monetize

/ˈmʌnətaɪz//ˈmʌnətaɪz/

معنی: بصورت پول در اوردن
معانی دیگر: رسمیت پولی دادن، به عنوان پول پذیرفتن، به صورت سکه درآوردن، پولی کردن

جمله های نمونه

1. You always offer a backend to monetize on this opportunity, such an affiliate product for example.
[ترجمه گوگل]شما همیشه برای کسب درآمد از این فرصت، یک محصول وابسته را ارائه می دهید
[ترجمه ترگمان]شما همیشه یک پسانه برای monetize در این فرصت ارائه می دهید، مانند یک محصول وابسته برای مثال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do you actually want to monetize your blog?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً می خواهید از وبلاگ خود کسب درآمد کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا می خواهید وبلاگ خود را تغییر دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This would create a mechanism for countries to monetize part of their budget deficits.
[ترجمه گوگل]این مکانیسمی را برای کشورها ایجاد می کند تا بخشی از کسری بودجه خود را پولی کنند
[ترجمه ترگمان]این امر مکانیزمی برای کشورها ایجاد خواهد کرد تا بخشی از کسری بودجه خود را به حداقل برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you have a hobby that you can monetize?
[ترجمه گوگل]آیا سرگرمی دارید که بتوانید از آن درآمد کسب کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو یه سرگرمی داری که بتونی ازش پول در بیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In effect, the Fed would "monetize" the debt issued by the federal government to finance the government's shortfall in tax revenue.
[ترجمه گوگل]در واقع، فدرال رزرو از بدهی های صادر شده توسط دولت فدرال برای تامین مالی کسری درآمد مالیاتی دولت "پول" می کند
[ترجمه ترگمان]در واقع، بانک مرکزی فدرال \"monetize\" بدهی صادر شده از سوی دولت فدرال برای تامین مالی کسری درآمد دولت را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Monetize: The Monetize tab offers settings for those who wish to place advertising services on their blog.
[ترجمه گوگل]کسب درآمد: تب Monetize تنظیماتی را برای کسانی که می خواهند خدمات تبلیغاتی را در وبلاگ خود قرار دهند ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Monetize: تب Monetize تنظیماتی را برای کسانی پیشنهاد می کند که می خواهند سرویس های تبلیغاتی را در وبلاگ خود قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once you have a flat in central Berlin,you can always monetize it when the prices rise.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک آپارتمان در مرکز برلین دارید، همیشه می توانید با افزایش قیمت ها از آن درآمد کسب کنید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در مرکز برلین یک آپارتمان داشته باشید، همیشه می توانید آن را زمانی که قیمت ها بالا می رود، پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Investors become increasingly concerned about borrowers defaulting on their liabilities or central banks starting to monetize outstanding debt.
[ترجمه گوگل]سرمایه‌گذاران به‌طور فزاینده‌ای نگران عدم پرداخت بدهی‌های وام‌گیرندگان یا بانک‌های مرکزی به درآمدزایی از بدهی‌های معوق می‌شوند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران به طور فزاینده ای نگران عدم توانایی وام گیرندگان در بدهی های خود و یا بانک های مرکزی هستند که از بدهی برجسته بهره می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As most now realize, the fundamental problem that social networks face when trying to monetize through an advertising-driven business model is the lack of trust.
[ترجمه گوگل]همانطور که اکثر افراد اکنون متوجه شده اند، مشکل اساسی شبکه های اجتماعی هنگام تلاش برای کسب درآمد از طریق یک مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغات، عدم اعتماد است
[ترجمه ترگمان]همانطور که بیشتر متوجه می شویم، مشکل اصلی که شبکه های اجتماعی وقتی تلاش می کنند از طریق یک مدل کسبوکار مبتنیبر بازار monetize، عدم اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Note that YeeYan always links back to the original article and they don't monetize the translation in any way.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که YeeYan همیشه به مقاله اصلی لینک می دهد و به هیچ وجه از ترجمه درآمدزایی نمی کند
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که YeeYan همیشه به مقاله اصلی متصل بوده و ترجمه را به هیچ وجه تفسیر نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A new accord between the Federal Reserve and Treasury should re-establish the Fed's independence and accountability so that it is not called upon to monetize the debt or engage in credit allocation.
[ترجمه گوگل]یک توافق جدید بین فدرال رزرو و خزانه داری باید استقلال و پاسخگویی فدرال رزرو را دوباره برقرار کند تا از آن خواسته نشود که بدهی را پولی کند یا در تخصیص اعتبار شرکت کند
[ترجمه ترگمان]یک توافق جدید بین بانک مرکزی فدرال و خزانه داری باید استقلال و پاسخگویی فدرال را مجددا تاسیس کند تا بدین ترتیب درخواست نشود که بدهی را کاهش داده یا در تخصیص اعتبار شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An airline moving into social networking is interesting, so we decided to take a look and see how it compares to internet startups who are looking to monetize social platforms catered to travelers.
[ترجمه گوگل]یک شرکت هواپیمایی که وارد شبکه‌های اجتماعی می‌شود، جالب است، بنابراین تصمیم گرفتیم نگاهی بیندازیم و ببینیم که چگونه با استارت‌آپ‌های اینترنتی که به دنبال کسب درآمد از پلتفرم‌های اجتماعی برای مسافران هستند، مقایسه می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک شرکت هواپیمایی که به سمت شبکه های اجتماعی حرکت می کند، جالب است، بنابراین ما تصمیم گرفتیم که نگاهی بیندازیم و ببینیم چگونه این کار با شرکت های نوپا در اینترنت مقایسه می شود که به دنبال monetize های اجتماعی برای مسافران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Besides, depending on your success, you may be able to monetize your blog and make it an additional source of income.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بسته به موفقیت خود، ممکن است بتوانید از وبلاگ خود درآمدزایی کنید و آن را به یک منبع درآمد اضافی تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسته به موفقیت شما، ممکن است بتوانید وبلاگ خود را باز کنید و آن را منبع درآمد اضافی خود قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who persevere, gain new insights into their target market, and actually find out how to monetize their blog, directly or indirectly.
[ترجمه گوگل]کسانی که پشتکار دارند، بینش جدیدی در مورد بازار هدف خود به دست می آورند و در واقع نحوه کسب درآمد از وبلاگ خود را، مستقیم یا غیرمستقیم، پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که استقامت به خرج می دهند، بینش های جدیدی را به بازار هدف خود جلب می کنند و در واقع نحوه monetize بلاگ خود را به طور مستقیم و یا غیر مستقیم پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به صورت پول درآوردن (فعل)
monetize

انگلیسی به انگلیسی

• mint money; authorize money for legal use; giving the character of money to (also monetise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monetize
✅️ اسم ( noun ) : money / mometarism / monetarist / monetization
✅️ صفت ( adjective ) : monetary / monetarist / moneyed ( monied )
✅️ قید ( adverb ) : monetarily
اختصاص ( تخصیص ) ارزش پولی
ارزش گذاری اقتصادی
پول ساز کردن. مثلا: چطور کسب و کارتان را پول ساز کنید
How to monetize your business
پولسازی کردن، پول کردن، پول ساختن، از. . . پول درآوردن
تبدیل به پول کردن
پول درآوردن
To make money

نقدینه کردن
کسب درآمد

بپرس