musical instrument

/ˈmjuːzɪkl̩ˈɪnstrəmənt//ˈmjuːzɪkl̩ˈɪnstrʊmənt/

معنی: ساز
معانی دیگر: آلت موسیقی

جمله های نمونه

1. It's a musical instrument made of brass, somewhat like a cornet and with a similar compass.
[ترجمه گوگل]این یک ساز موسیقی است که از برنج ساخته شده است، تا حدودی شبیه یک کرنت و با قطب نمای مشابه
[ترجمه ترگمان]این یک وسیله موسیقی است که از مس ساخته شده است، تا حدی شبیه پرچ مدار و با قطب نمای مشابهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The different notes of a stringed musical instrument are made by vibrating the strings.
[ترجمه گوگل]نت های مختلف یک ساز موسیقی زهی با ارتعاش سیم ها ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]نت های مختلف یک ابزار موسیقی سیمی با ارتعاش سیم ها ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before a child can learn a musical instrument he or she first needs to acquire the necessary manipulative skills.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه کودک بتواند یک آلت موسیقی را یاد بگیرد، ابتدا باید مهارت های دستکاری لازم را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه کودک بتواند یک ابزار موسیقی را یاد بگیرد، ابتدا باید مهارت های لازم را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He can play nearly every musical instrument.
[ترجمه باران] او می تواند تقریبا تمام تمام ساز های موسیقی را بنوازد
|
[ترجمه گوگل]او تقریباً همه سازهای موسیقی را می تواند بنوازد
[ترجمه ترگمان]او می تواند تقریبا هر ابزار موسیقی را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It takes great discipline to learn a musical instrument.
[ترجمه گوگل]یادگیری یک ساز موسیقی به نظم و انضباط زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]برای یاد گرفتن یک ابزار موسیقی انضباط عالی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Learning a musical instrument introduces a child to an understanding of music.
[ترجمه گوگل]یادگیری یک ساز موسیقی، کودک را با درک موسیقی آشنا می کند
[ترجمه ترگمان]یادگیری یک ابزار موسیقی، کودک را به درک موسیقی معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most pupils learn a musical instrument.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانش آموزان یک ساز موسیقی را یاد می گیرند
[ترجمه ترگمان]بیشتر دانش آموزان یک ابزار موسیقی می آموزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you want to learn to play a musical instrument, it might be a good idea to begin on something simple.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید نواختن یک ساز موسیقی را یاد بگیرید، ممکن است ایده خوبی باشد که از یک چیز ساده شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید نواختن یک ابزار موسیقی را یاد بگیرید، ممکن است ایده خوبی برای شروع یک کار ساده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Arthur had become a professional musical instrument maker.
[ترجمه گوگل]آرتور یک ساز حرفه ای آلات موسیقی شده بود
[ترجمه ترگمان]آرتور به یک ساز موسیقی حرفه ای تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The emotions have been likened to a musical instrument and it is a man's task to play upon its uttermost strings.
[ترجمه گوگل]احساسات به یک آلت موسیقی تشبیه شده است و وظیفه مرد است که بر روی تارهای اصلی آن بنوازد
[ترجمه ترگمان]این احساسات شبیه به یک ابزار موسیقی است و وظیفه انسان است که در بزرگ ترین رشته ها بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you play a musical instrument?
[ترجمه گوگل]ایا تو ساز موسیقی می نوازی؟
[ترجمه ترگمان]شما ساز موسیقی می زنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He would play Joe like a musical instrument.
[ترجمه گوگل]او جو را مانند یک ساز موسیقی می نواخت
[ترجمه ترگمان]مثل یک ساز موسیقی جو نقش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As in the case of any musical instrument, the actual form of each grotto directly influenced its individual acoustic properties.
[ترجمه گوگل]همانطور که در مورد هر ساز موسیقی، فرم واقعی هر غار مستقیماً بر ویژگی های آکوستیک فردی آن تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]مانند هر ابزار موسیقی، شکل واقعی هر grotto مستقیما بر خواص صوتی فردی آن تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Well, a kazoo is a sort of toy musical instrument like a flute.
[ترجمه گوگل]خب، کازو نوعی ابزار موسیقی اسباب بازی مانند فلوت است
[ترجمه ترگمان]خوب، این یک نوع موسیقی یک نوع موسیقی است مثل یک فلوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Play a fully functional ocarina, an ancient musical instrument.
[ترجمه گوگل]یک Ocarina کاملاً کاربردی، یک ساز موسیقی باستانی را بنوازید
[ترجمه ترگمان]یک ابزار موسیقی کاملا تابعی را نمایش دهید، یک ابزار موسیقی قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساز (اسم)
order, apparatus, harmony, accoutrements, tool, musical instrument, equipment, outfit, disposition, music, materiel, arms, mouth organ

انگلیسی به انگلیسی

• device that creates musical sounds
a musical instrument is an object such as a piano, guitar, or violin which you play in order to produce music.

پیشنهاد کاربران

ساز
musical instrument ( موسیقی )
واژه مصوب: ساز 1
تعریف: ابزار تولید صدا، به غیراز صدای انسان، در موسیقی
ابزار یا وسایل موسیقی. مثال: گیتار ، پیانو، سنتور ، ویالون و. . . . این کلمه معنی ساز های موسیقی را هم می دهد.
ابزار موسیقی مثل گیتار، سنتور، فلوت و. .
سازهای موسیقی
mining of play music , for example, l playing guitar you playing it
ادات موسیقی، یکی از معانی این کلمه است. . . . .

بپرس