merciful

/ˈmɜːrsəfəl//ˈmɜːsɪfəl/

معنی: مهربان، کریم، بخشنده، رحیم، غفور، بخشایشگر، رحمت امیز
معانی دیگر: خطابخش، باگذشت، بامروت، آمرزگار، آمرزنده، رحمان

جمله های نمونه

1. god is merciful and kind
خداوند بخشنده و مهربان است.

2. I think my uncle's death was a merciful release for my poor aunt.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم مرگ عمویم رهایی رحمت آمیزی برای عمه بیچاره ام بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم مرگ عمویم به خاطر عمه بیچاره من آزاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was accounted a merciful man.
[ترجمه گوگل]او را مردی مهربان به حساب می آوردند
[ترجمه ترگمان]او مردی رحیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can only hope the court is merciful.
[ترجمه مهدی ف] ما فقط میتوانیم امیوار باشیم که دادگاه مهربان باشه ( سفت و سخت برخورد نکنه )
|
[ترجمه گوگل]فقط می توانیم امیدوار باشیم که دادگاه مهربان باشد
[ترجمه ترگمان]ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که دربار بخشنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eventually the session came to a merciful end.
[ترجمه گوگل]در نهایت جلسه به پایان رحمت رسید
[ترجمه ترگمان]سرانجام جلسه به پایان merciful رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The merciful king saved him from death.
[ترجمه گوگل]پادشاه مهربان او را از مرگ نجات داد
[ترجمه ترگمان]پادشاه مهربان او را از مرگ نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Death came as a merciful release.
[ترجمه گوگل]مرگ به عنوان رهایی رحمت آمد
[ترجمه ترگمان]مرگ به عنوان یه رهایی بخشنده اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think her death was a merciful release.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم مرگ او آزادی رحمانی بود
[ترجمه ترگمان] فکر کنم مرگ اون یه رهایی بخشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They asked her to be merciful to the prisoners.
[ترجمه گوگل]از او خواستند که به زندانیان رحم کند
[ترجمه ترگمان] ازش خواستن که به زندانی ها رحم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was merciful to the prisoners.
[ترجمه گوگل]او با زندانیان مهربان بود
[ترجمه ترگمان]او به زندانی ها رحم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A merciful amnesia usually came with these comas and who could deny it was a blessing?
[ترجمه گوگل]فراموشی رحمانی معمولاً با این کماها به وجود می آمد و چه کسی می توانست منکر نعمت بودن آن شود؟
[ترجمه ترگمان]یک فراموشی الهی معمولا با این کما می امد و چه کسی می توانست انکار کند که این موهبت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Le Bon Seigneur had been merciful to the Grand Duke and accorded him a fine day.
[ترجمه گوگل]لو بون سیگنور با دوک بزرگ مهربان بود و روز خوبی را به او اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]Le به دوک بزرگ رحم کرده بود و روز خوبی به او می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who am I to be merciful?
[ترجمه گوگل]من کی هستم که رحم کنم؟
[ترجمه ترگمان]من کی هستم که بخشنده باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Death had been a merciful release for him.
[ترجمه گوگل]مرگ برای او رهایی بخشنده بود
[ترجمه ترگمان]مرگ او را آزاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

کریم (صفت)
merciful, benevolent, munificent

بخشنده (صفت)
merciful, munificent, generous, bounteous, bountiful, gracious, placable, open-handed, good-hearted, indulgent, large-hearted

رحیم (صفت)
humane, merciful, compassionate, clement, pitiful

غفور (صفت)
merciful, forgiving

بخشایشگر (صفت)
merciful

رحمت امیز (صفت)
merciful

انگلیسی به انگلیسی

• compassionate, forgiving; characterized by or exercising mercy
if you describe an event or situation as merciful, you mean that it seems fortunate, especially because it stops someone suffering.
a merciful person shows kindness and forgiveness to people who are in their power.

پیشنهاد کاربران

"In the name of Allah, The bountiful, The" Merciful
به نام خداوند بخشنده "مهربان"
مهربان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : mercy
✅️ صفت ( adjective ) : merciful / merciless
✅️ قید ( adverb ) : mercifully / mercilessly
Kind ، lenient
معنی فارسی :پدر و مادری که خیلی بچه را آزاد میگزارند و قانون خاصی وجود ندارد
They let theire kids have or do anything they want
بخشنده ، باگذشت
بخشایشگر
بخشایشگر کریم. رحیم رحمت آمیز. بخشنده. مهربان

بپرس