missioner


معنی: مبلغ مذهبی، میسیونر
معانی دیگر: میسیونر، مبلغ مذهبی

جمله های نمونه

1. It was made clear that all missioners, superintendents and hearing clergymen interested in deaf people were cordially invited to attend.
[ترجمه گوگل]روشن شد که از کلیه مبلغان، ناظران و روحانیون شنوای علاقه مند به ناشنوایان صمیمانه دعوت به عمل آمده است
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که همه missioners، روسا و clergymen که به افراد ناشنوا علاقه مند شده بودند برای شرکت در این مراسم دعوت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When official hands over his instruction to his missioner, sometimes he will unconsciously add his feeling or mood into the instruction, mixing them on main mission.
[ترجمه گوگل]وقتی رسمی دستورات خود را به مأمور خود می‌دهد، گاهی اوقات ناخودآگاه احساس یا حالت خود را به آموزش اضافه می‌کند و آنها را در مأموریت اصلی مخلوط می‌کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مقامات رسمی دستور او را به missioner واگذار می کنند، گاهی اوقات به طور ناخود آگاه احساس یا حالت خود را به دستور کار اضافه می کند و آن ها را در ماموریت اصلی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The blundering missioner doing communication like above will certainly bring misfortune to himself as well.
[ترجمه گوگل]مأمور خطاکار که مانند بالا ارتباط برقرار می کند، مطمئناً برای خودش نیز بدبختی خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]کاره ای اشتباهی که انجام می دن مثل این میمونه که اون بالا هم بدشانسی میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A missioner can't accomplish the mission assigned to him smoothly. What do you think of it?
[ترجمه گوگل]یک مبلغ نمی تواند مأموریتی را که به او محول شده است به راحتی انجام دهد در موردش چی فکر می کنی؟
[ترجمه ترگمان]یک missioner نمی تواند ماموریت را به آرامی انجام دهد نظرت راجع به این چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Frequent cultural exchange missioner is furious because the suspect hasn't been found.
[ترجمه گوگل]مامور تبادل فرهنگی مکرر خشمگین است زیرا مظنون پیدا نشده است
[ترجمه ترگمان]تبادل مکرر فرهنگی از این بابت خشمگین است که این مظنون پیدا نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tom Crellin, a hearing son of deaf parents, had followed in his father's footsteps as a missioner.
[ترجمه گوگل]تام کرلین، پسر شنوای پدر و مادری ناشنوا، راه پدرش را به عنوان یک مبلغ دنبال کرده بود
[ترجمه ترگمان]تام Crellin که پسر پدر و مادر کر بود، پا به پای پدرش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It made him naturally suspicious of Billy Graham, who among popular missioners was as far from William Nicholson as was possible.
[ترجمه گوگل]این امر او را به طور طبیعی نسبت به بیلی گراهام، که در میان مبلغان محبوب تا حد امکان از ویلیام نیکلسون دور بود، مشکوک کرد
[ترجمه ترگمان]این موضوع او را به طور طبیعی نسبت به بیلی گراه ام، که در میان طرفداران محبوب، تا حد امکان از ویلیام نیکلسون فاصله داشت، بدگمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this, she was ably assisted by Robert Armour, the deaf missioner for Liverpool.
[ترجمه گوگل]در این کار، رابرت آرمور، مامور ناشنوای لیورپول، به او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]در این مورد، او به خوبی توسط رابرت آرمر، ناشنوا کر برای لیورپول کمک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On his return he continued his discussions with leaders of the deaf community and other missioners.
[ترجمه گوگل]در بازگشت، او به گفتگوهای خود با رهبران جامعه ناشنوایان و سایر مبلغان پرداخت
[ترجمه ترگمان]وی در بازگشت به مباحثات خود با رهبران جامعه ناشنوا و دیگر missioners ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 1904 he left the teaching profession to become missioner to the deaf in Carlisle for the next thirty-one years.
[ترجمه گوگل]در سال 1904 او حرفه معلمی را ترک کرد تا برای سی و یک سال بعد به عنوان مأمور به ناشنوایان در کارلایل تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]در سال باستان او شغل معلمی را ترک کرده بود تا برای سی سال آینده در کارل ایل کر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And for the rest of his life he recoiled from the popular mission and missioner.
[ترجمه گوگل]و تا پایان عمر از رسالت و رسالت مردمی عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]و برای باقی عمرش از این ماموریت مشهور و missioner به قهقرا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is doubling the part of a teacher and a missioner.
[ترجمه گوگل]او دارد نقش معلم و مبلغ را دوچندان می کند
[ترجمه ترگمان]او بخشی از یک معلم و یک معلم را دو برابر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As you know, it is well known how Qi treats missioner.
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانید، به خوبی شناخته شده است که Qi چگونه با میشنر رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانید، مشخص است که چی با missioner برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since the morning when I am appointed as the missioner, I have been considering how to overwhelm the hardship to accomplish it.
[ترجمه گوگل]از صبحی که به عنوان رسالت منصوب شدم، به این فکر می‌کنم که چگونه برای انجام آن سختی‌ها را پشت سر بگذارم
[ترجمه ترگمان]از صبح که به عنوان the منصوب شدم، در نظر داشتم که چطور بر سختی ها غلبه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبلغ مذهبی (اسم)
missionary, missioner

میسیونر (اسم)
missioner

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a mission; characterized by the desire or intention to convert others; pertaining to a religious mission
missionary, person sent on a mission; person sent out from a religious organization to proselytize and/or offer humanitarian aid in a foreign or untouched region; one who has strong opinions or principles and tries to convert others to his position

پیشنهاد کاربران

بپرس