monolithic

/ˌmɑːnəˈlɪθɪk//ˌmɒnəˈlɪθɪk/

معنی: یک پارچه
معانی دیگر: یک پارچه

جمله های نمونه

1. the monolithic proportions of Stalinist architecture.
[ترجمه گوگل]نسبت های یکپارچه معماری استالینیستی
[ترجمه ترگمان]ساختار یکپارچه معماری استالینیستی:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. a monolithic worldwide movement.
[ترجمه گوگل]یک جنبش جهانی یکپارچه
[ترجمه ترگمان]یک حرکت یکپارچه در سراسر جهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. United had the consolation of piercing the monolithic Celtic rearguard once.
[ترجمه گوگل]یونایتد این تسلی را داشت که یک بار محافظ یکپارچه سلتیک را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده فقط یک بار دیگر consolation را در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Monolithic notions of sanctity reveal a startling reliance on hierarchical thinking.
[ترجمه گوگل]مفاهیم یکپارچه تقدس، تکیه شگفت انگیزی بر تفکر سلسله مراتبی را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]مفاهیم تقدس حاکی از اعتماد فزاینده به تفکر سلسله مراتبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By using critical mass and monolithic buying power, we can change the way we do business.
[ترجمه گوگل]با استفاده از جرم بحرانی و قدرت خرید یکپارچه، می‌توانیم نحوه انجام تجارت خود را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قدرت انتقادی و قدرت خرید یکپارچه، می توانیم روشی را که کسب وکار مان را انجام می دهیم، تغییر دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The equally monolithic image of the male saint, Demetrios on his charger, is not really for us either.
[ترجمه گوگل]تصویر به همان اندازه یکپارچه قدیس مرد، دمتریوس روی شارژرش، واقعاً برای ما هم نیست
[ترجمه ترگمان]تصویر به همان اندازه یکپارچه قدیس مرد، Demetrios بر اسب او، واقعا برای ما نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His monolithic Movement is unlikely to survive him; yet its disintegration may bring disaster.
[ترجمه گوگل]بعید است که جنبش یکپارچه او زنده بماند اما فروپاشی آن ممکن است فاجعه بیاورد
[ترجمه ترگمان]این حرکت یکپارچه او بعید به نظر می رسد که از او جان سالم به در ببرد؛ با این حال فروپاشی آن ممکن است موجب بروز فاجعه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Secondly, none of these ethnic categories are monolithic.
[ترجمه گوگل]ثانیاً هیچ یک از این دسته های قومی یکپارچه نیستند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، هیچ یک از این مقولات نژادی یکپارچه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The development of alliances Neither bloc was monolithic nor entirely predictable at the outset.
[ترجمه گوگل]توسعه اتحادها هیچ یک از این بلوک ها در ابتدا یکپارچه و یا کاملاً قابل پیش بینی نبود
[ترجمه ترگمان]توسعه اتحادی که نه بلوک یکپارچه بود و نه کاملا قابل پیش بینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The primacy of monuments and monolithic sculpture in the new Communist epoch was acknowledged and debated.
[ترجمه گوگل]اولویت بناهای تاریخی و مجسمه سازی یکپارچه در دوره جدید کمونیستی مورد تایید و بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]برتری آثار تاریخی و مجسمه یکپارچه در عصر جدید کمونیست به رسمیت شناخته شد و مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A large monolithic Sixties block, void of character, swarming with people clutching files and looking important.
[ترجمه گوگل]یک بلوک بزرگ یکپارچه دهه شصت، خالی از شخصیت، ازدحام مردمی که فایل‌ها را در دست گرفته‌اند و مهم به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]ساختمانی بزرگ و بزرگ و پر از شخصیت، فضای خالی و عاری از شخصیت، پر از مردمی که در دست دارند و همه چیز مهم و مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trough summing up along with analysis, the monolithic and geometric primitive approach of assembly drawing and part drawing is discussed in CAD for common components.
[ترجمه گوگل]از طریق جمع بندی همراه با تجزیه و تحلیل، رویکرد اولیه یکپارچه و هندسی ترسیم مونتاژ و ترسیم قطعات در CAD برای اجزای رایج مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]trough به همراه تحلیل، روش یکپارچه هندسی طراحی مونتاژ و طراحی قسمتی در CAD برای اجزای مشترک مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The monolithic processor automatically detects each working unit of, once the fault point occurs, a communication module is started to transfer the data signal to a central computer.
[ترجمه گوگل]پردازنده یکپارچه به طور خودکار هر واحد کاری را شناسایی می کند، زمانی که نقطه خطا رخ می دهد، یک ماژول ارتباطی برای انتقال سیگنال داده به یک کامپیوتر مرکزی راه اندازی می شود
[ترجمه ترگمان]این پردازشگر یکپارچه به طور خودکار هر واحد کاری را شناسایی می کند، زمانی که نقطه خطا رخ می دهد، یک ماژول ارتباطی شروع به انتقال سیگنال داده به یک کامپیوتر مرکزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Today, multimedia system are still widely realized as monolithic systems.
[ترجمه گوگل]امروزه سیستم های چند رسانه ای هنوز به طور گسترده ای به عنوان سیستم های یکپارچه شناخته می شوند
[ترجمه ترگمان]امروزه، سیستم های چند رسانه ای هنوز به طور گسترده به عنوان سیستم های یکپارچه شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In facing the challenge of drug abuse, the media have never been less monolithic.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با چالش سوء مصرف مواد، رسانه ها هرگز کمتر یکپارچه نبوده اند
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با چالش اعتیاد به مواد مخدر، رسانه ها هرگز less نبوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک پارچه (صفت)
solid, accrete, monolithic, seamless, en bloc

تخصصی

[عمران و معماری] یکپارچه
[کامپیوتر] یکپارچه.
[برق و الکترونیک] یکپارچه ساخته دشه از یک بلور یا یک قطعه از مواد دیگر . - یکپارچه

انگلیسی به انگلیسی

• of a monolith, pertaining to a great stone or stone column
a monolithic organization or system is very large and seems unlikely to change.

پیشنهاد کاربران

تک حزبی ، فرقه
به معنای انعطاف پذیر هم هست که اقای سعید گفتن انعطاف ناپذیر. لطفا اصلاح کنید
یکپارچه ( در علوم رایانه ) به این معنی که سیستم عامل رایانه ( OS ) یک نهاد است و تقسیم ناپذیر میباشد در حالیکه در زیر هسته ( Kernel ) ، سیستم عامل در حقیقت چیزی نیست جز مجموعه ای از سرویس دهنده هایی که کارهای مختلفی انجام میدهند و پروتکل مشترکی برای ارتباط با یکدیگر دارند.
( معماری ) سنگی و یکپارچه
( نظام و تشکیلات ) منفرد و یکپارچه
( اغلب با ناخوشایندی ) غول آسا و متحجر
( از لحاظ معماری بیشتر اشاره به ستون های سنگی زمان های قدیم داره که احتمالا مربوط به دین و مذهب بودن )
منبع: کتاب ۱۱۰۰واژه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : monolith
✅️ صفت ( adjective ) : monolithic
✅️ قید ( adverb ) : monolithically
انعطاف ناپذیر
Monolithic monopod
مونوپاد انعطاف ناپذیر
هر چیز بزرگ و یکپارچه که تغییر در آن یا ممکن نیست یا خیلی به سختی و کندی صورت می گیرد.
از نظر معماری: با ابهت ( خیلی بزرگ، چشمگیر ( تاثیرگذار ) ، و مستحکم ) .
مثال: مجسمه های باشکوه ( با عظمت ) .
monolithic statues
( نظام ؛ تشکیلات ) یکپارچه - یکدست
( معماری ) از سنگ یکپارچه - یکدست
صلب
غیرقابل تغییر
stone
عوض ناشدنی
unchanging
به یاد ماندنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس