modulate

/ˈmɒdʒjuːlet//ˈmɒdjʊleɪt/

معنی: تعدیل کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، سوار کردن، برابری کردن، نرم کردن، زیر و بم کردن، تلقیق کردن، بمایه دراوردن، تحریر دادن، با آواز خواندن، تلحین کردن، میزان کردن رادیو، تغییر پرده و مقام دادن
معانی دیگر: تلفیق کردن یا شدن، وهیریدن، سامان بخشی کردن، پیمانه بندی کردن، وهیراندن، تعدیل کردن یا شدن، مدوله کردن یا شدن، (صدا را) کم کردن، از شدت صدا کاستن، (رادیو) بسامد یا دامنه و غیره را تغییر دادن

جمله های نمونه

1. An elected committee will meet monthly to modulate the council's energy policy.
[ترجمه گوگل]یک کمیته منتخب هر ماه برای تعدیل سیاست انرژی شورا تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]یک کمیته انتخابی ماهانه جهت تعدیل سیاست انرژی شورا تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some people are able to modulate their voices according to the size of the room in which they speak.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد می توانند صدای خود را با توجه به اندازه اتاقی که در آن صحبت می کنند، تنظیم کنند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد با توجه به اندازه اتاق که در آن صحبت می کنند، قادر به تعدیل صدایشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These chemicals modulate the effect of potassium.
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی اثر پتاسیم را تعدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی اثر پتاسیم را تعدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Please modulate the sound on the TV.
[ترجمه گوگل]لطفا صدای تلویزیون را مدوله کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا صدا را در تلویزیون تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At this point the players have to modulate from E to G.
[ترجمه گوگل]در این مرحله بازیکنان باید از E به G مدوله کنند
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، بازیکنان باید از E به G تغییر داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These drugs modulate the disease process.
[ترجمه گوگل]این داروها روند بیماری را تعدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]این داروها فرآیند بیماری را تعدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mouth is used to modulate the volume, like a resonator.
[ترجمه گوگل]دهان مانند یک تشدید کننده برای تعدیل صدا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از دهان برای مدل سازی حجم، مانند a استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sodium intake may modulate both the hypotensive and the renal responses to angiotensin I converting enzyme inhibitors.
[ترجمه معمارباشی] مصرف سدیم ممکن است پاسخ های کلیوی و کم فشاری خون به مهارکنندگان آنزیم تبدیل گر آنژیوتانسین 1 را تنظیم کند.
|
[ترجمه گوگل]مصرف سدیم ممکن است هم پاسخ های افت فشار خون و هم پاسخ کلیوی به مهارکننده های آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین I را تعدیل کند
[ترجمه ترگمان]مصرف سدیم ممکن است هر دو hypotensive و واکنش های کلیوی را به آنژیوتانسین تبدیل کند که مهار کننده های آنزیم را تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes it would modulate to a hum and at others rise to a shriek according to how hard his heart was pumping.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات به زمزمه تبدیل می‌شد و در برخی دیگر با توجه به شدت تپش قلبش به فریاد بلند می‌شد
[ترجمه ترگمان]گاهی به زمزمه کردن و در گوش دیگران می افتاد که بر حسب آن قلبش به تپش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And then the fraught silence would modulate into conciliatory monosyllable, and back to their peaceful co-existence.
[ترجمه گوگل]و سپس سکوت طاقت فرسا به یک هجای آشتی جویانه تبدیل می شود و به همزیستی مسالمت آمیز آنها بازمی گردد
[ترجمه ترگمان]و بعد سکوت پر خطر به آرامش conciliatory مبدل می شد و به هم زیستی مسالمت آمیز آن ها باز می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It can be employed progressively to modulate, by stages, from one shape to another.
[ترجمه گوگل]می توان آن را به صورت تدریجی برای تعدیل مراحل از یک شکل به شکل دیگر به کار برد
[ترجمه ترگمان]آن را می توان به طور تدریجی برای تعدیل، از یک شکل به یک شکل به دیگری استخدام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These transmitters modulate many of the functions impaired by depression - sleep, appetite, motivation, pleasure and so on.
[ترجمه گوگل]این فرستنده ها بسیاری از عملکردهای مختل شده توسط افسردگی - خواب، اشتها، انگیزه، لذت و غیره را تعدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]این فرستنده ها بسیاری از عملکردهای اختلال افسردگی، اشتها، انگیزه، لذت و غیره را تعدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It no longer functions to modulate all the elements into perfect harmony.
[ترجمه گوگل]دیگر برای تعدیل همه عناصر در هماهنگی کامل عمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]آن دیگر نمی تواند تمام عناصر را در هماهنگی کامل تعدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This system could modulate the voice signal effectively.
[ترجمه گوگل]این سیستم می تواند سیگنال صوتی را به طور موثر تعدیل کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم می تواند سیگنال صدا را به طور موثر مدل سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Moreover, it has been shown to induce steatosis, modulate apoptosis, and increase cellular oncogenic potential.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نشان داده شده است که باعث ایجاد استئاتوز، تعدیل آپوپتوز و افزایش پتانسیل انکوژن سلولی می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نشان داده شده است که steatosis، آپوپتوز را تعدیل کرده و پتانسیل oncogenic سلولی را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعدیل کردن (فعل)
modify, adapt, adjust, moderate, dampen, modulate, regulate, collimate, coordinate

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

میزان کردن (فعل)
range, tune, adjust, modulate, temper, regulate, collimate, focus, orient

سوار کردن (فعل)
assemble, modulate, mount, pick, pickup, take in, help to ride

برابری کردن (فعل)
modulate, counterbalance

نرم کردن (فعل)
pulverize, modulate, fluff, levigate, soften, masticate, loosen, mollify, intenerate, sleeken, humanize, jellify, plasticize, triturate

زیر و بم کردن (فعل)
modulate, shade

تلقیق کردن (فعل)
modulate

بمایه دراوردن (فعل)
modulate

تحریر دادن (فعل)
modulate

با آواز خواندن (فعل)
modulate

تلحین کردن (فعل)
modulate

میزان کردن رادیو (فعل)
modulate

تغییر پرده و مقام دادن (فعل)
modulate

تخصصی

[برق و الکترونیک] مدوله کردن تغییر دامنه، بسامد یا فاز یک موج یا سرعت الکترونهای یک باریکه الکترونی به شیوه مختلف .

انگلیسی به انگلیسی

• regulate, control; adjust; vary the frequency (electronics); change from one key to another (music)
if you modulate your voice, you change or vary the way that it sounds, for example its loudness, pitch, or tone, according to the effect you are trying to create.
to modulate an activity or process means to alter or adjust it in order to make it more suitable for a particular set of circumstances; a formal use.

پیشنهاد کاربران

to change something, such as an action or a process, to make it more suitable for its situation
رسمی / تغییر دادن چیزی، مانند یک عمل یا یک فرآیند، تا آن را برای موقعیت خود مناسب تر کرد، تعدیل کردن
...
[مشاهده متن کامل]

We need to preserve microbes because they really modulate functions of Earth. They modulate the climate. They modulate everything. They modulate our own gene expression
An elected committee will meet monthly to modulate the council's energy policy

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/modulate?q=modulate
modulate ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: مدوله کردن
تعریف: تغییر مشخصه‏های نشانک/ سیگنال حامل برای حمل اطلاعات
وهیریدن.
زیر و بم کردن؛ تنظیم کردن؛ تعدیل کردن؛ تنظیم رادیو یا دستگاه پخش صدا؛ متوازن کردن.

بپرس