mysticism

/ˈmɪstəˌsɪzəm//ˈmɪstɪsɪzəm/

معنی: عرفان، تصوف، فلسفه درویش ها
معانی دیگر: راز و رزی، درویشی

جمله های نمونه

1. his poetry is characterized by mysticism
ویژگی شعر او عرفان است.

2. There is a strong element of mysticism in his poetry.
[ترجمه گوگل]عنصر عرفان قوی در شعر او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در شعر او عنصری قوی از عرفان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She has no inclination towards mysticism.
[ترجمه گوگل]گرایشی به عرفان ندارد
[ترجمه ترگمان]او تمایلی به تصوف ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A strain of mysticism runs through his poetry.
[ترجمه گوگل]رشته ای از عرفان در شعر او جاری است
[ترجمه ترگمان]یک رشته تصوف از میان اشعار او عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He imbibed elements of oriental mysticism from the years he spent in India.
[ترجمه گوگل]او عناصری از عرفان شرقی را از سال‌هایی که در هند گذرانده بود جذب کرد
[ترجمه ترگمان]او عناصر عرفان شرقی را از سال هایی که در هند گذرانده بود فراگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Naturally, geologists balked at this apparent mysticism.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً زمین شناسان از این عرفان ظاهری خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که زمین شناسان از این عرفان آشکار شانه خالی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the Moodies, propelled by pseudo-symphonic arrangements and mysticism, always were and always will be an acquired taste.
[ترجمه گوگل]اما مودی‌ها که با تنظیم‌های شبه سمفونیک و عرفان پیش می‌رفتند، همیشه سلیقه‌ای اکتسابی بوده و خواهند بود
[ترجمه ترگمان]اما the که با آرایش شبه سمفونیک و تصوف همراه بودند، همیشه مزه اکتسابی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mysticism, in particular, is as meaningless to me as music must be to the tone deaf.
[ترجمه گوگل]مخصوصاً عرفان برای من همانقدر بی معنی است که موسیقی برای ناشنوایان باید بی معنی باشد
[ترجمه ترگمان]عرفان، به ویژه، به اندازه موسیقی برای من بی معنی و بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Religion is to mysticism what popularization is to science. Henri Bergson
[ترجمه گوگل]دین برای عرفان همان چیزی است که رواج برای علم هانری برگسون
[ترجمه ترگمان]مذهب در تصوف چیست که popularization به علم مربوط می شود هنری برگسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This housed oriental manuscripts, many of poetry, mysticism and jurisprudence, going back to the twelfth and thirteenth centuries.
[ترجمه گوگل]این مکان نسخ خطی شرقی، بسیاری از شعر، عرفان و فقه را در خود جای داده است که به قرن دوازدهم و سیزدهم باز می گردد
[ترجمه ترگمان]این مجموعه نسخه های خطی شرقی، بسیاری از اشعار، عرفان و فقه، به قرون دوازدهم و سیزدهم باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mysticism is the product of those who fail to understand, the substitute for comprehension and the margarine of philosophy.
[ترجمه گوگل]عرفان محصول ناتوانان، جانشین فهم و مارگارین فلسفه است
[ترجمه ترگمان]عرفان، محصول کسانی است که موفق به درک، جایگزین درک و مارگارین فلسفه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a thread of spiritualism and mysticism.
[ترجمه گوگل]یک رشته معنویت گرایی و عرفان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]رشته ای از معنویت و تصوف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This mysticism is the only language which transcends the rational schema of oppression.
[ترجمه گوگل]این عرفان تنها زبانی است که از طرح عقلانی ظلم فراتر می رود
[ترجمه ترگمان]این عرفان تن ها زبانی است که از الگوی منطقی ظلم و ستم فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A firm believer in mysticism and fate, he felt he had ignored the course his intuition was guiding him to follow.
[ترجمه گوگل]او که اعتقاد راسخ به عرفان و سرنوشت داشت، احساس می کرد مسیری را که شهودش او را به آن هدایت می کند نادیده گرفته است
[ترجمه ترگمان]معتقد بود که یک ایمان راسخ به عرفان و سرنوشت، او احساس می کرد که این دوره را نادیده گرفته و او را وادار به پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The development of mysticism in a particular tradition represents a stage in the evolution of the religious consciousness.
[ترجمه گوگل]رشد عرفان در یک سنت خاص نشان دهنده مرحله ای از تکامل آگاهی دینی است
[ترجمه ترگمان]توسعه عرفان در یک سنت خاص نشان دهنده یک مرحله در تکامل آگاهی مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرفان (اسم)
knowledge, learning, gnosticism, mysticism, theosophy

تصوف (اسم)
mysticism

فلسفه درویش ها (اسم)
mysticism

انگلیسی به انگلیسی

• mystical spiritualism
mysticism is a religious practice in which people search for truth, knowledge, and unity with god through meditation and prayer.

پیشنهاد کاربران

The belief that it is possible to directly obtain truth or achieve communication with God or other forces controlling the universe by prayer and contemplation ( = serious, quiet consideration )
عرفان در لغت به معنای شناختن است و در اصطلاح به ادراک خاصی گفته می شود که از راه تمرکز بر باطن نفس ( نه از راه تجربهٔ حسی و نه از راه تحلیل عقلی ) به دست می آید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل می شود که شبیه به رؤیا است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت می کند. در تعریفی دیگر، به مفهوم شناختی رازگونه و نهانی خمیر مایه ی افکار بلند و آداب تأثیرگذاری است برای یافتن و پیوستن به حقیقت، از طریق شهود، تجربه درونی و حال که نشانه های آن، در مکاتب مختلف جهان، اعم از عقاید بِرَهمَن ها، بودائی ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان ( میترائیسم ) ، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید، فرامین زرتشت، در فرقه کابالا از آیین یهود و اعتقادات سرخپوستان آمریکا به چشم می خورد. مصداق حقیقت در عرفان الهی، وجود خداست. عرفان، شناختی حقیقت گرایانه و تلاشی عمل گرایانه فراتر از واقع گرایی حسی_عقلی و آرمان گرایی تصوری است؛ از این رو این مرام با رازگونگی و غیب باوریِ آمیخته از عشق و ذوق و اشراق، همراه است.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/mysticism• https://en.wikipedia.org/wiki/Mysticism
معنویت عرفانی
عرفان یک عمل دینی است که در آن مردم از طریق مراقبه و دعا به دنبال حقیقت ، دانش و اتحاد با خدا هستند.
عرفان
درویش

بپرس