musher

جمله های نمونه

1. He who would catch fish mush not mind getting wet.
[ترجمه گوگل]کسی که می خواهد ماهی بگیرد خیس شدن بدش نمی آید
[ترجمه ترگمان]اون کسی که ممکنه ماهی catch بگیره بهتره که خیس نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you overcook the cabbage it'll turn to mush.
[ترجمه گوگل]اگر کلم را بیش از حد بپزید تبدیل به ماس می شود
[ترجمه ترگمان]اگه you رو overcook تبدیل به mush میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The boiled vegetables had turned to mush .
[ترجمه گوگل]سبزی های پخته شده تبدیل به ماس شده بودند
[ترجمه ترگمان]سبزی آب پز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He spooned the mush into the baby's open mouth.
[ترجمه گوگل]او ماش را با قاشق در دهان باز کودک ریخت
[ترجمه ترگمان]او the را در دهان باز نوزاد فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The brown mush in the fridge is some veg soup left over.
[ترجمه گوگل]ماش قهوه ای در یخچال مقداری سوپ سبزیجات باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]حریره قهوه ای در یخچال سوپ سبزی است که باقی مانده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The vegetables had been boiled to a mush, and were quite uneatable.
[ترجمه گوگل]سبزیجات آب پز شده بودند و کاملاً غیرقابل خوردن بودند
[ترجمه ترگمان]سبزی به a جوش آورده بودند و کام لا uneatable شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oi, mush! Get your hands off my car!
[ترجمه گوگل]اوه، ماش! دست از ماشین من بردار!
[ترجمه ترگمان]آه ای، mush! ! دستت رو از ماشین من بکش بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've never read such a load of mush!
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین باری از موش را نخوانده بودم!
[ترجمه ترگمان]من تا حالا همچین مزخرفاتی رو نخوندم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have never read such a load of mush!
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین باری از ماش را نخوانده بودم!
[ترجمه ترگمان]من هرگز چنین load را نخوانده بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vegetables had turned to mush.
[ترجمه گوگل]سبزیجات تبدیل به ماس شده بودند
[ترجمه ترگمان]سبزی تبدیل به mush شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whenever famous actresses get together to make a "woman's film" you can bet on an overload of sentimental mush.
[ترجمه گوگل]هر زمان که بازیگران زن مشهور دور هم جمع می‌شوند تا یک «فیلم زنانه» بسازند، می‌توانید روی بار بیش از حد احساساتی شرط بندی کنید
[ترجمه ترگمان]هر وقت هنرپیشه معروف با هم جمع می شوند تا فیلم \"زن\" را بسازند، می توانید بر روی بارها of های عاطفی شرط ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film was just romantic mush.
[ترجمه گوگل]فیلم فقط عاشقانه بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم فقط mush romantic شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His insides suddenly felt like mush.
[ترجمه گوگل]درونش ناگهان احساس کرد کثیف شده است
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس mush کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She trudged through the mush of fallen leaves.
[ترجمه گوگل]او از میان انبوه برگ های ریخته شده رد شد
[ترجمه ترگمان]با زحمت از میان برگ های leaves که از زمین افتاده بود عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We must not presume too mush on the reliability of such sources.
[ترجمه gh] سورتمه ران /سورتمه سوار
|
[ترجمه گوگل]ما نباید در مورد قابل اعتماد بودن چنین منابعی زیاده روی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید بیش از حد از اعتبار چنین منابعی presume
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who drives a dogsled

پیشنهاد کاربران

هدایتگر سورتمه ( سگ ها )
کسی که سورتمه ای را که توسط سگ ها کشیده می شود را هدایت میکند

بپرس