negotiator

/nɪˈɡoʊʃɪeɪtə//nɪˈɡəʊʃɪeɪtə/

معنی: مذاکره کننده
معانی دیگر: negotiant مذاکره کننده

جمله های نمونه

1. He is a negotiator of considerable skill.
[ترجمه capitan] اومذاکره کننده ای با مهارت قابل توجه است
|
[ترجمه گوگل]او یک مذاکره کننده با مهارت قابل توجهی است
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده مهارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. the wiles of a skilled negotiator.
[ترجمه گوگل]نیرنگ های یک مذاکره کننده ماهر
[ترجمه ترگمان]و نیرنگ های یک مذاکره کننده ماهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a tough negotiator. We did not expect to find him a pushover and he has not been one.
[ترجمه گوگل]او یک مذاکره کننده سرسخت است ما انتظار نداشتیم که او را به سمت فشار بیاوریم و او هم چنین نبوده است
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده سرسخت است ما انتظار نداشتیم که او را یک هدف آسان پیدا کنیم و او یکی از آن ها نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is polished, charming, articulate and an excellent negotiator.
[ترجمه گوگل]او صیقلی، جذاب، خوش بیان و مذاکره کننده ای عالی است
[ترجمه ترگمان]او مهذب، جذاب، فصیح و مذاکره کننده خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Smith is a most suitable candidate for such negotiator since his tact and quickness of mind are equal to the occasion.
[ترجمه گوگل]اسمیت مناسب‌ترین نامزد برای چنین مذاکره‌کننده‌ای است، زیرا درایت و سرعت ذهن او برابر است
[ترجمه ترگمان]اسمیت مناسب ترین کاندید برای این مذاکره کننده است چون ذهن و سرعت ذهن او برابر با موقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has cultivated an image as a tough negotiator.
[ترجمه گوگل]او تصویری به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک تصویر را به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت در نظر گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their chief negotiator turned his critical eye on the United States.
[ترجمه گوگل]مذاکره کننده ارشد آنها نگاه انتقادی خود را به ایالات متحده معطوف کرد
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده ارشد آن ها چشم انتقادآمیز خود را به ایالات متحده معطوف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In short, he becomes more credible as a negotiator and as an enforcement agent.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، او به عنوان یک مذاکره کننده و به عنوان یک مجری اعتبار بیشتری پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، او به عنوان یک مذاکره کننده بیشتر شناخته می شود و بعنوان یک عامل اجرایی شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The good lawyer must be a master negotiator.
[ترجمه گوگل]وکیل خوب باید یک مذاکره کننده چیره دست باشد
[ترجمه ترگمان]حقوقدان خوب باید یک مذاکره کننده قهار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Holbrooke has a justified reputation as a hard-nosed negotiator.
[ترجمه گوگل]هالبروک به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت شهرت موجهی دارد
[ترجمه ترگمان]هولبروک به عنوان یک مذاکره کننده سرسخت شهرت خود را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed de Gaulle's own negotiator advised the General to accept a compromise.
[ترجمه گوگل]در واقع مذاکره کننده خود دوگل به ژنرال توصیه کرد که مصالحه را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]در واقع مذاکره کننده خود دو گل به ژنرال توصیه کرد که مصالحه را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His chief negotiator, Education Minister Domingo Palermo, has not met with the rebels for days.
[ترجمه گوگل]دومینگو پالرمو، وزیر آموزش و پرورش، مذاکره کننده ارشد او، روزها است که با شورشیان ملاقات نکرده است
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده ارشد او، وزیر آموزش، دومینگو پالرمو، چند روز با شورشیان دیدار نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is not a negotiator or a devil's advocate.
[ترجمه گوگل]او مذاکره کننده یا وکیل شیطان نیست
[ترجمه ترگمان]او مذاکره کننده یا مدافع شیطان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A skilful negotiator will attempt to trade concession for concession so that ultimately an agreement which satisfies both parties is reached.
[ترجمه گوگل]یک مذاکره کننده ماهر تلاش می کند امتیاز را با امتیاز معامله کند تا در نهایت توافقی حاصل شود که هر دو طرف را راضی کند
[ترجمه ترگمان]یک مذاکره کننده ماهر تلاش خواهد کرد تا امتیاز امتیاز را برای امتیاز کسب کند به طوری که در نهایت توافقی که هر دو طرف را راضی کند به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The less skilled negotiator prefers to leave things vague and ambiguous fearing that explicitness will jeopardize any agreement.
[ترجمه گوگل]مذاکره‌کننده‌ای که مهارت کمتری دارد ترجیح می‌دهد مسائل را مبهم و مبهم بگذارد، از ترس اینکه صریح بودن هرگونه توافق را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]مذاکره کننده با مهارت کم تر ترجیح می دهد که اشیا مبهم و مبهم را ترک کند و از اینکه explicitness هر گونه توافق را به خطر بیاندازد، مبهم و مبهم باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مذاکره کننده (اسم)
contact man, negotiator, negotiant

تخصصی

[حقوق] مذاکره کننده، عمده فروش، بانکدار

انگلیسی به انگلیسی

• one who participates in a bargaining session, one who negotiates
negotiators are people who take part in negotiations in business, politics, or international affairs.

پیشنهاد کاربران

mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator
۱. مذاکره کننده ۲. طرف مذاکره یا معامله
مثالک
He is a negotiator of considerable skill.
او مذاکره کننده ای با مهارتی قابل توجه است.
مذاکره کننده، چانه زن، معامله گر، طرف معامله، انتقال دهنده
mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator
مذاکره کننده
Hostage negotiator مذاکره کننده موضوعات آدم ربایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : negotiate
✅️ اسم ( noun ) : negotiation / negotiator
✅️ صفت ( adjective ) : nogotiable / negotiated
✅️ قید ( adverb ) : _
چانه زن

بپرس