monopolize

/məˈnɑːpəˌlaɪz//məˈnɒpəlaɪz/

معنی: بخود انحصار دادن، امتیاز انحصاری گرفتن
معانی دیگر: انحصار(ی) کردن، دربستی کردن، دربست گری کردن، به خود اختصاص دادن، قبضه کردن، به دیگران مجال ندادن

جمله های نمونه

1. to monopolize a conversation
در صحبت متکلم وحده شدن

2. they tried to monopolize oil trade
آنها کوشیدند تجارت نفت را انحصاری کنند.

3. She tended to monopolize the conversation.
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت مکالمه را در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد گفتگو را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't let him monopolize you like he did at the last party.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید مانند مهمانی گذشته شما را در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]اجازه نده تو رو مثل اون توی مهمونی آخر به خودش بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pluralists deny that higher social classes monopolize power and believe that in liberal democracies the wishes of the people determine government policy.
[ترجمه گوگل]کثرت‌گرایان انحصار قدرت طبقات اجتماعی بالاتر را انکار می‌کنند و معتقدند که در دموکراسی‌های لیبرال خواسته‌های مردم تعیین‌کننده سیاست دولت است
[ترجمه ترگمان]pluralists انکار می کنند که طبقات اجتماعی بالاتر قدرت را به انحصار خود درآورده و معتقد هستند که در دموکراسی های لیبرال، خواسته های مردم سیاست دولت را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Forsyth set out to monopolize the best view of the Falls for his personal gain.
[ترجمه گوگل]فورسایت تصمیم گرفت تا بهترین منظره آبشار را برای منافع شخصی خود در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]فورسیث برای انحصاری کردن بهترین نما از افتادن ها برای سود شخصی خود، دست به کار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Susan's children monopolize her time and energy.
[ترجمه گوگل]فرزندان سوزان زمان و انرژی او را در انحصار خود در می آورند
[ترجمه ترگمان]کودکان سوزان وقت و انرژی او را به انحصار خود در آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't monopolize our special guest there are others who would like to talk to her.
[ترجمه گوگل]مهمان ویژه ما را در انحصار خود قرار ندهید، دیگرانی هستند که دوست دارند با او صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]مهمان مخصوص ما را به خود اختصاص نده کسانی هستند که دوست دارند با او حرف بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Monopolize the conversation with endless personal narrative.
[ترجمه گوگل]گفتگو را با روایت شخصی بی پایان در انحصار خود درآورید
[ترجمه ترگمان]گفتگو را با نقل و شرح مفصلی قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anyway I promise that I never attempt to monopolize your love, for ever.
[ترجمه گوگل]به هر حال قول می دهم که هرگز برای همیشه سعی در انحصار عشق تو ندارم
[ترجمه ترگمان]به هر حال قول می دم که هیچ وقت سعی نمی کنم عشق تو رو به خودم جلب کنم، برای همیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It must be emphasized that the government should monopolize the grant of rights to use land.
[ترجمه گوگل]باید تاکید کرد که دولت باید اعطای حق استفاده از زمین را در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که دولت باید حق اعطای حق استفاده از زمین را به انحصار خود درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trend for big corporates to monopolize the market is getting obvious. The monopoly of supermarkets, the merging of railway companies and bus companies have excluded SMEs from the market.
[ترجمه گوگل]روند انحصار شرکت های بزرگ در بازار آشکار می شود انحصار سوپرمارکت ها، ادغام شرکت های راه آهن و اتوبوسرانی، شرکت های کوچک و متوسط ​​را از بازار حذف کرده است
[ترجمه ترگمان]گرایش به شرکت های بزرگ برای انحصار بازار در حال روشن شدن است انحصار سوپرمارکت ها، ادغام شرکت های راه آهن و شرکت های اتوبوس باعث حذف SME ها از بازار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On no account should our Party monopolize everything.
[ترجمه گوگل]حزب ما به هیچ وجه نباید همه چیز را در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نباید حزب ما همه چیز را به خود اختصاص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paper analyses the reasons why"invisible champions"can monopolize the market.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل دلایلی می پردازد که چرا "قهرمانان نامرئی" می توانند بازار را در انحصار خود درآورند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به این دلیل است که چرا \"قهرمانان نامرئی\" می توانند بازار را در انحصار خود بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The service providers monopolize the market.
[ترجمه گوگل]ارائه دهندگان خدمات در انحصار بازار هستند
[ترجمه ترگمان]ارائه دهندگان خدمات بازار را به انحصار خود درآوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخود انحصار دادن (فعل)
monopolize

امتیاز انحصاری گرفتن (فعل)
monopolize

تخصصی

[حقوق] به انحصار درآوردن، به خود انحصار دادن، امتیاز انحصاری گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• exercise exclusive control of a commodity or service in a particular market; exploit a monopoly of; have a monopoly (also monopolise)
to monopolize something means to control it completely and prevent other people having a share in it.

پیشنهاد کاربران

Monopolize=take over
to own something
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : monopolize
✅️ اسم ( noun ) : monopoly / monopolization / monopolist
✅️ صفت ( adjective ) : monopolistic
✅️ قید ( adverb ) : _
تحمیل کردن
انحصاری کردن
همون ادعای مالکیت خودمونه
مار و کشتید اصلا با یه جمله انحصارا نمیاد وقتی مربوط به علاقه باشه
A DESIRE TO MONOPOLIZE?
مثلا اینجا یه علاقه ی شدید به خود اختصاص دادن؟
اصلا معنی نمی ده یا من دارم اشتباه میکنم یا این معنی یکم گیج کننده ست
...
[مشاهده متن کامل]

چون تو بحث علاقه و رابطه ی دو طرف . . .
اینکه پسره به دختره میگه من میخوام تو کاملا مال من باشی بعد یه سری اتفاق و این جمله رو دختره میگه. . .
اصلا معنیش برا من یه جوریه

انحصارسازی، انحصارگرایی، انحصارطلبی

بپرس