muscularity

/ˌmʌskjəˈlærɪtiː//ˌmʌskjʊˈlærɪtɪ/

معنی: عضلانی بودن
معانی دیگر: عضلانی بودن

جمله های نمونه

1. Apply to endocrine muscularity of disorder, spirit pressing and the multitude that have period syndrome.
[ترجمه گوگل]برای اختلالات عضلانی غدد درون ریز، فشار روح و بسیاری از افراد مبتلا به سندرم پریود اعمال شود
[ترجمه ترگمان]اعمال فشار به muscularity غدد درون ریز، فشار روحی و جمعیتی که دارای سندرم پیش از دوره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When pressing muscularity every time, I can swim, release oneself, still can carry a figure incidentally.
[ترجمه گوگل]وقتی هر بار به عضله فشار می‌آورم، می‌توانم شنا کنم، خودم را رها کنم، هنوز هم می‌توانم به طور اتفاقی یک بدن را حمل کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی هر دفعه اصرار می کنم، می توانم شنا کنم، خود را آزاد کنم، هنوز هم می توانم یک نفر را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just graduate does psychology press muscularity?
[ترجمه گوگل]تازه فارغ التحصیل شده آیا روانشناسی به عضله سازی فشار می آورد؟
[ترجمه ترگمان]آیا فارغ التحصیل از روان شناسی، muscularity را تحت فشار قرار می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pressing muscularity is inevitable, doing not have pressure just is strange, this is the life that we are experiencing now.
[ترجمه گوگل]فشار دادن عضلانی اجتناب ناپذیر است، نداشتن فشار فقط عجیب است، این زندگی است که ما اکنون تجربه می کنیم
[ترجمه ترگمان]فشار دادن muscularity اجتناب ناپذیر است، انجام ندادن فشار تنها عجیب است، این همان زندگی است که ما اکنون تجربه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If whether psychology presses muscularity to you can say with oneself the closest person listens?
[ترجمه گوگل]اگر روانشناسی عضلانی را به شما فشار می دهد، می توانید با خود بگویید نزدیک ترین فرد گوش می دهد؟
[ترجمه ترگمان]اگر آیا روانشناسی بیشتر به شما فشار می آورد، می توانید بگویید که نزدیک ترین فرد می شنود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Press muscularity besides business research and development outside, professional shortage also is this industry development is short board!
[ترجمه گوگل]عضله مطبوعات علاوه بر تحقیق و توسعه کسب و کار در خارج، کمبود حرفه ای نیز این توسعه صنعت تخته کوتاه است!
[ترجمه ترگمان]علاوه بر تحقیق و توسعه کسب وکار در خارج از محیط، کمبود حرفه ای نیز این است که توسعه صنعتی هم تراز کوتاهی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the muscularity that should bring to bear on to go up in mattess that is to say, mattess should drop more and produce more supportive power to human body, vice versa.
[ترجمه گوگل]وقتی عضلانی که باید در مات ایجاد شود افزایش یابد، یعنی مات باید بیشتر افت کند و قدرت حمایت بیشتری برای بدن انسان ایجاد کند، برعکس
[ترجمه ترگمان]هنگامی که the که باید تحمل کنند تا به mattess بروند، to باید بیشتر کاهش یابد و قدرت supportive بیشتری را به بدن انسان تولید کند و بالعکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boy:Muscularity, perhaps is a shape like, very strong, very tall, almost everyone is higher than 180cm.
[ترجمه گوگل]پسر: عضلانی، شاید شکلی شبیه، بسیار قوی، بسیار بلند، تقریباً همه بالاتر از 180 سانتی متر باشد
[ترجمه ترگمان]پسر: muscularity، شاید شکلی مثل، خیلی قوی، خیلی بلند، تقریبا همه بزرگ تر از ۱۸۰ سانتی متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And can also make your muscularity .
[ترجمه گوگل]و همچنین می تواند باعث عضله سازی شما شود
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید muscularity را نیز بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The test of their leadership's muscularity will be if the coalition can hold together while opposition on both sides of the debate attempt to nibble away at their peeves.
[ترجمه گوگل]آزمون عضلانی رهبری آنها در صورتی خواهد بود که ائتلاف بتواند در کنار هم باقی بماند، در حالی که مخالفان در هر دو طرف مناظره تلاش می کنند تا اخم های آنها را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]در صورتی که مخالفان در هر دو طرف مناظره تلاش کنند که آن ها را تکه تکه کنند، آزمون رهبری آن ها در صورتی خواهد بود که نیروهای ائتلاف با یکدیگر متحد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Working study presses muscularity, does fatigue food suggest?
[ترجمه گوگل]مطالعه کار عضلانی را فشار می دهد، آیا غذای خستگی نشان می دهد؟
[ترجمه ترگمان]مطالعه کاری muscularity را تحت فشار قرار می دهد، آیا غذای خستگی پیشنهاد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the muscularity that tall flexibility should bring to bear on to go up in mattess namely, mattess should drop more and produce more supportive power to human body, vice versa.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ماهیچه‌ای که انعطاف‌پذیری بلند باید ایجاد کند تا در مات افزایش یابد، مات باید بیشتر کاهش یابد و قدرت حمایت بیشتری برای بدن انسان ایجاد کند، برعکس
[ترجمه ترگمان]هنگامی که muscularity که انعطاف پذیری بلند را باید تحمل کرد تا در mattess بالا رود،، باید بیشتر کاهش یابد و قدرت supportive بیشتری را به بدن انسان تولید کند و بالعکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It may be his muscularity that gets in the way or just the fact that he has dominated as a slasher and crasher for so many years that he never perfected it.
[ترجمه گوگل]ممکن است عضلانی بودن او مانع شود یا فقط این واقعیت است که او سال ها به عنوان یک اسلشر و کراشر تسلط داشته است که هرگز آن را کامل نکرده است
[ترجمه ترگمان]ممکن است muscularity او باشد که به این شکل می گیرد یا فقط این حقیقت که او به عنوان یک slasher و crasher برای سالیان زیادی تحت سلطه است که هرگز آن را تکمیل نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When trim, Maradona has the imposing muscularity of Sylvester Stallone; when he's having one of his heavier days, he resembles the big-boned one out of Lost.
[ترجمه گوگل]مارادونا در هنگام اصلاح، عضلانی اعجاب انگیز سیلوستر استالونه را دارد وقتی یکی از روزهای سنگین‌ترش را سپری می‌کند، شبیه به آن مرد بزرگ از Lost می‌شود
[ترجمه ترگمان]وقتی که او یکی از روزه ای heavier را داشته باشد، شبیه این است که یکی از one بزرگ را از دست داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Disciplinary forces around the world, such as Army and police often display muscularity and authority. Hence, it became an excellent icon for people to be associated with.
[ترجمه گوگل]نیروهای انضباطی در سراسر جهان، مانند ارتش و پلیس، اغلب قدرت و قدرت خود را نشان می دهند از این رو، به نمادی عالی برای ارتباط مردم تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]نیروهای انتظامی در سراسر جهان مانند ارتش و پلیس اغلب muscularity و قدرت را نمایش می دهند از این رو، این یک نماد عالی برای افرادی شد که با آن ها ارتباط داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عضلانی بودن (اسم)
brawniness, muscularity

انگلیسی به انگلیسی

• brawniness, state of having highly developed muscles; strength; power

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : muscle
✅️ اسم ( noun ) : muscle / muscularity
✅️ صفت ( adjective ) : muscular / muscled
✅️ قید ( adverb ) : muscularly

بپرس