modernity

/maˈdɝːnəti//məˈdɜːnɪti/

امروزی گری، تجدد، نوگرایی، نوینگری، تازگی، نوینی، چیز تازه

جمله های نمونه

1. the spirit of modernity
روحیه ی نوینگری (تجدد طلبی)

2. There is a stark contrast between tradition and modernity on the streets of the city.
[ترجمه گوگل]در خیابان های شهر تضاد فاحشی بین سنت و مدرنیته وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت زیادی میان سنت و مدرنیته در خیابان های شهر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The functional modernity of the computer struck a discordant note amid the elegant eighteenth-century furniture.
[ترجمه گوگل]مدرنیته عملکردی رایانه در میان مبلمان زیبای قرن هجدهم، نکته ای ناسازگار را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]مدرنیته کارکردی رایانه، در میان اثاثیه لوکس قرن هجدهم، به یک یادداشت ناهنجاری برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The great strain for married couples in modernity is the absurdly high expectation of the marriage bond.
[ترجمه گوگل]فشار بزرگی که برای زوج‌های متاهل در مدرنیته وجود دارد، توقع بیش از حد از پیوند ازدواج است
[ترجمه ترگمان]کرنش بزرگ برای زوج های متاهل در مدرنیته، انتظار بسیار زیاد پیوند زناشویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mainstream modernism has often measured its modernity in terms of how far it dispenses with nature / naturalism.
[ترجمه گوگل]مدرنیسم جریان اصلی اغلب مدرنیته خود را برحسب اینکه تا چه حد از طبیعت/طبیعت گرایی صرف نظر می کند سنجیده است
[ترجمه ترگمان]مدرنیسم اغلب مدرنیته خود را از لحاظ میزان ارتباط آن با طبیعت \/ طبیعت گرایی اندازه گیری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another characteristic of good design is modernity.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های طراحی خوب مدرن بودن است
[ترجمه ترگمان]ویژگی دیگر طراحی خوب، مدرنیته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The growing crises of modernity are being met with corrective actions from a great many quarters.
[ترجمه گوگل]بحران های فزاینده مدرنیته با اقدامات اصلاحی از زوایای زیادی مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]بحران های فزاینده مدرنیته با اقدامات اصلاحی بسیاری از مناطق مختلف مواجه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The speeding up of modernity began with the start of modern consumerism.
[ترجمه گوگل]سرعت گرفتن مدرنیته با شروع مصرف گرایی مدرن آغاز شد
[ترجمه ترگمان]سرعت بخشیدن به مدرنیته با آغاز of مدرن آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But even there, modernity has encroached.
[ترجمه گوگل]اما حتی در آنجا، مدرنیته تجاوز کرده است
[ترجمه ترگمان]اما حتی در آنجا، مدرنیته به من تجاوز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Along the way, various heroes of modernity, such as Gropius and Picasso, overtly identified their self-image as Promethean.
[ترجمه گوگل]در طول راه، قهرمانان مختلف مدرنیته، مانند گروپیوس و پیکاسو، آشکارا تصویر خود را به عنوان پرومته معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]در طول راه، قهرمانان مختلف مدرنیته، مانند Gropius و پیکاسو، آشکارا خود - تصویر خود را به عنوان Promethean شناسایی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Second, in the defensiveness about modernity a gender correlation is not uncommon.
[ترجمه گوگل]دوم، در حالت تدافعی نسبت به مدرنیته، همبستگی جنسیتی غیر معمول نیست
[ترجمه ترگمان]دوم، در حالت تدافعی در مورد مدرنیته، همبستگی جنسیتی غیرمعمول نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Modernity, then, is incurably materialistic but it can look towards either collectivism or individualism.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مدرنیته ماتریالیستی غیر قابل درمان است، اما می تواند به سمت جمع گرایی یا فردگرایی نگاه کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، مدرنیته به گونه ای incurably مادی است، اما می تواند به هر یک از جمع گرایی و فردگرایی نیز نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beneath its denunciation of war and its apparent modernity there is the chauvinist roar of good and evil.
[ترجمه گوگل]در زیر نکوهش جنگ و مدرنیته ظاهری آن، غرش شوونیستی خیر و شر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در زیر اتهام جنگ و آشکار شدن آن there roar the خوب و شر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was, broadly speaking, the cultural outcome of modernity, the social experience of living in the modern world.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، این نتیجه فرهنگی مدرنیته، تجربه اجتماعی زندگی در دنیای مدرن بود
[ترجمه ترگمان]آن به طور گسترده، نتیجه فرهنگی مدرنیته، تجربه اجتماعی زندگی در دنیای مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Enlightenment was the morning star of modernity.
[ترجمه گوگل]روشنگری ستاره صبح مدرنیته بود
[ترجمه ترگمان]نهضت روشن گری ستاره صبح مدرنیته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• newness; quality of being modern

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: نوینی

⚫ نگارش به خط لاتین: Noviny

⚫ آمیخته از: نوین ( modern ) و �‍ی� ( ity )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : modernize
✅️ اسم ( noun ) : modernization / modernity / modernism / modernist
✅️ صفت ( adjective ) : modern / modernistic / modernist
✅️ قید ( adverb ) : _
یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین.
Modern =
مدرن/نوین
Modernly =
مدرنانه/نوینانه
Modernity =
مدرنگی/نوینی/نوینگی
Modernize =
مدرنیدن/نوینیدن
Modernizing =
مدرنیدن، مدرنان/نوینیدن، نوینان
...
[مشاهده متن کامل]

مُدرنان مانند خندان ( کسی که میخنند = چیزی که می مدرند )
Modernizer =
مدرننده/نویننده
Modernized =
مدرنیده/نوینیده
Modernization =
مدرنش/نوینش/مدرن سازی، نوین سازی
Modernness =
مدرنیَّت/نوینیَّت
Modernism =
مدرنگرایی/نوینگرایی
Modernist =
مدرنگرا/نوینگرا
*Modernistize =
مدرنگرایاندن/نوینگرایاندن
*Modernistized =
مدرنگرایانده/نوینگرایانده
*Modernistizaion =
مدرنگرایانش/نوینگرایانش
Modernistic =
مدرنگرایک/نوینگراییک
Modernisticize = مدرنگرایکاندن/ نوینگرایکاندن
*Modernisticizer =
مدرنگرایکاننده/نونیگراییکاننده
*Modernisticized =
مدرنگرایکانده/نوینگرایکانده
*Modernisticization =
مدرنگرایکانش/نونینگرایکانش
*Modernistical =
مدرنگرایین/نوینگرایین
*Modernistically =
مدرنگرایینانه/نوینگرایینانه
*Modernisticalize =
مدرنگرایینیدن/نونینگرایینیدن
*Modernisticalizer =
مدرنگراییننده/نونیگراییننده
*Modernisticalized =
مدرنگرایینیده/نونیگرایینیده
*Modernisticalization =
مدرنگرایینش/نوینگرایینش
آن واژه هایی که با ستاره = * مشخص شده، بدین معنی ایه که یا اصلا در زبان وجود نداره، یا به ندرت بکار میره.

مدرنیته

بپرس