misfortune

/ˌmɪsˈfɔːrt͡ʃən//ˌmɪsˈfɔːt͡ʃuːn/

معنی: بدبختی، سیاه بختی، بیچارگی، بد شانسی
معانی دیگر: بداقبالی، بدبیاری، ادبار، شوربختی

جمله های نمونه

1. a misfortune sent by the gods
فلاکتی که خدایان موجب آن شده بودند

2. a misfortune that can't be helped
مصیبتی که چاره پذیر نیست

3. he compounded his misfortune by losing his car key
با گم کردن کلید ماشین،بد بیاری خود را تشدید کرد.

4. his failures were not due to misfortune but to his own mistakes
ناکامی های او از بدبیاری نبود بلکه از اشتباهات خودش ناشی می شد.

5. she has been the sport of misfortune
وی بازیچه ی سرنوشت بد شده است.

6. a rehearsal of the story of her misfortune
تکرار داستان بدبیاری او

7. husband and wife stand together both in prosperity and misfortune
زن و شوهر هم در سعادت و هم در فلاکت با یکدیگر می مانند.

8. Misfortune tests the sincerity of friends.
[ترجمه گوگل]بدبختی صداقت دوستان را می آزماید
[ترجمه ترگمان]Misfortune، صداقت دوستان را آزمایش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Misfortune comes on wings and departs on foot.
[ترجمه گوگل]بدبختی با بال می آید و پیاده می رود
[ترجمه ترگمان]بدبختی به بال می آید و پای پیاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One misfortune comes on the neck of another.
[ترجمه گوگل]یک بدبختی به گردن دیگری می آید
[ترجمه ترگمان]یک بدبختی به گردن یکی دیگر می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The very remembrance of my former misfortune proves a new one to me.
[ترجمه گوگل]خود یادآوری بدبختی سابقم، بدبختی جدیدی را برای من ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]خاطره بدبختی سابق من یکی دیگر را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One misfortune rides upon another’s back.
[ترجمه گوگل]یک بدبختی بر پشت دیگری سوار می شود
[ترجمه ترگمان]یک بدبختی بر پشت یکی دیگر حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is unfortunate who cannot bear misfortune.
[ترجمه گوگل]او بدبختی است که نمی تواند بدبختی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]بدبختی است که تحمل این بدبختی را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Misfortune is a good teacher.
[ترجمه گوگل]بدبختی معلم خوبی است
[ترجمه ترگمان]بدبختی یک معلم خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Misfortune struck early in the voyage.
[ترجمه گوگل]بدبختی در اوایل سفر رخ داد
[ترجمه ترگمان]بدبختی در سفر زود آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They commiserated the misfortune of their teacher.
[ترجمه گوگل]آنها از بدبختی معلم خود غمگین شدند
[ترجمه ترگمان]از بدشانسی معلم خود افسوس خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Good watch prevents misfortune.
[ترجمه گوگل]ساعت خوب از بدبختی جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]ساعت خوب از بدبختی جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She had the misfortune to break her leg.
[ترجمه گوگل]او این بدبختی را داشت که پایش را شکست
[ترجمه ترگمان]بدبختی این بود که پایش بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She's suffered a good deal of misfortune over the years.
[ترجمه گوگل]او در طول این سال ها از بدبختی های زیادی متحمل شده است
[ترجمه ترگمان]در این سال ها از بدشانسی و بدبختی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبختی (اسم)
calamity, adversity, misery, misfortune, disaster, mishap, reverse, misadventure, mischance, ill-being, wrack

سیاه بختی (اسم)
affliction, misfortune, disaster, ill luck, infelicity

بیچارگی (اسم)
desperation, calamity, misery, misfortune

بدشانسی (اسم)
mistake, failure, misfortune, ill luck, contretemps, mischance

انگلیسی به انگلیسی

• bad luck, tragedy, hardship, disaster, adversity
a misfortune is something very undesirable that happens to you.

پیشنهاد کاربران

بد شانسی
bad luck, adversity, hard luck, ill luck, infelicity
mishap, affliction, calamity, disaster, reverse, setback, tragedy, tribulation, trouble
they think that their misfortune was an accident
فلاکت
نگون بخت
bad luck
🌟تیره روزی
ناملایمات
Be patient against the misfortunes of time.
بر ناملایمات روزگار صبور باش
ترجمه نهج البلاغه
Miss misfortune
به معنای خانم بدشانسی ، طرفدار لیدی باگ 🐞🐞🐾🐾
نگون بختی
مصیبت، محنت، ادبار
بداقبالی، بد شانسی
بد اقبالی، بد بیاری
unfortunate condition
بد بختی، بدبیاری، بداقبالی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس