needed


معنی: ضروری، مطلوب، بایسته

جمله های نمونه

1. ghassem needed financial support
قاسم به کمک مالی نیاز داشت.

2. sorely needed
به شدت مورد نیاز

3. rest is needed to give poise to the nerves
استراحت برای آرامش اعصاب لازم است.

4. the church needed a highly trained ministry
کلیسا نیازمند کشیشان تحصیل کرده بود.

5. the manpower needed to build the pyramids
نیروی انسانی لازم برای ساختن اهرام (مصر)

6. the skills needed in carpentry
هنرهایی که در نجاری به درد می خورند

7. what he needed was a good night's repose
او به یک شب خواب راحت نیاز داشت.

8. the digital skills needed for playing the piano
مهارت های انگشتی لازم برای نواختن پیانو

9. they have every needed facility
آنان همه ی تسهیلات لازم را دارا می باشند.

10. for the party, we needed extra help
برای مهمانی نیاز به کمک (یا مستخدم) اضافی داشتیم.

11. he will go wherever needed
هر جا به او نیاز باشد خواهد رفت.

12. the quantity of sugar needed
مقدار شکر مورد نیاز

13. after the long meeting, i needed time to unwind
بعد از آن جلسه ی طولانی نیاز داشتم که مدتی تمدد اعصاب کنم.

14. no proof of identity is needed
نیازی به اثبات هویت نیست.

15. the cut in my finger needed five stitches
بریدگی انگشتم به چهار بخیه نیاز داشت.

16. the prodigious amount of work needed to write this book
مقدار کار عظیمی که برای نگاشتن این کتاب لازم بود

17. before going to the party i needed a cleanup
لازم بود قبل از رفتن به مهمانی خود را نظافت کنم.

18. he was blandished by those who needed his help
آنهایی که به کمک او نیاز داشتند سر او را شیره مالی کردند.

19. money gave her the start she needed
پول،کمکی را که (او) نیاز داشت به او داد.

20. they believed that each young man needed a mentor
آنان معتقد بودند که هر مرد جوانی یک مرشد لازم دارد.

21. they rendered us help when we needed it
آنان هنگامی که نیاز داشتیم به ما کمک کردند.

22. he possessed me of the information i needed
اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت.

23. she mounted the horse by herself but needed help to dismount
او خودش به تنهایی سوار اسب شد ولی برای پیاده شدن به کمک نیاز داشت.

24. they had to buy the weapons they needed at an exorbitant price
آنها مجبور شدند سلاح های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.

25. i asked him to make whatever repairs are needed
از او خواستم که هر گونه تعمیرات لازم را انجام بدهد.

26. he bluffed us into believing he would help us if needed
او با وعده ی سر خرمن ما را مجاب کرد که هنگام نیاز به ما کمک خواهد کرد.

27. experts reckon that about one hundred tons of cement will be needed
کارشناسان برآورد می کنند که حدود صد تن سیمان مورد نیاز خواهد بود.

28. Did you reckon in the time needed for unloading the cargo?
[ترجمه گوگل]آیا زمان لازم برای تخلیه بار را محاسبه کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]فکر کردی برای پیاده کردن محموله باید وقت داشته باشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Far more resources are needed to improve adult literacy.
[ترجمه گوگل]منابع بسیار بیشتری برای بهبود سواد بزرگسالان مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]منابع بیشتری برای بهبود سواد بزرگسالان لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. We needed to reskill our workforce to cope with massive technological change.
[ترجمه گوگل]ما نیاز داشتیم نیروی کار خود را مجدداً مهارت دهیم تا با تغییرات عظیم فناوری کنار بیاییم
[ترجمه ترگمان]ما نیاز داشتیم نیروی کار خود را برای مقابله با تغییرات تکنولوژیکی گسترده reskill
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضروری (صفت)
essential, exigent, indispensable, required, bounden, necessary, needed, urgent, needful, immediate, requisite

مطلوب (صفت)
favorite, desirable, favorable, demanded, desired, eligible, needed, sought

بایسته (صفت)
required, necessary, needed, necessitous, requisite

تخصصی

[ریاضیات] مورد نظر، مورد توجه، مدنظر، مطلوب

انگلیسی به انگلیسی

• essential; required; necessary

پیشنهاد کاربران

لازم ، نیاز داشتن
نیاز داشت
لازم - مورد نیاز
? Which car do you want ? Both
Only one is needed : فقط یه دونشو میخوام
Needed میشه مورد نیاز ولی Needing میشود نیازمند
لازم، نیاز
مورد نیاز، ضروری
نیاز
essential, vital, necessary, required

بپرس