moan

/ˈmoʊn//məʊn/

معنی: شکایت، ناله، زاری، زاری کردن
معانی دیگر: ناله (صدای ممتد و حزن انگیز یا حاکی از درد)، ضجه، نیوه، ناله کردن، نیوه کردن، شکوه، مویه، مویه کردن، آه و زاری کردن، زاریدن، موییدن، شکوه کردن، آه و ناله کردن، با ناله گفتن

جمله های نمونه

1. i moan from midnight to dawn
نیمه شب تا سحر ناله ها دارم.

2. the moan of a dying dog
ناله ی سگ مردنی

3. the moan of the wind
ناله ی باد،زوزه ی باد

4. to moan one's fate
از سرنوشت خود نالیدن

5. o, nightingale, don't moan and cry. . .
منما بلبل مویه و زاری. . .

6. A low moan of despair escaped her as she realized what had gone wrong.
[ترجمه گوگل]هنگامی که متوجه شد چه اشتباهی رخ داده است، ناله ای از ناامیدی از او فرار کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه شد که چه اشتباهی رخ داده است، ناله ای ازسر ناامیدی بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We had a good moan about the weather.
[ترجمه mahsa] ما درباره ی اب و هوا شکایت خوبی داشتیم .
|
[ترجمه گوگل]ناله خوبی از آب و هوا داشتیم
[ترجمه ترگمان]درباره آب و هوا ناله خوبی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A moan escaped the badly wounded soldier.
[ترجمه Mahdi] یک ناله از سربازی که بد زخمی شده بود، بلند شد.
|
[ترجمه گوگل]ناله ای از سرباز به شدت مجروح فرار کرد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز زخمی که به شدت مجروح شده بود، جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. to piss and moan about sth.
[ترجمه گوگل]شاش کردن و ناله کردن در مورد sth
[ترجمه ترگمان]برای ادرار کردن و ناله در مورد sth
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here we go again - moan, moan, moan!
[ترجمه گوگل]اینجا دوباره رفتیم - ناله، ناله، ناله!
[ترجمه ترگمان]دوباره شروع می کنیم: می نالم: می نالم: می نالم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I used to moan if I didn't get at least six hours' sleep at night.
[ترجمه گوگل]اگر شبها حداقل شش ساعت نخوابیدم ناله می کردم
[ترجمه ترگمان]اگر دست کم ۶ ساعت خواب نمی دیدم، ناله می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I loathe negativity. I can't stand people who moan.
[ترجمه گوگل]من از منفی بافی متنفرم من نمی توانم افرادی را که ناله می کنند تحمل کنم
[ترجمه ترگمان] من از احساسات منفی متنفرم من نمی تونم مردمی رو که ناله می کنن رو تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From time to time there was a moan of pain from the sick man.
[ترجمه گوگل]هر از گاهی ناله ای از درد از جانب مرد بیمار شنیده می شد
[ترجمه ترگمان]گاه به گاه صدای ناله مرد بیمار به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were just having a moan about work.
[ترجمه گوگل]ما فقط در مورد کار ناله می کردیم
[ترجمه ترگمان] ما داشتیم درباره کار ناله می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

ناله (اسم)
cry, grumble, whimper, moan, wail, groan, whine, dolor, dolour, mewling

زاری (اسم)
cry, whimper, moan, lamentation, plaint

زاری کردن (فعل)
bewail, moan

انگلیسی به انگلیسی

• groan, sigh; sound like a moan
release of a groan or sigh; make a noise like a moan
if you moan, you make a low, miserable sound because you are unhappy or in pain. verb here but can also be used as a count noun. e.g. each time she moved her leg she let out a moan. ...the sound of struggling bodies, grunts and moans.
to moan also means to complain or to speak in a way which shows that you are very unhappy.

پیشنهاد کاربران

غر زدن یا نق زدن راجب چیزی
keep saying what is wrong or bad about sth.
تفاوت groan و moan:
دو تفاوت دارن. اول اینکه groan کوتاه مدت و غیر ممتد هست ولی moan بلندمدت تره. همچنین groan فقط برای فشار یا درد فیزیکیه ولی moan هم درد و فشار فیزیکی میتونه باشه هم ذهنی.
complain غر زدن
رسمی و ادبی: سوگواری کردن، مرثیه خوانی.
غیررسمی و عامیانه: غر زدن به خاطر چیز پیش پا افتاده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : moan / bemoan
✅️ اسم ( noun ) : moan / moaner
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
Hold the moan. . . . اه کشیدن!
ناله کردن از درد یا ناراحتی
Moan =groan=ناله کردن
ناله کردن، غر زدن ، گلایه کردن از چیزی
چس ناله کردن
زر زر کردن
Moan: ➡️ناله کردن😖
ناله کردن، غر زدن
Is she entitles to moan?
ایا او حق داره شکایت کنه؟
Keep saying what is wrong or bad about sth
غر زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس