mesh

/ˈmeʃ//meʃ/

معنی: چشمه، شبکه، بافته، سوراخ تور پشه بند، سوراخ، گیر انداختن، بدام انداختن، شبکه ساختن، تور ساختن، درهم گیرافتادن، تور مانند یا مشبک کردن
معانی دیگر: (هر یک از سوراخ های توریا سرند و غیره) سوراخ، روزن، روزنچه، (جمع) نخ یا سیم و غیره (که با آن سرند و توری و غیره می سازند)، تور، توری، سرند، غربال، الک، دام، مخمصه، گرفتاری، درهم گیر افتادن (دوچرخ دندانه دار)، (مکانیک) دنده گرفتن، در دنده افتادن (دوچرخ و غیره)، گیرافتادن، به تله انداختن یا افتادن، در مخمصه افتادن یا انداختن، درهم قفل شدن، با هم جور شدن، جفت شدن یا کردن، تلفیق کردن یا شدن، پارچه ی تور مانند، جوراب بسیار نازک زنانه، هر چیزی که از حلقه های درهم بافته ی فلزی ساخته شده باشد، n :سورا  تور پشه بند، vt : بدام انداختن، جور شدن، درهم گیرافتادن مثل دنده های ماشین

جمله های نمونه

1. a mesh handbag
کیف دستی (زنانه) توری

2. a mesh of narrow streets
شبکه ای از خیابان های باریک

3. we want to mesh our vast natural resources with their capital and know-how
می خواهیم منابع عظیم طبیعی خود را با سرمایه و دانش آنها تلفیق کنیم.

4. the fish will not mesh today
امروز ماهی ها به تور نمی افتند.

5. The windows were covered in wire mesh to keep out flies.
[ترجمه گوگل]پنجره ها را با توری سیمی پوشانده بودند تا از مگس ها جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]پنجره ها از توری سیمی پوشیده شده بودند تا مگس ها را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We put some / a fine wire mesh over the chimney so that the birds wouldn't fall in.
[ترجمه گوگل]مقداری / یک توری سیمی ظریف روی دودکش گذاشتیم تا پرنده ها داخل نشوند
[ترجمه ترگمان]چند تا سیم نازک را روی بخاری گذاشتیم تا پرنده ها داخل نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The members of the team just didn't mesh.
[ترجمه گوگل]اعضای تیم فقط مش نمی شدند
[ترجمه ترگمان]اعضای تیم just
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ground-floor windows are obscured by wire mesh.
[ترجمه گوگل]پنجره های طبقه همکف با مش سیم پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]پنجره های طبقه همکف از شبکه سیمی پوشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm afraid that your ideas don't quite mesh with mine.
[ترجمه گوگل]من می ترسم که ایده های شما کاملاً با من تطابق نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه ایده های شما با من سازگار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She felt trapped in a mesh of loyalty and guilt.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد در شبکه ای از وفاداری و گناه گرفتار شده است
[ترجمه ترگمان]احساس کرد به دام افتاده در شبکه ای از وفاداری و احساس گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This doesn't mesh with the idea that I was given of the work in this office.
[ترجمه گوگل]این با این ایده که کار در این دفتر به من داده شده است، همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]این با این ایده که من از کار در این دفتر به من داده شده است، ارتباط ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This net has a fine mesh.
[ترجمه گوگل]این توری دارای توری ظریفی است
[ترجمه ترگمان]این تور شبکه خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The teeth on those two wheels mesh as the wheels revolve.
[ترجمه گوگل]با چرخش چرخ ها، دندانه های آن دو چرخ مشبک می شوند
[ترجمه ترگمان]دندان های آن دو چرخ به عنوان چرخ ها می چرخند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His own ideas did not mesh with the views of the party.
[ترجمه گوگل]ایده های خودش با دیدگاه های حزب همخوانی نداشت
[ترجمه ترگمان]عقاید خودش با نظرات حزب همخوانی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشمه (اسم)
well, source, opening, spring, fount, fountain, font, mesh, mineral spring, springhead, wellhead

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

بافته (اسم)
texture, web, tissue, wale, mesh

سوراخ تور پشه بند (اسم)
mesh

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

گیر انداختن (فعل)
knot, confuse, involve, circumvent, enmesh, entangle, embrangle, mesh

بدام انداختن (فعل)
trap, snare, decoy, inveigle, entrap, hook, enmesh, nail, ensnare, ensnarl, mesh

شبکه ساختن (فعل)
mesh

تور ساختن (فعل)
mesh

درهم گیرافتادن (فعل)
mesh

تور مانند یا مشبک کردن (فعل)
mesh

تخصصی

[شیمی] دانه بندی، چشمه
[عمران و معماری] چشم الک - روزنه غربال
[برق و الکترونیک] خانه، مش
[مهندسی گاز] شبکه، تور
[زمین شناسی] شبکه، توری، ،شبکه سرند، الک
[ریاضیات] تور مانند، مشبک کردن، شبکه، سوراخ، جور شدن، گیرانداختن
[معدن] مش (دانه بندی)
[پلیمر] مش، دانه بندی
[آب و خاک] شبکه، منفذ،سوراخ،مش

انگلیسی به انگلیسی

• open spaces in a net or screen; material (threads, wires, or cords, etc.) used to make an object with open spaces in it; something made from a woven material; something that catches or traps; that which fits together like gears
interweave, fit in, combine together; interweave or coordinate internally; entangle; become entangled; capture, take prisoner, ensnare in a net; match, fit, coordinate one thing with another
mesh is material like a net made from wire, thread, or plastic.
if two things mesh or if someone meshes one thing with another, the two things fit together closely or correspond suitably.
if a person or organization meshes or meshes together separate things, they bring them together into one balanced and unified whole.

پیشنهاد کاربران

چفت شدن
تلفیق شدن
منطبق شدن
کامپیوتر، تخصصی
توپولوژی مش یک مدل چیدمان نود ها و دستگاه ها تو شبکه ست و برای شبکه های گسترده کاربرد داره
Surgical mesh
( پزشکی ) مِش جراحی.
مش جراحی به محصول پزشکی گفته می شود که مانند یک صفحه توری ساخته شده از پلیمرهای زیست تخریب پذیر است که دارای مواد بسیاری در خود هستند.
مشی که در جراحی مورد استفاده قرار می گیرد از مواد بیولوژیک و ارگانیک تهیه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

به همین دلیل با توجه به کاربردی که دارد در برخی از مواقع قابل جذب و در برخی دیگر غیرقابل جذب است.
این محصولات در سایز بندی های متفاوتی تولید می شوند تا در محل آسیب دیده در عضلات و استخوان ها قرار داده شوند.

نقل از هزاره :
1 ) ( تور ؛توری وغیره ) چشمه ، سوراخ
2 ) ( نیز درجمع ) شبکه ، رشته ، تارها
3 ) تور، توری
4 ) ( ماهی و غیره ) با تور گرفتن ، صید کردن
5 ) ( چرخ دنده ها ) در هم گیر کردن
6 ) ( برنامه و غیره ) جفت و جور شدن ، هماهنگ شدن ، باهم خواندن ، سازگار بودن
در طراحی گرافیکی و سه بعدی به معنای مجموعه ای از رئوس، وجه ها و نقاط گفته میشود که یک شکل را تشکیل میدهند، بعبارت ساده تر میتوان گفت به هر شکل سه بُعدی مش گفته میشود
شکل سه بعدی
�مهندسی برق �
کوچکترین حلقه ای که هیچ مسیر بسته ( حلقه ای ) را شامل و زیر مجموعه خود نشود
جوراب بسیار نازک زنانه
المان بندی
شیمی: منافذ یا روزنه تور.
هماهنگ و سازگار بودن
دَرهَم
[شبکه رایانه ای و اینترنت]
همه پیوند ، درهم پیوند
مشبک کردن، دانه بندی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس