monetization


پرداخت نقدى بدهى بازرگانى : پرداخت بدهى دولت از طریق انتشار پول

جمله های نمونه

1. It is the duty expense monetization that cause peoples psychology to be unbalanced, make the normal view of value disordered, and lead to the duty consumers non-action.
[ترجمه گوگل]این پولی‌سازی هزینه‌های وظیفه است که باعث می‌شود روان‌شناسی افراد نامتعادل شود، دیدگاه عادی ارزش را به هم ریخته و منجر به عدم اقدام مصرف‌کنندگان وظیفه شود
[ترجمه ترگمان]این وظیفه monetization هزینه است که باعث می شود روانشناسی مردم نامتوازن شود، دیدگاه طبیعی از هرج و مرج را ایجاد کند، و منجر به عمل غیر عملی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. During the Fed's debt monetization process, the economy will get another injection for credit expansion.
[ترجمه گوگل]در طول فرآیند درآمدزایی از بدهی فدرال رزرو، اقتصاد تزریق دیگری برای گسترش اعتبار دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در طول فرآیند وام بدهی بانک مرکزی، اقتصاد تزریق دیگری را برای توسعه اعتبار به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thus, we should keep on promoting the monetization reform of wage system.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما باید به ترویج اصلاح پولی سازی سیستم دستمزد ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما باید به ترویج اصلاح سیستم دست مزد ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the economic growth and monetization were included in our model the tax rate of seigniorage would be the sum of the contribution rate of growth, the rate of monetization and the nominal rate.
[ترجمه گوگل]اگر رشد اقتصادی و درآمدزایی در مدل ما گنجانده شود، نرخ مالیات حق الناس مجموع نرخ سهم رشد، نرخ درآمدزایی و نرخ اسمی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر رشد اقتصادی و monetization در مدل ما گنجانده شوند نرخ مالیات seigniorage مجموع نرخ سهم رشد، نرخ of و نرخ اسمی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It not only helps in economy monetization, but also encourages formation of the social capital amount expansion and quantity improvement.
[ترجمه گوگل]این نه تنها به درآمدزایی اقتصاد کمک می کند، بلکه شکل گیری میزان سرمایه اجتماعی و بهبود کمیت را نیز تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]آن نه تنها به رشد اقتصادی کمک می کند بلکه شکل گیری سرمایه اجتماعی و بهبود کمیت را نیز مورد تشویق قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Land monetization is also taking other forms.
[ترجمه گوگل]پولی‌سازی زمین نیز اشکال دیگری دارد
[ترجمه ترگمان]monetization زمین نیز اشکال دیگری نیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If this is monetization at a remove, so be it.
[ترجمه گوگل]اگر این کسب درآمد در یک حذف است، همینطور باشد
[ترجمه ترگمان]اگر این کار در مرحله حذف قرار داشته باشد، پس باید آن را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Blogging is one thing, and blog monetization is another.
[ترجمه گوگل]وبلاگ نویسی یک چیز است و کسب درآمد از وبلاگ یک چیز دیگر
[ترجمه ترگمان]وبلاگ نویسی یک چیز است، و وبلاگ نویسی یک وبلاگ دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some times, open market operations can produce monetization of public debt.
[ترجمه گوگل]برخی مواقع، عملیات بازار آزاد می‌تواند باعث کسب درآمد از بدهی عمومی شود
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات، عملیات های بازار آزاد می تواند monetization بدهی عمومی را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First, the Bank of Japan's "debt monetization" close to the limit, no longer be sustainable.
[ترجمه گوگل]اول، بانک ژاپن "درآمد بدهی" نزدیک به حد، دیگر پایدار است
[ترجمه ترگمان]اول، فشار بدهی بانک ژاپن به حد مجاز، دیگر قابل تحمل نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Economists have another term to describe the monetization of government debt.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان اصطلاح دیگری برای توصیف پولی شدن بدهی دولت دارند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان یک دوره دیگر برای توصیف مشروعیت بدهی دولت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even a relatively dovish Bernanke Fed cannot afford to let the inflation-expectations genie out of the bottle via a monetization of the fiscal bailout costs.
[ترجمه گوگل]حتی یک فدرال‌رزرو برنانکی نسبتاً بدخواه نمی‌تواند از طریق پولی‌سازی هزینه‌های نجات مالی، جنین انتظارات تورمی را از بطری خارج کند
[ترجمه ترگمان]حتی یک بانک مرکزی از بانک مرکزی برنانک، حتی توان مالی آن را ندارد تا از طریق کاهش هزینه های مالی ناشی از نجات جان خود از درون بطری بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During the first period, institution factor of velocity declining are monetization process, price and interest rate limit, and compulsive saving.
[ترجمه گوگل]در دوره اول، عوامل نهادی کاهش سرعت عبارتند از فرآیند درآمدزایی، محدودیت قیمت و نرخ بهره و پس‌انداز اجباری
[ترجمه ترگمان]در طول دوره اول، ضریب نهاد کاهش سرعت، فرآیند monetization، قیمت و میزان نرخ بهره و صرفه جویی در وسواسی اجباری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The right mix of verticals can lead to faster growth and definitive monetization.
[ترجمه گوگل]ترکیب درست عمودی ها می تواند به رشد سریع تر و کسب درآمد قطعی منجر شود
[ترجمه ترگمان]ترکیب درست of می تواند منجر به رشد سریع تر و قطعی قطعی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of minting money; act of authorizing money for legal use (also monetisation)

پیشنهاد کاربران

The term "monetization" refers to the process of converting something into money or finding ways to generate revenue from a non - revenue - generating item, activity, or asset. It can involve identifying new income sources, such as embedding ads in social media video clips, or privatizing previously free or public assets, like converting a public road into a private toll road
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح "درآمدزایی" به فرآیند تبدیل چیزی به پول یا یافتن راه هایی برای ایجاد درآمد از یک کالا، فعالیت یا دارایی غیر درآمدزا اشاره دارد. این می تواند شامل شناسایی منابع درآمدی جدید، مانند تعبیه تبلیغات در کلیپ های ویدئویی رسانه های اجتماعی، یا خصوصی سازی دارایی های رایگان یا عمومی قبلی، مانند تبدیل یک جاده عمومی به یک جاده خصوصی باشد.
the monetization of the national debt
The monetization of deficits and debt is generally inconsistent with a fixed exchange rate.

منابع• https://www.dictionary.com/browse/monetization• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/monetization
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monetize
✅️ اسم ( noun ) : money / mometarism / monetarist / monetization
✅️ صفت ( adjective ) : monetary / monetarist / moneyed ( monied )
✅️ قید ( adverb ) : monetarily
نقدینه سازی
پولی شدن
نقدینگی
درآمد زایی

بپرس