misunderstanding

/ˌmɪsəndərˈstændɪŋ//ˌmɪsˌʌndəˈstændɪŋ/

معنی: سوء تفاهم، اشتباه فهمیدن
معانی دیگر: سوتفاهم، بدپی بردن، کژ برداشت، سو تعبیر، بد دریابی، عدم توافق، دعوا، اختلاف، ناسازگاری

جمله های نمونه

1. the new misunderstanding between labor and management
اختلاف جدید میان کارگران و کارفرمایان

2. he cleared the misunderstanding
او سو تفاهم را رفع کرد.

3. quarrels grow out of misunderstanding
مشاجرات از سو تفاهم ناشی می شوند.

4. bitter enmities ensued from this misunderstanding
دشمنی تلخی از پس این سوتفاهم به وجود آمد.

5. the war was due more to misunderstanding than to conflicts of interest
جنگ بیشتر به علت سوتفاهم بود تا تضاد منافع

6. He was the unknowing cause of all the misunderstanding.
[ترجمه گوگل]او عامل نادانسته همه سوءتفاهم ها بود
[ترجمه ترگمان]او از همه سو تفاهم بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If love is misunderstanding, who let I can return to perfect.
[ترجمه گوگل]اگر عشق سوء تفاهم است، چه کسی به من اجازه می دهد تا به کمال برگردم
[ترجمه ترگمان]اگر عشق سو تفاهمی وجود داشته باشد، چه کسی به من اجازه می دهد که به حد کمال خود بازگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Put aside all Facing the misunderstanding to keep cool.
[ترجمه گوگل]همه را کنار بگذارید تا با سوء تفاهم روبرو شوید
[ترجمه ترگمان]همه رو در مقابل سو تفاهم قرار بده تا خونسرد باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maybe it's all just a big misunderstanding.
[ترجمه گوگل]شاید همه اینها فقط یک سوء تفاهم بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]شاید فقط یه سوتفاهم بزرگ باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We try to preclude any possibility of misunderstanding.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم از هرگونه احتمال سوء تفاهم جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم هرگونه احتمال سو تفاهم جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't want any misunderstanding between us.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم بین ما سوء تفاهم ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]من هیچ سو تفاهمی بین ما نمی خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There must have been some misunderstanding. I didn't order all these books.
[ترجمه گوگل]حتماً سوء تفاهم وجود داشته است من این همه کتاب را سفارش ندادم
[ترجمه ترگمان]حتما سو تفاهمی پیش آمده من همه این کتاب ها رو سفارش ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His misunderstanding of language was the primary cause of his other problems.
[ترجمه گوگل]درک نادرست او از زبان دلیل اصلی مشکلات دیگر او بود
[ترجمه ترگمان]سو تفاهم او علت اصلی مشکلات دیگرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The quarrel between them rose from a misunderstanding.
[ترجمه گوگل]نزاع بین آنها از یک سوء تفاهم بالا گرفت
[ترجمه ترگمان]کش مکش میان آن ها سو تفاهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps I was indirectly responsible for the misunderstanding.
[ترجمه گوگل]شاید به طور غیرمستقیم من مسئول این سوءتفاهم بودم
[ترجمه ترگمان]شاید به طور غیر مستقیم مسئول سو تفاهم بوده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There seems to be a misunderstanding between us.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سوء تفاهم بین ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]انگار یه سو تفاهمی بین ما وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Their disagreement stemmed from a misunderstanding.
[ترجمه گوگل]اختلاف آنها ناشی از یک سوء تفاهم بود
[ترجمه ترگمان]مخالفت آن ها از یک سو تفاهم ریشه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء تفاهم (اسم)
misgiving, imbroglio, misunderstanding, misapprehension, miscalculation

اشتباه فهمیدن (اسم)
misunderstanding

انگلیسی به انگلیسی

• incorrect understanding, incorrect interpretation
a misunderstanding is a failure to understand something.
if two people have a misunderstanding, they have a disagreement or a slight quarrel.
see also misunderstand.

پیشنهاد کاربران

[فعل، مصدر] کژفهمی؛ برداشت نادرست
[صفت] گم راه کننده؛ مثال: misunderstanding symbol: نماد گم راه کننده؛ نمادی که امکان تعبیرهای مختلف از آن وجود دارد
برداشت اشتباه
سوتفاهم
سوء تفاهم
برداشت نادرست
بدفهمی
برداشت نا صحیح
هو
با سلام، کج فهمی.
درک نادرست
درک یا فهم غلط/اشتباه
سوء برداشت،
اشتباه متوجهه شدن،
کژ فهمی!

بپرس