mythic

/ˈmɪθɪk//ˈmɪθɪk/

اسطوره ای، دستانی
mythic(al)
افسانه ای، موهوم

جمله های نمونه

1. He became a mythic figure in publishing.
[ترجمه گوگل]او به شخصیتی اسطوره ای در نشر تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او تبدیل به یک شخصیت اسطوره ای در انتشار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The story of the universe is a mythic drama of creativity, allurement, relation, and grace.
[ترجمه گوگل]داستان جهان درام اسطوره ای از خلاقیت، جذابیت، رابطه و لطف است
[ترجمه ترگمان]داستان جهان یک نمایش اسطوره ای از خلاقیت، allurement، رابطه و لطف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We live within the most extraordinary mythic drama imaginable.
[ترجمه گوگل]ما در خارق‌العاده‌ترین درام اسطوره‌ای قابل تصور زندگی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک نمایش افسانه ای که قابل تصور است زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Subtly mythic and ethnocentric, the novel is one of Naipaul's most rewarding.
[ترجمه گوگل]این رمان که اسطوره‌ای و قوم‌گرایانه است، یکی از ارزشمندترین رمان‌های نایپل است
[ترجمه ترگمان]Subtly و ethnocentric، این رمان یکی از rewarding s است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both men wield wonderful, not to say mythic, influence to this day.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد تا به امروز از تأثیر شگفت انگیز و نه افسانه ای برخوردارند
[ترجمه ترگمان]هر دو انسان عالی عمل می کنند، نه برای گفتن که به هم می گویند، و تا امروز تاثیر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First, there is that bizarre enormous mythic metal fish that hangs right inside the doorway.
[ترجمه گوگل]اول، آن ماهی فلزی افسانه‌ای عجیب و غریب وجود دارد که درست در داخل در آویزان است
[ترجمه ترگمان]اول، یک ماهی نر بسیار عجیب و غریب که درست در آستانه در آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By conflating childhood with mythic time - and does not the world possess mythic proportions when we are small?
[ترجمه گوگل]با آمیختن دوران کودکی با زمان اسطوره ای - و آیا وقتی ما کوچک هستیم، جهان دارای نسبت های اسطوره ای نیست؟
[ترجمه ترگمان]در دوران کودکی با زمان اسطوره ای - و وقتی کوچک هستیم، جهان دارای نسبت های اسطوره ای نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a feat of mythic proportions, comparable to extracting gold from sea water-or helium-3 from the lunar regolith.
[ترجمه گوگل]این یک شاهکار افسانه ای است که با استخراج طلا از آب دریا یا هلیوم-3 از سنگ سنگی قمری قابل مقایسه است
[ترجمه ترگمان]این یک شاهکار از طرف نسبت به استخراج طلا از آب دریا - یا هلیوم - ۳ از ماه قمری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like most mythic events, the Six-Day War actually happened, but not quite the way people remember it.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از رویدادهای اسطوره ای، جنگ شش روزه در واقع اتفاق افتاد، اما نه آنطور که مردم آن را به یاد می آورند
[ترجمه ترگمان]همانند بیشتر اتفاقات اسطوره ای، جنگ شش روزه واقعا رخ داد، اما نه به شیوه ای که مردم آن را به خاطر بسپارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mallory's mythic status has been secured not only by his golden appearance, but also by his icy cenotaph.
[ترجمه گوگل]موقعیت اسطوره ای مالوری نه تنها با ظاهر طلایی او، بلکه با سنوتاف یخی او تضمین شده است
[ترجمه ترگمان]موقعیت اسطوره ای Mallory نه تنها با ظاهر طلایی او بلکه توسط cenotaph icy نیز حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mythic images may be the ones to distrust most.
[ترجمه گوگل]تصاویر افسانه ای ممکن است بیشتر مورد بی اعتمادی قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]تصاویر Mythic ممکن است آن هایی باشند که بیشتر به آن ها بی اعتماد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The more appropriate mythic admonishment would be, so to live their marriages that in this world they may experience life everlasting.
[ترجمه گوگل]توصیه اسطوره‌ای مناسب‌تر این است که ازدواج خود را زندگی کنند تا در این دنیا زندگی ابدی را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]admonishment اسطوره ای آیینی هم خواهد بود، بنابراین برای زیستن در این دنیا ممکن است زندگی جاودان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the mythic good guys you read about have warts.
[ترجمه گوگل]حتی بچه های خوب افسانه ای که در مورد آنها می خوانید زگیل دارند
[ترجمه ترگمان]حتی اونایی که در مورد have خوندن رو هم خوندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The stories contained mythic visions of riches in the Middle East.
[ترجمه گوگل]این داستان ها حاوی دیدگاه های اسطوره ای از ثروت در خاورمیانه بود
[ترجمه ترگمان]این داستان ها شامل رویاهای اسطوره ای از ثروت در خاور میانه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a myth; described in a legendary story; imaginary, fictional
something that is mythic exists in a myth or is like something in a myth; a formal word.

پیشنهاد کاربران

mythic ) adj ) =1 - legendary
2 - very great
3 - very prominent
ex ) my grands were far and away enthusiastic to mythic.
ex ) your article was mythic
افسانه ای . داستانی

بپرس