nip

/ˈnɪp//nɪp/

معنی: دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعمتندوتیز، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، جیم شدن، گاز گرفتن، جوانه زدن، کش رفتن
معانی دیگر: میان دو سطح (مثلا گازانبر یا موچین) گرفتن و فشردن، (لای چیزی) گیرانداختن یا فشردن، (محکم) گرفتن، نیشگون گرفتن، (کناره ی چیزی را یا شکوفه و جوانه و غیره را) بریدن، چیدن، زدن، کندن، جلوی پیشرفت یا رشد چیزی را گرفتن، آسیب رساندن، (گیاه) سرما زده کردن، (خودمانی) قاپیدن، دزدیدن، (انگلیس - عامیانه - با: off یا away یا along و غیره) با چالاکی عمل کردن، پریدن و انجام دادن، (سرما) سوز، حرف نیش دار، کلام برنده، طعم تند، مزه ی قوی، (جامه) درز گرفتن، تو گذاشتن، گاز، گیر، تکه، بریده، قطعه، ریزه، (مشروب الکلی) جرعه، قلپ، مزمزه، شکفتن، مانع رشدونموشدن، جفت جفت زدن، جزئی، سرمازدگی گیاه وجوانه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nips, nipping, nipped
(1) تعریف: to press sharply between two points or surfaces, as by biting or pinching.
مترادف: pinch
مشابه: bite, clip, squeeze, tweak

(2) تعریف: to cut off by clipping, pinching, or biting.
مترادف: clip
مشابه: bite, crop, cut, dock, lop, pinch, snip

- She nipped the long twigs from the shrub.
[ترجمه گوگل] او شاخه های بلند را از درختچه جدا کرد
[ترجمه ترگمان] او شاخه های بلند را از بوته بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to sting sharply, esp. with cold.
مترادف: freeze, sting
مشابه: bite, pierce

- The icy air nipped their noses.
[ترجمه Sara Kordlou] هوای سرد باعث شده بود دماغ هایشان یخ بزند.
|
[ترجمه گوگل] هوای یخی دماغشان را می گرفت
[ترجمه ترگمان] هوای سرد به دماغشان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to cut off the growth or development of.
مترادف: check, quash, retard, stunt, thwart
مشابه: curtail, cut off
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to bite sharply; give a nip.
مترادف: bite
اسم ( noun )
عبارات: nip and tuck
(1) تعریف: the act or an instance of nipping; pinch or small bite.
مترادف: bite, pinch
مشابه: squeeze, taste, tweak

(2) تعریف: sharp coldness.
مشابه: bite, chill

- a nip in the air
[ترجمه گوگل] یک نیش در هوا
[ترجمه ترگمان] یک قلپ در هوا …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sharp taste, as in some cheeses or spicy sauces.
مترادف: bite, pungency, sharpness, zest
مشابه: tang
اسم ( noun )
• : تعریف: a small sip or drink of liquor.
مترادف: sip, snort
مشابه: draft, gulp, swallow, swig, swill, taste
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: nips, nipping, nipped
• : تعریف: to take a small drink or sip of (liquor), esp. repeatedly.
مترادف: sip, tipple
مشابه: drink, swig

- He was occasionally nipping from a pint bottle.
[ترجمه گوگل] او گهگاه از یک بطری نیم لیتری نیش می کشید
[ترجمه ترگمان] گاهی از یک بطری آبجو خوب استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nip out and buy a newspaper!
بپر برو یک روزنامه بخر!

2. nip and tuck
(مسابقه یا عمل و غیره) دارای عاقبت نا معلوم،دارای نیرو یا امتیاز تقریبا برابر

3. nip in
(انگلیس - خودمانی - رانندگی یا مسابقه) یک وری رفتن،قیقاج رفتن،جلوی کسی پیچیدن

4. nip in the bud
غنچه را کندن یا سرما زدن،جوانه را کشتن،در نطفه کشتن (خفه کردن)

5. nip in the bud
از آغاز با نا کامی روبرو کردن یا شدن

6. if you nip some of the blooms, the rosebush will grow faster
اگر برخی از غنچه ها را بزنی بته ی گل سرخ تندتر رشد خواهد کرد.

7. cheese with a nip
پنیر دارای طعم تند

8. he had a nip of the gin
یک جرعه از جین را نوشید.

9. there is a nip in the air
هوا سوز دارد.

10. a speaker with a nip in his words
ناطقی که حرف های نیش دار می زند

11. The dog gave her a painful nip on the leg.
[ترجمه گوگل]سگ یک نیش دردناک روی پای او کشید
[ترجمه ترگمان]سگ روی پا فشاری دردناک به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I gave my thumb quite a nip with the pliers.
[ترجمه گوگل]با انبردست انگشت شستم را کاملاً فشار دادم
[ترجمه ترگمان]شستم را با انبردست سوزنی درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a real nip in the air.
[ترجمه گوگل]یک نیش واقعی در هوا وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در هوا یک جرعه واقعی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nip your shirt up,let me look at your injury.
[ترجمه گوگل]پیراهنت را پاره کن، بگذار مصدومیتت را ببینم
[ترجمه ترگمان] لباست رو بپوش بذار به زخم هات نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was nip and tuck as to who would win the playoffs, but Denver's determination helped them to beat a tough Washington team.
[ترجمه گوگل]در مورد اینکه چه کسی در پلی آف پیروز می شود، نمی دانستند، اما عزم دنور به آنها کمک کرد تا یک تیم سخت واشنگتن را شکست دهند
[ترجمه ترگمان]اما تیم دنور به آن ها کمک کرد تا تیم سرسخت واشنگتن را شکست دهند اما تصمیم دنور به آن ها کمک کرد تا تیم سرسخت واشنگتن را شکست دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

چیزی (اسم)
aught, nip

چیز (اسم)
article, matter, object, thing, stuff, work, effects, res, nip, odds and ends, thingummy, widget

گیره (اسم)
pin, bend, retainer, nip, becket, clamp, pincer, cleat, pawl, tach, tache, jaw, detent, dog, trigger, holdfast

نیش (اسم)
prickle, twinge, sting, nip, bite, fang, tang, tooth

زخم زبان (اسم)
nip, rebuke, brickbat, diatribe, rap

سرمازدگی (اسم)
nip, chilblain, frostbite, kibe

دردناک بودن (اسم)
nip

طعم تندوتیز (اسم)
nip

به باد انتقاد گرفتن (فعل)
nip, pan, strafe

در اثر سرما بی حس شدن (فعل)
nip

صدمه زدن (فعل)
mar, offend, harm, nip, maul, damnify, endamage, scathe

جیم شدن (فعل)
nip, pop off, guy, french leave, scram

گاز گرفتن (فعل)
gnaw, snap, nip, bite

جوانه زدن (فعل)
grain, tiller, branch, nip, leaf, bud, erupt, peep, germinate, sprout, burgeon, shoot

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

تخصصی

[سینما] نشکانک
[زمین شناسی] گیره، ذره، خرده ،جزیی وسیله ای در انتهای کابل خطی یک ماشین معدنکاری که برای ارتباط کابل خطی به سیم تراموا و زمین به کارمی رود .
[نساجی] محفظه بین دو غلتک فولارد به هم فشرده شده - عمل شانه زدن الیاف در ماشین شانه - خط تماس دو غلتک - گاز زدن - گیره - جیم شدن - پرش - محکم فشردن

انگلیسی به انگلیسی

• pinch; frosty chill; small sip; small bite; sharp or spicy flavor
squeeze tightly between two surfaces, pinch, bite; break off by pinching; sip (especially an alcoholic drink); sting sharply (especially with cold); stop process of growth or development
if you nip somewhere, usually somewhere nearby, you go there quickly or for a short time; an informal use.
if you nip someone, you pinch or bite them lightly.

پیشنهاد کاربران

[کشاورزی و باغبانی]
نوک چینی ، نوک گیری ، نوک زنی ، نوک برداری
Nip someone or somthing in the bud
در نطفه خفه کردن
جلوی چیزی را پیش از وقوع گرفتن
Nip someone in the bud
گربه رو دم حجله کشتن، نوک کسی رو چیدن
1 -
UK informal
to go somewhere quickly or be somewhere for only a short time
انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
سریع به جایی رفتن یا برای مدت کوتاهی جایی بودن
Can you nip out/round/down to the shop for me?
...
[مشاهده متن کامل]

Shall we nip in to the caf� for a bite to eat?
2 -
UK informal
A small amount of strong alcoholic drink
انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
مقدار کمی نوشیدنی الکلی قوی
a nip of gin/brandy
3 -
old - fashioned /offensive
An extremely offensive word for a Japanese person
توهین آمیز، منسوخ
یک کلمه بسیار توهین آمیز برای یک ژاپنی

to go somewhere quickly or for a short time
یه توک پا به جایی سر زدن
I’ve got to nip home and change my clothes
ترجمه ی اینجانب: باید یه توک پا برم خونه و لباسامو عوض کنم.
rap
زخم زبان
سرزنش سخت

نوک پستان ( کوتاه شده ی niple )
گاز گرفتن
زبونتو گاز بگیر
در برابر سرما بی حس شدن

مانع رشد و نمو شدن
زبونتو گاز بگیر
به یک فرد ژاپنی هم nip گفته می شود.

بپرس