merged


اعلام مسیر تعقیب، با هواپیماى دشمن برخورد کرد در رهگیرى هوایى علوم نظامى : دشمن ظاهر شد

جمله های نمونه

1. the two colors merged and became dark green
آن دو رنگ درهم آمیختند و تبدیل به سبز پررنگ شدند.

2. two streams of traffic merged to form a gigantic "y"
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و "y" غول آسایی را تشکیل دادند.

پیشنهاد کاربران

( adj ) ادغام شده
Two company merged in 2013 and now form one very large corporation
ادغام کردن - ترکیب کردن

بپرس