merchandise

/ˈmɜːrt͡ʃənˌdaɪz//ˈmɜːt͡ʃəndaɪz/

معنی: متاع، کالا، مال التجاره، تجارت کردن
معانی دیگر: دانگانه، جنس، داد و ستد کردن، سوداگری کردن، خرید و فروش کردن، بازرگانی کردن، (برای فروش) عرضه کردن، آگهی و سازماندهی و غیره کردن) بازارپردازی کردن (در برابر: بازاریابی marketing)، (مهجور) دادوستد

جمله های نمونه

1. merchandise of quality
کالای مرغوب

2. merchandise sold in quantity
کالایی که عمده فروشی می شود

3. merchandise sold with all faults
کالایی که بدون تضمین به فروش می رسد

4. to order merchandise
کالا سفارش دادن

5. to foist inferior merchandise on a customer
کالای بنجل به مشتری انداختن

6. shops were full of merchandise but nobody had money
مغازه ها از کالا پر بود ولی کسی پول نداشت.

7. to mark a shipment of merchandise
یک محموله کالا را برچسب زدن

8. They delivered the merchandise to us.
[ترجمه گوگل]آنها کالا را به ما تحویل دادند
[ترجمه ترگمان]اونا اجناس رو به ما تحویل دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The merchandise does not check with invoice.
[ترجمه سوگ] کالاها با فاکتور همخوانی ندارند.
|
[ترجمه گوگل]کالا با فاکتور بررسی نمی شود
[ترجمه ترگمان]کالاها با فاکتور کنترل نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We merchandise our furniture by advertising in newspapers.
[ترجمه محسن] ما اسباب و اثاثه مان را با تبلیغات در روزنامه ها برای فروش عرضه میکنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما مبلمان خود را با تبلیغات در روزنامه ها به بازار عرضه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اسباب و اثاثه مان را با تبلیغات در روزنامه ها تبلیغ می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had to merchandise the new product line.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد خط تولید جدید را به بازار عرضه کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود خط محصول جدید را به فروش برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They could sell their merchandise for quadruple the asking price.
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند کالاهای خود را به چهار برابر قیمت درخواستی بفروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند محصولات خود را برای چهار برابر کردن قیمت جویا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Merchandise can now circulate freely among the EU countries.
[ترجمه گوگل]اکنون کالاها می توانند آزادانه در بین کشورهای اتحادیه اروپا در گردش باشند
[ترجمه ترگمان]کالا اکنون می تواند آزادانه بین کشورهای اتحادیه اروپا توزیع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Freighting merchandise is less expensive than mailing it.
[ترجمه گوگل]هزینه حمل و نقل کالا نسبت به ارسال پستی کمتر است
[ترجمه ترگمان]کالای freighting ارزان تر از پستی کردن آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have they ticketed the merchandise?
[ترجمه گوگل]آیا آنها کالا را بلیط گرفته اند؟
[ترجمه ترگمان]اونا جنس رو خریدن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Japan exported $117 billion in merchandise to the US in 199
[ترجمه گوگل]ژاپن در سال 199 117 میلیارد دلار کالا به ایالات متحده صادر کرد
[ترجمه ترگمان]ژاپن در سال ۱۹۹ میلیون دلار به ایالات متحده صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متاع (اسم)
article, thing, effects, commodity, goods, merchandise, chattels, ware

کالا (اسم)
article, object, stuff, lot, commodity, merchandise, ware, traffic, trafficker, mercery

مال التجاره (اسم)
good, merchandise, stock-in-trade

تجارت کردن (فعل)
merchandise

تخصصی

[حسابداری] کالای تجاری
[ریاضیات] خرید و فروش، کالا، جنس، موجودی جنسی

انگلیسی به انگلیسی

• goods, ware, stock
trade, buy and sell goods; plan for and promote the sales of, market goods (also merchandize)
merchandise is goods that are bought, sold, or traded.

پیشنهاد کاربران

محصول تولید شده
به کالاهای مربوط به یه فیلم یا آرتیست یا کتاب خاص هم گفته میشه. معمولا مال چیزای خیلی معروف
مثلا میگن مرچ بی تی اس ( مثل پوستر، لباس با طرح بی تی اس، ماگ و. . . )
یا مرچ تیلور سویفت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : merchandise
✅️ اسم ( noun ) : merchandise / merchandise / merch / merchandising / merchandiser / merchant / merchantability / merchantman
✅️ صفت ( adjective ) : merchant / merchantable
✅️ قید ( adverb ) : _
کالای کاربردی
راحت بگم میشه "کالا" به عنوان اسم
بجز اون خرید و فروش کردن کالا هم میشه
ولی ۹۹ درصد استفادش به عنوان اسمه یعنی کالا
ولی کالایی که صرفا برای خرید و فروش قرار گرفته رو میگن
حسابداری:تولیدی
بازارپردازی کردن
به کالایی گفته میشه که یه لوگو خاص روش باشه. مثلا لیوان با آرم ناسا.
کالای قابل معامله
1 ) به فروش رساندن محصولات از طریق آگاه کردن مردم از طریق تبلیغات و وقایع مختلف
1 ) to increase sales of goods by making people more aware of them through advertising, special displays or events, etc. :
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) تولید و فروش محصولاتی که مرتبط با کاراکتر های ( اشخاص ) فیلم ها ، کارتون ها ، و . . . می باشد . مثلا شرکتی بیاد شخصیت شرک در کارتون
شرک را بسازه و این عروسک شرک را به بازار عرضه کند. یا شرکتی که سازنده ی عروسکه بیاد و بعد از فیلم اسپایدر من ، عروسک آن را بسازه و به بازار عرضه کنه.
2 ) to produce and sell products connected with a popular film, event, famous person, etc. :
3 ) کالا هم معنی میشه
3 ) goods that are bought and sold:

بپرس