messiness


درهم برهمی

جمله های نمونه

1. Magnetic messiness will peak around that time and prompt nasty solar storms.
[ترجمه گوگل]آشفتگی مغناطیسی در آن زمان به اوج خود می رسد و طوفان های خورشیدی بد را به دنبال خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]messiness های مغناطیسی در اطراف آن زمان اوج خواهند گرفت و با طوفان های شدید خورشیدی مواجه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Such is the glorious messiness of the English language.
[ترجمه گوگل]این آشفتگی باشکوه زبان انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]این the با شکوه زبان انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such is the glorious messiness of English.
[ترجمه گوگل]این آشفتگی باشکوه انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]این the با شکوه انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the potential messiness of anal sex is a problem for you, you may want to start by replacing those bright white bed sheets with a darker color.
[ترجمه گوگل]اگر نامرتب بودن رابطه جنسی مقعدی برای شما مشکل ساز است، ممکن است بخواهید با جایگزین کردن ملحفه های سفید روشن با رنگ تیره تر شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر پتانسیل سکس مقعدی برای شما مشکل باشد، ممکن است بخواهید با جایگزین کردن آن ملافه های سفید روشن با یک رنگ تیره تر شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lorenz and Rahut's experiment fits between large-scale, real-world messiness and theoretical investigation.
[ترجمه گوگل]آزمایش لورنز و راهوت بین آشفتگی در مقیاس بزرگ، در دنیای واقعی و تحقیقات نظری تناسب دارد
[ترجمه ترگمان]لورنز (لورنز)و تجربه Rahut بین مقیاس بزرگ، دنیای واقعی و تحقیقات نظری قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Several times the tooth fairy has mentioned the messiness of the child's bedroom and how difficult it makes the tooth fairy's job.
[ترجمه گوگل]چندین بار پری دندان به آشفتگی اتاق خواب کودک و سختی کار پری دندان اشاره کرده است
[ترجمه ترگمان]چند بار پری دندان به messiness اتاق خواب کودک اشاره کرده است و این که چقدر کار دشواری است که کار دندان را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ah, no, no. There is messiness, because I have been inattentive.
[ترجمه گوگل]آه، نه، نه بی نظمی وجود دارد، زیرا من بی توجه بوده ام
[ترجمه ترگمان] نه، نه There وجود دارد، چون من بی توجه بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's useful to ponder the messiness of history from time to time, because it reminds us that the present is really no different.
[ترجمه گوگل]گاه به گاه اندیشیدن درباره آشفتگی تاریخ مفید است، زیرا به ما یادآوری می کند که زمان حال واقعاً فرقی ندارد
[ترجمه ترگمان]برای اندیشیدن به messiness تاریخ از زمان به زمان مفید است، زیرا به ما یادآوری می کند که حال حاضر واقعا متفاوت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The goal: conquer plumbers' reputation for lateness, messiness and embarrassing rear views.
[ترجمه گوگل]هدف: تسخیر شهرت لوله‌کش‌ها به دلیل تأخیر، آشفتگی و نماهای خجالت‌آور عقب
[ترجمه ترگمان]هدف: غلبه بر شهرت plumbers برای دیر کردن، messiness و دیدگاه های شرم آور در قسمت عقب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is it too pure to be sullied by the messiness of domestic life?
[ترجمه گوگل]آیا آنقدر پاک است که بخواهیم تحت تأثیر آشفتگی زندگی خانگی قرار بگیریم؟
[ترجمه ترگمان]آیا این برای آلوده کردن آلوده به یک زندگی خانوادگی خالص است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is left to device manufacturers, with all the messiness hidden by "operating system vendors" who manage the updates and often provide generic APIs for entire classes of device.
[ترجمه گوگل]این به تولید کنندگان دستگاه واگذار می شود، با تمام بی نظمی هایی که توسط "فروشندگان سیستم عامل" که مدیریت به روز رسانی ها هستند و اغلب API های عمومی را برای کل کلاس های دستگاه ارائه می کنند، پنهان شده است
[ترجمه ترگمان]این به تولید کنندگان ابزار اختصاص داده شده است، با تمام the که توسط فروشندگان سیستم عمل می کنند که به روز رسانی ها را مدیریت می کنند و اغلب API های عمومی برای کل کلاس ها فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the same wires that would make qubit chips easy to manipulate and link together also connect them to the quantum-defiling messiness of the outside world.
[ترجمه گوگل]اما همان سیم‌هایی که تراشه‌های کیوبیت را آسان می‌کنند و به هم متصل می‌شوند، آن‌ها را به آشفتگی آلوده‌کننده کوانتومی دنیای بیرون متصل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اما همان سیم ها که کیوبیت ها را به آسانی دستکاری و پیوند می دهد نیز آن ها را به messiness - و quantum جهان متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This search setting seems to be based on content-sniffing, which is possibly the most accurate approach, given the messiness of the Web.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد این تنظیمات جستجو بر اساس جستجوی محتوا است که با توجه به آشفتگی وب، احتمالاً دقیق‌ترین رویکرد است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد این تنظیمات جستجو مبتنی بر sniffing بودن محتوا باشد، که احتمالا دقیق ترین رویکرد است، با توجه به messiness وب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps future generations will recoil with similar horror at the messiness, unpredictability and immediate personal involvement of a three-dimensional, real-time interaction.
[ترجمه گوگل]شاید نسل‌های آینده با وحشت مشابهی از آشفتگی، غیرقابل پیش‌بینی بودن و دخالت شخصی فوری یک تعامل سه‌بعدی و بلادرنگ عقب‌نشینی کنند
[ترجمه ترگمان]شاید نسل های آینده با وحشتی مشابه، غیرقابل پیش بینی بودن، غیرقابل پیش بینی بودن و مشارکت فردی فوری یک تعامل سه بعدی، عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sloppiness, dirtiness, state of being messy

پیشنهاد کاربران

آشغال ریزی؛ محصول جنبی ناخواسته ی فرآیندی که علاوه بر خروجی اصلی ( محصول اصلی ) محصول به دردنخور ( آشغال ) به جا بگذارد
بی نظمی
آشفتگی، شلوغی، پریشانی، بهم ریختگی، نامرتبی، نامنظمی
شلختگی
نابسامانی

بپرس