1. nut and bolt
(پیچ و مهره) مهره و پیچ
2. nut and bolt
پیچ و مهره
3. finger nut
مهره ی خروسکی
4. a movie nut
دیوانه ی سینما
5. screw the nut on the bolt
مهره را سر پیچ بپیچان.
6. off one's nut
(خودمانی) احمق،نابخرد،خل
7. he is a nut (he is nuts)
او خل است.
8. hard (or tough) nut to crack
(شخص یا چیز) سخت،دشوار،آنچه که فهم یا پرداختن به آن مشکل است
9. he drives like a nut
او دیوانه وار رانندگی می کند.
10. Take your spanner, and tighten the nut.
[ترجمه گوگل]آچار خود را بردارید و مهره را سفت کنید
[ترجمه ترگمان]spanner را بردارید و the را محکم بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The nut has worked off.
12. It strikes me that he's right a tough nut to crack.
[ترجمه گوگل]به نظرم می رسد که او حق دارد یک مهره محکم شکسته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر من اون درست میگه که اون درست میگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's a tough nut to crack.
14. As a teenager, Jack was a real hard nut, always getting into fights.
[ترجمه گوگل]در دوران نوجوانی، جک واقعاً یک مهره سخت بود و همیشه وارد دعوا می شد
[ترجمه ترگمان]، به عنوان یه نوجوون، \"جک\" یه دیوونه واقعی بود همیشه داشت دعوا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My dad is such a nut.
16. She'll do her nut when she sees the mess.
[ترجمه گوگل]او وقتی آشفتگی را ببیند کارش را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی این کثافت کاری رو ببینه دیوونه می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. We heard your sister doing her nut.
[ترجمه گوگل]ما شنیدیم که خواهرت دارد کارش را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] شنیدیم خواهرت داره دیوونه بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Ian's a tennis nut - he plays every day.
[ترجمه گوگل]ایان یک مهره تنیس است - او هر روز بازی می کند
[ترجمه ترگمان]ایان \"یه دیوونه تنیس هست\" هر روز بازی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید