migration

/maɪˈɡreɪʃn̩//maɪˈɡreɪʃn̩/

معنی: کوچ
معانی دیگر: مهاجرت، جلای وطن، گروه کوچگر، مهاجران همراه

جمله های نمونه

1. bird migration
کوچ پرندگان

2. mass migration
کوچ دسته جمعی

3. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

4. Migration into the cities is putting a strain on already stretched resources.
[ترجمه گوگل]مهاجرت به شهرها بر منابعی که از قبل گسترش یافته اند فشار وارد می کند
[ترجمه ترگمان]مهاجرت به شهرها بر روی منابع گسترده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Swallows begin their migration south in autumn.
[ترجمه گوگل]پرستوها در پاییز مهاجرت خود را به سمت جنوب آغاز می کنند
[ترجمه ترگمان]پرستوها در پاییز به سمت جنوب حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a mass migration of poverty-struck farmers into the cities.
[ترجمه گوگل]مهاجرت دسته جمعی کشاورزان فقر زده به شهرها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]مهاجرت دسته جمعی کشاورزان به شهرها آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During the last recession, migration to the sunbelt accelerated.
[ترجمه گوگل]در طول آخرین رکود، مهاجرت به کمربند خورشیدی شتاب گرفت
[ترجمه ترگمان]در طی آخرین رکود اقتصادی، مهاجرت به the تسریع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scientists have studied the migration of fish over long distances in the river.
[ترجمه گوگل]دانشمندان مهاجرت ماهی ها را در مسافت های طولانی در رودخانه مطالعه کرده اند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان مهاجرت ماهی را در طول مسافت های دور در رودخانه مطالعه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This results chiefly from age-selective migration from London, but also bears witness to the North-South movement of labour.
[ترجمه گوگل]این امر عمدتاً ناشی از مهاجرت انتخابی سن از لندن است، اما همچنین شاهد حرکت شمال-جنوب کارگری است
[ترجمه ترگمان]این امر عمدتا از مهاجرت انتخابی از لندن ناشی می شود، اما شاهد جنبش کارگری شمال - جنوب نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Around that time there was an eastwards migration of peasants into the territories east of the Elbe.
[ترجمه گوگل]در آن زمان مهاجرت دهقانان به سمت شرق به مناطق شرق البه رخ داد
[ترجمه ترگمان]در حدود آن زمان، مهاجرت به سمت شرق روستاییان به مناطق شرقی رود الب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They recall our travels and migration, they recall great hunters, they are the notes and music of our songs.
[ترجمه گوگل]آنها سفرها و مهاجرت های ما را به یاد می آورند، شکارچیان بزرگ را به یاد می آورند، آنها نت ها و موسیقی ترانه های ما هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها سفره ای ما و مهاجرت را به یاد می آورند، شکارچیان عالی را به یاد می آورند، آن ها نت های موسیقی و موسیقی آهنگ های ما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whether the investors are prepared to support the migration to software remains uncertain.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا سرمایه گذاران برای حمایت از مهاجرت به نرم افزار آماده هستند یا خیر، نامشخص است
[ترجمه ترگمان]این که آیا سرمایه گذاران برای حمایت از مهاجرت به نرم افزار آماده هستند یا نه، نامشخص باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sky was turning violet-dark, and a migration of cars with red taillights flew past us like flocks of cardinals.
[ترجمه گوگل]آسمان در حال تبدیل شدن به بنفش تاریک بود و کوچ خودروهایی با چراغ‌های قرمز قرمز مانند گله‌های کاردینال‌ها از کنار ما عبور می‌کردند
[ترجمه ترگمان]آسمان بنفش روشن داشت، و مهاجرت ماشین هایی با چراغ های چشمک زن عقب مانند دسته های کاردینال ها از کنار ما می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But collectively their mass migration is ruining the country's development prospects.
[ترجمه گوگل]اما مهاجرت دسته جمعی آنها چشم انداز توسعه کشور را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]اما مهاجرت دسته جمعی آن ها چشم انداز توسعه کشور را خراب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Xplorer offers users a migration path to the firm's GigaCube massively parallel supercomputers which are also to use T9000s.
[ترجمه گوگل]Xplorer به کاربران یک مسیر مهاجرت به ابرکامپیوترهای موازی انبوه GigaCube این شرکت را ارائه می دهد که از T9000 نیز استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]Xplorer به کاربران یک مسیر مهاجرت به the بسیار موازی شرکت ارایه می دهد که همچنین از T۹۰۰۰s استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوچ (اسم)
departure, colonization, emigration, migration, immigration, decampment

تخصصی

[عمران و معماری] جابجایی - کوچ - مهاجرت - نقل مکان
[کامپیوتر] نقل مکان کردن، نقل مکان، انتقال، مهاجرت .
[برق و الکترونیک] جابجایی، حرکت، کوچ - خزش 1. حرکت کنترل نشده ی فلزی خاص، به ویژه نقره از مکانی به مکان دیگر که معمولاً با اثرات نامطلوبی مانند اکسید شدن یا خوردگی همراه است و می تواند مشکلات جدی در بردهای مدار چاپی که اتصالهای نقره ای صفحه طلا دارند ،ایجاد کند؛ در این مورد نقره در داخل صفحه طلایی حفاظت کننده حرکت می کند. 2. حرکت بارها در درون ماده نیمرسانا، با نفوذ یارانش حاملهای بار یا اتمهای یونیده . 3. حرکت آسیب دیدگی بلور در داخل بلور نیمرسانا تحت تأثیر دمای بالا ،تنش یا اعمال دائم میدان الکتریکی .
[بهداشت] مهاجرت - کوچ
[نساجی] مهاجرت - جابجایی - مهاجرت ماده رنگی در منسوج (که اگر حین عمل رنگرزی صورت گیرد سبب یکنواختی رنگرزی می شود و در صورتیکه پس از رنگرزی در منسوج مرطوب اتفاق بیافتد سبب نا یکنواختی رنگ میشود)
[آمار] مهاجرت

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of moving from one country to another, immigration; wandering; seasonal relocation of birds or other animals in groups; moving from one platform or operating system to another (computers)

پیشنهاد کاربران

migration: مهاجرت
migrate: مهاجرت کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : migrate
اسم ( noun ) : migration
صفت ( adjective ) : migratory
قید ( adverb ) : _
زیست : دیاپدز
این کلمه هم برای انسان و حیوان کاربرد دارد
به معنای = کوچ ، مهاجرت
کوچ هست و تفاوت اش با Emigration اینه که این، ماله مهاجرت منطقه ای هست، ولی Emigration از کشور به کشوره
migration ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: کوچ
تعریف: روشی وارون در پردازش داده های لرزه ای برای بازآرایی اجزا به گونه ای که بازتاب ها و پراش ها در محل واقعی خود قرار گیرند
کوچ فصلی حیوانات و پرندگان
مهاجرت برای حیوانات و پرندگان
حرکت، جریان یافتن
جابجایی و حرکت ( بسمت زیاد شدن )
افزایش
کوچ حیوانات ار جایی به جای دیگر
انتقال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس