mobilized

جمله های نمونه

1. mobilized artillery units
واحدهای جنبای توپخانه،یکان های توپخانه متحرک

2. america mobilized its industry to help the allies
امریکا صنایع خود را بسیج کرد تا به متفقین کمک کند.

3. he mobilized support for the project
او برای آن طرح حمایت مردم را بسیج کرد.

4. we have mobilized our reserve forces for overseas duty
ما نیروهای احتیاطی خود را برای ماموریت در فرادریاها بسیج کرده ایم.

انگلیسی به انگلیسی

• moved, circulated; drafted; assembled for action (also mobilised)

پیشنهاد کاربران

Mobilized volunteer forces = نیروهای داوطلب بسیجی
Mobilize = بسیج کردن
IRAN mobilized child soldiers for invasion so - called human wave against iraqi
troops during 8 years war

...
[مشاهده متن کامل]

ایران سربازان بچه سال را بسیج کرد برای یورش باصطلاح موج انسانی علیه نیروهای عراقی در طول 8 سال جنگ

بسیج همگانی
کنار زده شدن
نقل مکان کرده

بپرس