکر نمیکنی یکم ملودراماتیک هستی؟"جین پرسید
|
[ترجمه گوگل]"فکر نمی کنی که نسبتاً ملودراماتیک رفتار می کنی؟" جین پرسید
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنی که داری زیادی ملودرام بازی در میاری؟ جین پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He waved his arms in a melodramatic gesture.
[ترجمه گوگل]دستانش را به نشانه ای ملودرام تکان داد
[ترجمه ترگمان]او دستش را با حرکتی نمایشی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It sounds melodramatic, but I felt like someone was watching me.
[ترجمه گوگل]ملودرامیک به نظر می رسد، اما احساس می کردم کسی مرا تماشا می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر ملودرام میاد، اما احساس کردم یکی داره منو نگاه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not to be melodramatic, but the empire awaits your decision.
[ترجمه گوگل]نه اینکه ملودراماتیک باشید، اما امپراتوری منتظر تصمیم شماست
[ترجمه ترگمان]نه برای اینکه احساساتی بشه، اما امپراطوری تصمیم تو رو منتظر می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stop being so melodramatic!
[ترجمه گوگل]دست از این ملودراماتیک بودن بردارید!
[ترجمه ترگمان]اینقدر ملودرام نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was associated with a heavy, melodramatic, and often sentimental style of acting.
[ترجمه گوگل]او با سبک بازیگری سنگین، ملودراماتیک و اغلب احساساتی همراه بود
[ترجمه ترگمان]او با یک سبک احساساتی، melodramatic و اغلب احساساتی در ارتباط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What was this melodramatic gesture of Jake's all about?
[ترجمه گوگل]این ژست ملودراماتیک جیک درباره چه بود؟
[ترجمه ترگمان]این حرکت نمایشی در مورد جیک چطور بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The days of melodramatic voices and candles in the footlights are long gone.
[ترجمه گوگل]دوران صداهای ملودراماتیک و شمع ها در چراغ های پا خیلی گذشته است
[ترجمه ترگمان]روزها دیگر صداها و شمع ها در طول شب از بین رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stories had the melodramatic plot lines of comic books or soap operas.
[ترجمه گوگل]داستان‌ها خطوط داستانی ملودراماتیک کتاب‌های مصور یا سریال‌های سریالی داشتند
[ترجمه ترگمان]داستان ها، طرح های ملودرام کتاب های کمدی یا سریال های عامه پسند را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A little melodramatic, I grant you, but it represented the worst-case scenario.
[ترجمه گوگل]کمی ملودراماتیک، من به شما اجازه می دهم، اما نشان دهنده بدترین سناریو بود
[ترجمه ترگمان]یه کمی شلوغش می کنم، اما این بدترین سناریوی ممکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He automatically steps into the room, casting a melodramatic look over his shoulder.
[ترجمه گوگل]او به طور خودکار وارد اتاق می شود و نگاهی ملودراماتیک روی شانه اش می اندازد
[ترجمه ترگمان]او به طور خودکار وارد اتاق شد و نگاهی ملودرام به پشت سرش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Today the site is home to a kitschy, melodramatic replay of some of the pivotal moments of early Augustinian history.
[ترجمه گوگل]امروزه این سایت خانه نمایشی زیبا و ملودراماتیک از برخی از لحظات مهم تاریخ اوایل آگوستین است
[ترجمه ترگمان]امروزه، این مکان منزلگاه یک kitschy، replay melodramatic برخی از لحظات محوری تاریخ Augustinian اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The next restoration project will be of the melodramatic pyramid memorial to Canova, which is in a dangerously precarious state.
[ترجمه گوگل]پروژه بازسازی بعدی بنای یادبود هرم ملودرام کانوا است که در وضعیت خطرناکی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]پروژه بازسازی بعدی شامل بنای یادبود melodramatic برای کانووا خواهد بود که در وضعیت خطرناک خطرناکی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The script is terrible, the acting by turns melodramatic and wooden, the direction confused.
[ترجمه گوگل]فیلمنامه وحشتناک است، بازیگری ملودراماتیک و چوبی می شود، کارگردانی گیج شده است
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه خیلی وحشتناک است، بازیگری با تبدیل melodramatic و چوبی، جهت گیج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This melodramatic shift in the seasons has forced the wild world to our attention.
[ترجمه گوگل]این تغییر ملودراماتیک در فصول، جهان وحشی را مجبور به توجه ما کرده است
[ترجمه ترگمان]این تغییر melodramatic در فصول، جهان وحشی را به توجه ما واداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به نمایش ملودرام (صفت)
melodramatic

انگلیسی به انگلیسی

• over dramatic, too dramatic; exaggerated, emotional; of or pertaining to melodrama
if you are being melodramatic, you treat a situation as much more serious than it really is.

پیشنهاد کاربران

بپرس