meridian

/məˈrɪdiən//məˈrɪdɪən/

معنی: اوج، ظهر، خط نصف النهار، نیم روز، دایره طول، درجه کمال
معانی دیگر: (مقام و قدرت و غیره) اوج، اوگ، بالاترین مقام یا موقعیت در زندگی، نصف النهار، زمین پرهون، نیمروز پرهون، وابسته به یا در نیمروز، نیمروزی، ظهری، وابسته به اوج مدار روزانه ی هر جرم سماوی، اوجی، نصف النهاری، زمین پرهونی، نیمروز پرهونی، (نادر) جنوبی، (مهجور) ظهر

جمله های نمونه

1. it was harder to find a wife now that he had passed his meridian
اکنون که اوج زندگی خودرا پشت سر گذاشته بود یافتن همسر مشکل تر شده بود.

2. All places on the same meridian have the same longitude.
[ترجمه گوگل]تمام مکان های روی یک نصف النهار یکسان طول جغرافیایی دارند
[ترجمه ترگمان]تمام جاهایی که در نصف النهار بود همان طول جغرافیایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The meridian is an imaginary line drawn from pole to pole.
[ترجمه گوگل]نصف النهار یک خط خیالی است که از قطبی به قطب دیگر کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]نصف النهار یک خط فرضی است که از قطب به قطب کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prime meridian of longitude is in Greenwich, South London.
[ترجمه پوراکبریان نیاز-داود] نصف النهار مبداء مار بر گرینویچ واقع در جنوب لندناست.
|
[ترجمه گوگل]نصف النهار اصلی طول جغرافیایی در گرینویچ، جنوب لندن است
[ترجمه ترگمان]نصف النهار طول جغرافیایی در گرینویچ، جنوب لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is now at the meridian of his intellectual power.
[ترجمه گوگل]او اکنون در نصف النهار قدرت فکری خود قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اکنون در نصف النهار نیروی معنوی او هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meridian fell apart on the penalties and Woodmill went through to make their fourth appearance in the final.
[ترجمه گوگل]مریدین در ضربات پنالتی از هم پاشید و وودمیل برای چهارمین حضور خود در فینال به میدان رفت
[ترجمه ترگمان]Meridian از هم جدا شدند و Woodmill برای چهارمین بار در مسابقه فینال ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The placement of the prime meridian is a purely political decision.
[ترجمه گوگل]قرار دادن نصف النهار اول یک تصمیم کاملا سیاسی است
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن نصف النهار مبدا یک تصمیم کاملا سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has upper limbs, blood meridian dredging harmonic function, on the cardiovascular system, respiratory system disease and upper extremity pain have a good effect.
[ترجمه گوگل]دارای اندام فوقانی، عملکرد هارمونیک لایروبی نصف النهار خون، بر روی سیستم قلبی عروقی، بیماری دستگاه تنفسی و درد اندام فوقانی اثر خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این شاخه، اعضای بالایی، نصف النهار خون کندو عملکرد هارمونیک، در سیستم قلبی - عروقی، بیماری های سیستم تنفسی و رنج بخش فوقانی تاثیر خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first meridian circle of China has been installed at CSAO in April 1990. This horizontal reflecting transit circle with 240ram effective aperture is developed by CSAO, NAIF and CUO.
[ترجمه گوگل]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل 1990 نصب شد این دایره ترانزیت بازتابی افقی با دیافراگم موثر 240ram توسط CSAO، NAIF و CUO توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل ۱۹۹۰ نصب شده است این چرخه انتقال افقی با ۲۴۰ سوراخ موثر با CSAO، naif و cuo ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. MERIDIAN, Idaho - Banning baseball caps during tests was obvious - students were writing the answers under the brim.
[ترجمه گوگل]MERIDIAN، آیداهو - ممنوعیت استفاده از کلاه بیسبال در طول امتحانات واضح بود - دانش آموزان پاسخ ها را زیر لبه می نوشتند
[ترجمه ترگمان]MERIDIAN، آیداهو - ممنوع کردن کلاه های بیسبال در طول تست، واضح بود - دانش آموزان پاسخ ها را زیر لبه یادداشت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two-way meridian lattice shell is the single-layer lattice shells structure made of two groups of intercrossed full-length scalene angle steel along the direction of the sphere lattice lines.
[ترجمه گوگل]پوسته شبکه دو طرفه نصف النهار ساختار پوسته های شبکه تک لایه ای است که از دو گروه فولاد زاویه دار تمام قد متقاطع در امتداد جهت خطوط شبکه کروی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]پوسته دو طرفه شبکه بولتزمن شبکه ای است که متشکل از دو گروه از فولاد زاویه ای scalene با طول کامل در امتداد جهت خطوط مشبک می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A meridian is an imaginary circle.
[ترجمه گوگل]نصف النهار یک دایره خیالی است
[ترجمه ترگمان]نصف النهار یک دایره خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion: the hypothesis of meridian essence, at the earliest, " Huangdi. "
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: فرضیه جوهره نصف النهار در ابتدایی ترین حالت، «هوانگدی» است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: فرضیه جوهر نصف النهار، در زودترین زمان، \"Huangdi\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In conclusion, tonifying kidney and Du meridian is the proper treatment principle.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، تقویت کلیه و مریدین دو اصل درمان مناسب است
[ترجمه ترگمان]در پایان، کلیه نصف النهار کلیه و دو نصف النهار یک اصل درمان درست می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اوج (اسم)
acme, climax, pinnacle, culmination, zenith, top, summit, apogee, apex, tip-top, pitch, crescendo, high tide, meridian, noontide

ظهر (اسم)
dorsum, dinner hour, noon, midday, noonday, dinnertime, meridian, noontide

خط نصف النهار (اسم)
meridian

نیم روز (اسم)
south, noon, midday, meridian, noontime, noontide

دایره طول (اسم)
meridian

درجه کمال (اسم)
meridian

تخصصی

[زمین شناسی] نصف النهار ،خطی از دایره بزرگ عمود بر صفحه استوا.
[ریاضیات] نصف النهار

انگلیسی به انگلیسی

• circle circumscribing the earth that passes through the poles; longitudinal half of the earth (from one pole to the other); meridian line through any celestial being; noon, midday; climax, climactic period
of the afternoon; of or pertaining to a meridian; pertaining to a time of greatest prosperity
a meridian is an imaginary line from the north pole to the south pole. meridians are drawn on maps to help you specify the position of a place.

پیشنهاد کاربران

گذرگاه انرژی ( اسم ) : در طب سوزنی و طب چینی، یکی از مسیرهایی در بدن است که اعتقاد بر این است که انرژی آن در طول آن جریان دارد.
مریدیان به مسیرهای انرژی در طب و داستان های تائو ( دائو ) چینی می گن، اصولا چون اسم خاصه، خودش به کار می ره و همه این مریدان ها، به چیزی به اسم دانتیان "Dantian" که معادل هسته انرژیه و این کلمه هم اسم خاصه و خودش به کار می ره، منتهی می شن.
Chinese energy meridians
گذرگاه های انرژی در طب چینی
نصف النهار
meridian ( نجوم رصدی و آشکارسازها )
واژه مصوب: نصف النهار
تعریف: دایرۀ ساعتی که از سمت الرأس ناظر می گذرد
گذرگاه انرژی
Means afternoon
an imaginary line between the two poles drawn on maps to help show the position of places.
The prime meridian of longitude is in Greenwich, London.
( طب سوزنی چینی ) گذرگاه های انرژی در بدن که در طب سوزنی، سوزن های مخصوص به این نقاط وارد میشوند.

بپرس