motorbike

/ˈmoʊtəbaɪk//ˈməʊtəbaɪk/

(عامیانه)، دوچرخه ی موتوری، موتورگازی

جمله های نمونه

1. his wife likes to ride with him on a motorbike
زنش دوست دارد با او سوار موتورسیکلت بشود.

2. She sat proudly astride her new motorbike.
[ترجمه گوگل]او با افتخار روی موتور جدیدش نشست
[ترجمه ترگمان]او با غرور روی موتور سیکلت جدیدش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Richardson severed his right foot in a motorbike accident.
[ترجمه گوگل]ریچاردسون پای راست خود را در یک تصادف با موتور قطع کرد
[ترجمه ترگمان]ریچاردسون پای راستش را در یک تصادف موتورسیکلت قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His car was in collision with a motorbike.
[ترجمه گوگل]ماشینش با موتور برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیلش با یک موتور سیکلت برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He drove his motorbike, with me riding pillion.
[ترجمه گوگل]او موتورش را می‌راند، با من سوار بر پیلون
[ترجمه ترگمان]او موتورش را با من حرکت داد و با من به ترک زین برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He pulled on his helmet and straddled the motorbike.
[ترجمه گوگل]کلاه ایمنی را به سرش کشید و روی موتور سوار شد
[ترجمه ترگمان]او کلاه ایمنی خود را پوشید و سپس بر روی موتورش سوار بر موتورسیکلت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't ride my motorbike much anymore.
[ترجمه گوگل]من دیگه زیاد موتور سوار نمیشم
[ترجمه ترگمان]من دیگه با موتور خودم رانندگی نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He suffered severe brain damage after a motorbike accident.
[ترجمه گوگل]وی پس از تصادف با موتور دچار آسیب شدید مغزی شد
[ترجمه ترگمان]او پس از تصادف یک موتور سیکلت متحمل خسارات شدید مغزی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I took my motorbike in for an overhaul.
[ترجمه گوگل]موتورمو بردم برای تعمیرات اساسی
[ترجمه ترگمان]من موتور سیکلت خود را برای بازرسی به آنجا بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A motorbike appeared from nowhere and I had to jam on the brakes.
[ترجمه گوگل]یک موتور از ناکجاآباد ظاهر شد و من مجبور شدم روی ترمز گیر کنم
[ترجمه ترگمان]یک موتور سیکلت از ناکجا ظاهر شد و من مجبور شدم روی ترمزها تمرکز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll take a motorbike.
[ترجمه گوگل]من یه موتور میگیرم
[ترجمه ترگمان]یه موتور سیکلت می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She climbed onto the back of my motorbike.
[ترجمه گوگل]او از پشت موتور من سوار شد
[ترجمه ترگمان]از موتورسیکلت من بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One motorbike peeled away from the formation and circled round behind the rest.
[ترجمه گوگل]یکی از موتورها از سازند جدا شد و پشت بقیه چرخید
[ترجمه ترگمان]یک موتورسیکلت از ساختمان کنده شد و دور بقیه دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He whizzed down the road on his motorbike.
[ترجمه گوگل]او با موتورش در جاده ویز می کرد
[ترجمه ترگمان]با موتورش از جاده پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He broke his back in a motorbike accident.
[ترجمه گوگل]در تصادف با موتور کمرش شکست
[ترجمه ترگمان]او پشتش را به یک تصادف موتورسیکلت تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• two-wheeled vehicle powered by a motor, motorcycle
a motorbike is a two wheeled vehicle with an engine.

پیشنهاد کاربران

دوچرخه موتوری، موتور سیکلت
موتور گازی
Noun - countable :
موتور سیکلت
a small usually lightweight motorcycle
a less formal name for motorcycle

بپرس