modality

/moʊˈdælɪti//məʊˈdælɪti/

معنی: شرط، قید، چگونگی، ماهیت، کیفیت، عرضیت
معانی دیگر: آرنگی بودن، وابستگی به حالت یا روش یا سبک، ویژگی، خصوصیات، (منطق) تعیین ماهیت استدلال، مقولات وضعی، (پزشکی) به کارگیری یا روش به کارگیری عامل درمانی: درمان کاری، شیوه درمانی

جمله های نمونه

1. Different sensory modalities, then, are used to convey different types of message, forming an enormously rich communication network.
[ترجمه گوگل]بنابراین، روش‌های حسی مختلف برای انتقال انواع مختلف پیام استفاده می‌شود و شبکه ارتباطی بسیار غنی را تشکیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، حالت های حسی مختلف برای انتقال انواع مختلف پیام به کار می روند و یک شبکه ارتباطی غنی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Council may decide upon modalities for the further discussion and possible work on the model.
[ترجمه گوگل]شورا ممکن است در مورد شیوه های بحث بیشتر و کار احتمالی روی مدل تصمیم بگیرد
[ترجمه ترگمان]شورا ممکن است در مورد چگونگی بحث بیشتر و کار احتمالی در این مدل تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Talks about the modalities of dividing the Czechoslovak federal state had resumed on Aug.
[ترجمه گوگل]گفتگوها در مورد شیوه های تقسیم ایالت فدرال چکسلواکی از آگوست از سر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوها در مورد چگونگی تقسیم دولت فدرال Czechoslovak در ماه اوت ازسر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ranking of the modalities and concomitants relates to the individual symptoms concerned and should fall into one of the above categories.
[ترجمه گوگل]رتبه بندی روش ها و همراهی ها به علائم فردی مربوط می شود و باید در یکی از دسته های فوق قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]رتبه بندی حالات و concomitants مربوط به نشانه های فردی مربوط به فرد است و باید در یکی از مقوله های بالا قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The key outstanding issues were said to be the establishment of a single army, modalities of a ceasefire, and elections.
[ترجمه گوگل]مهم ترین موضوعات باقی مانده ایجاد ارتش واحد، شیوه های آتش بس و انتخابات بود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که مسائل مهم کلیدی تاسیس یک ارتش، شرایط آتش بس و انتخابات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In addition to these signs of affective psychosis Kempe also showed features of schizophrenia, notably hallucinations, occurring in several modalities.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این نشانه‌های روان پریشی عاطفی، کمپ ویژگی‌های اسکیزوفرنی، به ویژه توهم، را نیز در چندین روش نشان داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این علائم بیماری جنون عاطفی نیز ویژگی هایی از شیزوفرنی، به ویژه توهمات، در چند حالت رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. CDU currently is a valuable diagnostic modality in the evaluation of the torsion of spermatic cord.
[ترجمه گوگل]CDU در حال حاضر یک روش تشخیصی ارزشمند در ارزیابی پیچ خوردگی طناب اسپرماتیک است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، CDU یک روش تشخیصی با ارزش در ارزیابی فرآیند پیچش بندناف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Modality Adverb is comparatively complicated in its function and usage in modern Chinese.
[ترجمه رحیم سهرابی] قیود کمکی در مقام مقایسه از نظر کاربرد در چینی مدرن پیچیده هستند
|
[ترجمه گوگل]قید Modality از نظر عملکرد و استفاده در چینی مدرن نسبتاً پیچیده است
[ترجمه ترگمان]modality adverb در عملکرد و کاربرد آن در چین مدرن نسبتا پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The default payment modality is that all growers will be given a stated amount as cash with the rest being deposited into their Foreign Currency Account.
[ترجمه گوگل]روش پرداخت پیش‌فرض به این صورت است که به همه کشاورزان مبلغ مشخصی به عنوان وجه نقد داده می‌شود و مابقی به حساب ارزی آنها واریز می‌شود
[ترجمه ترگمان]The پرداخت پیش فرض این است که همه پرورش دهندگان باید مقدار اعلام شده را به صورت نقد به حساب ارز خارجی خود واریز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The modality of water ultraviolet disinfection reactor and its hydraulic conditions were studied.
[ترجمه گوگل]روش راکتور ضد عفونی اشعه ماوراء بنفش آب و شرایط هیدرولیکی آن مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هسته رآکتور ضد عفونی کننده آب و شرایط هیدرولیکی آن مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Auditognosis, as one of humans sensation modality, is concerned much all through the ages.
[ترجمه گوگل]تشخیص شنوایی، به عنوان یکی از روش‌های حسی انسان، در تمام اعصار مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]Auditognosis، به عنوان یکی از modality حسی انسان ها، در طول سالیان بسیار نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Medical images in different modality display different characteristic information of human viscera and pathological changed tissue.
[ترجمه گوگل]تصاویر پزشکی در روش‌های مختلف، اطلاعات مشخصه‌ای متفاوت از احشاء انسان و بافت تغییر یافته پاتولوژیک را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]تصاویر پزشکی در modality مختلف، اطلاعات مشخصه متفاوتی از اندام های بدن انسان و بافت changed را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Modality adverbs differ greatly from other adverbs in both grammatical meaning and grammatical form.
[ترجمه گوگل]قیدهای وجهی هم از نظر معنای دستوری و هم در شکل دستوری با سایر قیدها تفاوت زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]modality adverbs در هر دو مفهوم دستوری و فرم گرامری به حد زیادی متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Modality is an important grammatical category in human languages.
[ترجمه محمود] وجهیت یک مقوله دستوری مهم در زبانهای بشری است.
|
[ترجمه گوگل]مدالیته یک مقوله دستوری مهم در زبان های انسانی است
[ترجمه ترگمان]modality یک مقوله گرامری مهم در زبان های انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion MRI is the most effective modality for diagnosing occult spinal dysraphism in children nowadays. However, MRI has some limitations.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری MRI موثرترین روش برای تشخیص دیسرافییسم پنهان نخاعی در کودکان امروزه است با این حال MRI محدودیت هایی دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری MRI موثرترین راه برای تشخیص dysraphism نهفته در کودکان این روزها است با این حال، MRI مقداری محدودیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرط (اسم)
qualification, article, agreement, vow, term, condition, bet, if, clause, provision, stake, reservation, limitation, modality, proviso

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

چگونگی (اسم)
circumstance, quality, manner, condition, state, how, lie, posture, modality

ماهیت (اسم)
matter, nature, essence, quiddity, modality

کیفیت (اسم)
quality, kind, state, how, modality

عرضیت (اسم)
modality

تخصصی

[ریاضیات] جهت

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being modal; mode, way of doing something, manner; form of sensation (taste, touch, smell, etc.)
the modalities of a political process or event, for example, an election or peace conference, are all the detailed arrangements that have to be agreed before it can take place.

پیشنهاد کاربران

شیوه درمانی ( اسم ) : روشی که در درمان یک اختلال استفاده می شود، مانند جراحی یا شیمی درمانی
روش های شناختی
روش های ادراک
روش های یادگیری
شیوه نامه ( در اصلاح سازمان ملل )
( روانشناسی ) وجه ( حسی )
اصطلاحی که برای اشاره به انواع شبیه سازی مورد استفاده به عنوان بخشی از فعالیت شبیه سازی به کار برده می شود. به عنوان مثال، مربیان وظیفه، مانکن ها، بیمار استاندارد یا شبیه سازی شده، مبتنی بر کامپیوتر، واقعیت مجازی، و ترکیبی.
شیوه نامه
در بازیگری و اجرا و تئاتر:
حالت بدن
وضعیت بدن
روش استفاده از بدن
possible to correct the modality of the mind by correcting the modality of the body
امکان دارد که حالت ذهن را با اصلاح حالت بدن تصحیح کرد
...
[مشاهده متن کامل]

معانی دیگر: روش، کیفیت، ویژگی معین، وابسته به حالت یا وضعیت بدنی، کلینیک فیزیوتراپی
a particular way of doing or experiencing something
روشی خاص برای انجام کاری یا تجربه ی چیزی
the meaning expressed by modal verbs
مثال: می توان از انواع روش های ارتباطی برای رساندن هشدارهای بهداشتی به مردم استفاده کرد.
A variety of modalities of communication can be used to transmit health warnings to the public.
a type of treatment for a disease or medical condition
نوعی از درمان برای بیماری یا وضعیتی پزشکی

شکل و نوع چیزی [ به خصوص ادراک حسی]
sensory modality
یکی از اشکال ادراکات حسی مثل گرما یا صدا و. . . که توسط اندام های حسی دریافت می شود
transportation modality
یکی از شکل های حمل و نقل مثل راه آهن، هوایی و . . .
جهت گیری، در قید بودن، مشروطیت
حیثیت
Sensory Modalities
A sensory modality ( also called a stimulus modality ) is an aspect of a stimulus or what is perceived after a stimulus. The term sensory modality is often used interchangeably with sense. The basic sensory modalities include: light, sound, taste, temperature, pressure, and smell.
...
[مشاهده متن کامل]

روش رسانه های سمعی و بصری
وَجهیَت یا وجه نمایی ( به انگلیسی: modality ) از مفاهیم زبان شناسی است. وجهیت در مفهوم گسترده عبارت است از اعلام نظر گوینده در مورد وضعیت امور. وجهیت، تعهد گوینده را نسبت به میزان صحت اجزای سخن یا نوع درخواست وی برای وقوع کنش مطرح در پاره گفتار را بازنمایی می کند.

جهت ( در فلسفه )
مترادف با :
aspect, method, system, factor
جنبه ـ روش ـ سیستم ـ عامل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس