nut

/ˈnət//nʌt/

معنی: مهره، سرپیچ، جوز، اجیل، چرخ دنده ساعت، دیوانه، اجیل گرد اوردن
معانی دیگر: (جمع) آجیل، (مکانیک) مهره، (خودمانی) احمق، خل، آدم غیرعادی، واله، شیفته، دیوانه ی چیزی، سخت مشتاق، میوه ی مغزدار (مانند بادام و پسته و فندق و غیره)، پندوک، (موسیقی - سازهای زهی) خرک (که سیم ها از روی آن رد می شوند)، پیچ ویولن و تار و غیره (که با آن سیم ها را تنظیم می کنند)، پیچ آرشه (که با آن تارهای آرشه را سفت یا شل می کنند)، (عامیانه) هزینه ی اولیه طرح و غیره، (جمع) زغالسنگ ریزه، (خودمانی) کله، (جمع - زننده) خایه ها، تخم ها، پندوک گردآوردن، چر  دنده ساعت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: a tough nut to crack
(1) تعریف: a dry seed or fruit composed of a usu. edible kernel or meat encased in a woody or leathery shell.

(2) تعریف: the kernel or meat, apart from the shell.

(3) تعریف: a usu. square or hexagonal piece of metal, plastic, or other material that has a spirally grooved hole into which a bolt fits.

(4) تعریف: (informal) an enthusiast.
مشابه: hound, maniac

(5) تعریف: (slang) a foolish or eccentric person.
مشابه: buff, eccentric, oddball

(6) تعریف: (often pl.; vulgar slang) a testicle.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nuts, nutting, nutted
مشتقات: nutlike (adj.)
• : تعریف: to search for or gather nuts.

جمله های نمونه

1. nut and bolt
(پیچ و مهره) مهره و پیچ

2. nut and bolt
پیچ و مهره

3. finger nut
مهره ی خروسکی

4. a movie nut
دیوانه ی سینما

5. screw the nut on the bolt
مهره را سر پیچ بپیچان.

6. off one's nut
(خودمانی) احمق،نابخرد،خل

7. he is a nut (he is nuts)
او خل است.

8. hard (or tough) nut to crack
(شخص یا چیز) سخت،دشوار،آنچه که فهم یا پرداختن به آن مشکل است

9. he drives like a nut
او دیوانه وار رانندگی می کند.

10. Take your spanner, and tighten the nut.
[ترجمه گوگل]آچار خود را بردارید و مهره را سفت کنید
[ترجمه ترگمان]spanner را بردارید و the را محکم بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nut has worked off.
[ترجمه گوگل]مهره کار کرده است
[ترجمه ترگمان] خل و چل کار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It strikes me that he's right a tough nut to crack.
[ترجمه گوگل]به نظرم می رسد که او حق دارد یک مهره محکم شکسته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر من اون درست میگه که اون درست میگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's a tough nut to crack.
[ترجمه گوگل]او یک مهره سخت است
[ترجمه ترگمان]اون آدم سرسختی است تا به هوش بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a teenager, Jack was a real hard nut, always getting into fights.
[ترجمه گوگل]در دوران نوجوانی، جک واقعاً یک مهره سخت بود و همیشه وارد دعوا می شد
[ترجمه ترگمان]، به عنوان یه نوجوون، \"جک\" یه دیوونه واقعی بود همیشه داشت دعوا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My dad is such a nut.
[ترجمه گوگل]بابای من خیلی مهربونه
[ترجمه ترگمان] بابای من مثل دیوونه ها میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She'll do her nut when she sees the mess.
[ترجمه گوگل]او وقتی آشفتگی را ببیند کارش را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی این کثافت کاری رو ببینه دیوونه می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We heard your sister doing her nut.
[ترجمه گوگل]ما شنیدیم که خواهرت دارد کارش را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] شنیدیم خواهرت داره دیوونه بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Ian's a tennis nut - he plays every day.
[ترجمه گوگل]ایان یک مهره تنیس است - او هر روز بازی می کند
[ترجمه ترگمان]ایان \"یه دیوونه تنیس هست\" هر روز بازی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهره (اسم)
die, vertebra, piece, bead, nut, marble, glaze, shell resembling a pearl

سرپیچ (اسم)
die, coupling, nut, burner, screw head

جوز (اسم)
nut, nutmeg

اجیل (اسم)
nuts, nut

چرخ دنده ساعت (اسم)
nut

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

اجیل گرد اوردن (فعل)
nut

تخصصی

[عمران و معماری] مهره
[مهندسی گاز] مهره
[زمین شناسی] مهره
[نساجی] مهر
[ریاضیات] مهره ی ضامن، مهره، مهره ی شاتون
[] گُوِه

انگلیسی به انگلیسی

• dry fruit contained in a shell; hard fruit of certain plants; square or hexagonal threaded metal piece which fastens onto a screw to secure it; person who is enthusiastic, buff; insane person (slang); head of a person (slang); operating expenses to be recovered for launching a movie or play (slang)
gather nuts
nuts grow on trees. they have hard shells and firm insides that can be eaten.
a nut is also a small piece of metal with a hole in it which a bolt screws into. nuts and bolts are used to fasten things together.

پیشنهاد کاربران

ارگاسم، cum
nut 3 ( n ) e. g. a wing nut
nut
nut 2 ( n ) =a small piece of metal with a hole through the center that is screwed onto a bolt to hold pieces of wood, machinery, etc. together, e. g. to tighten a nut.
nut
nut 1 ( n ) ( nʌt ) = ( often in compounds ) a small hard fruit with a very hard shell that grows on some trees, e. g. a Brazil nut. a hazelnut. nuts and raisins.
nut
Nut bag: lunatic, crazy
دیوانه
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

nut
واژه ای ایرانی - اوروپایی و همریشه با :
آلمانی : Nuss ( نوس )
پارسی : نُخود ( نُخ ، نُخو ، نُد ، نود )
سه تا معنی پر کاربرد
آجیل
آدم خل چل یا دیونه یه کاری بودن ( خوره )
مُهره
خایه ( بیضه )
در دین مصر، الهه آسمان، طاق آسمان ها، اغلب به صورت زنی که بر فراز خدای زمین، گب، طاق کشیده شده است، به تصویر کشیده می شود. بیشتر فرهنگ های مناطقی که باران وجود دارد، آسمان را مردانه نشان می دهند، باران دانه ای است که زمین مادر را بارور می کند. اما در مصر، باران هیچ نقشی در باروری ندارد. تمام آب مفید روی زمین ( از رود نیل ) است. دین مصر در جنسیت خدایان زمین و آسمان منحصر به فرد است. نات به عنوان الهه آسمان، خورشید را در غروب بلعید و صبح دوباره آن را به دنیا آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین به عنوان یک گاو نشان داده می شد، زیرا این شکلی بود که او برای حمل خدای خورشید ( RA ) بر پشت خود به آسمان گرفت. در پنج روز خاص قبل از سال نو نات خدایان:"اوزیریس، هوروس، ست، ایزیس و نفتیس را متوالی به دنیا آورد" . این خدایان، به استثنای هوروس، معمولاً به عنوان "فرزندان nut" شناخته می شدند.

nut ( موسیقی )
واژه مصوب: شیطانک
تعریف: قطعه‏ای در برخی از زه‏صداها، بین سرپنجه و دستۀ ساز که زه‏ها بر روی آن قرار می‏گیرند و یکی از عوامل محدودکنندۀ طول زه مرتعش است
مشتاق ( enthusiast )
سرسخت در اصطلاحات عامیانه
He was a tough nut to crack
but he did crack
خیلی مقاومت کرد، ولی دوام نیاورد.
nut person = insane person ( Slang ) ; head of a person ( Slang ) ;
مغز فندقی، احمق ، دیوانه
دیوانه چیزی بودن مثل the computer nut یعنی دیوانه کامپیوتر بودن

[خوراکی]
مغزدانه ی هر هسته ی سفت و سخت را می گویند که اصطلاحاً به آن ها هسته ها یا میوه های �فندقی� اطلاق می شود؛ خشکه بار، میوه های مغزدار، اکثر دانه های مغذی، جوز
مانند: فندق، گردو، مغزِ پسته، بادام، نارگیل
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه در ترکیب معناهای مختلفی به خود می گیرد. مانند:
Nut pine=
تخمِ خوراکی میوه ی کاج
Ground nut=
بادام زمینی
Coquilla nut=
کوکیلیا ( میوه ی درخت پیاساوای/ نخل بومی برزیلی )
به این گروه از میوه ها در دسته بندی، �فندقی� می گویند که مطابق فرهنگ های گیاه شناسی و لانگمن ۲۰۱۸ و. . . بادام، گردو، پسته، بادام زمینی و بسیاری دیگر از مغزدانه ها هم شامل آن ها می شوند.
گاهی هم منظور از �فندقی� همان رنگِ قهوه ای فندقی است. مثال:
Its color is nut. =
رنگش فندقی است.
Nut brown=
قهوه ای فندقی، قهوه ای شاه بلوطی، فندقی، قهوه ای تیره
درختان کاجی که در ایران هستند هم چون دانه شان خوراکی است از دسته ی فندقی ها هستند.
در حالت فعل هم دیده شده که:
Nut=
قاطی کردن آجیل، جورکردنِ آجیل، آجیل درست کردن
�فندقی� یعنی دانه یا مغزدانه ای که جزء دسته و رده ی گیاهی فندقی ها باشند مثل مواردی که بالاتر درج شد.
یعنی بادام، پسته، گردو، بادام زمینی و امثالهم همگی �فندقی� هستند.
They're all nuts.
اگر در متنی فارسی دیدید که معادل �نات� به کار رفته است، احتمال دارد که مترجم خواسته است معنای غیرخوراکی و غیرغذایی آن را در متنی جنسی دست کاری عمدی یا به قول لفور ( ۱۹۸۵ ) بازنویسی کند.
نیز در استعاره داریم:
آدمِ کله فندقی
خرسِ کله فندقی=
Bare bear
بد نیست اینجا به فندق در زبان شعر نیز اشاره گردد: در اشعار کلاسیک شعرای ایرانی، خاقانی از فندق در وجه استعاری بسیار خوب و زیبا در اشعارش استفاده کرده است. در نظم و نثر، معمولاً دهان به پسته و فندق به سرانگشت و نیز لب های محبوب تشبیه می شوند:
دستِ خزان درنشاند، چاهِ زنخدانِ سیب
لعبِ چمن برگشاد، گوی گریبانِ نار
تا که سرانگشتِ تاک، کرد خزان، فندقی
کرد چمن پرنگار، پنجه ی دستِ چنار
�خاقانی/قصاید�
اینجا خاقانی به طرز شگفت آوری با صنایع ادبی به خصوص استعاره و کنایه و تشبیه با طبیعت و انواع درختان و رنگ ها بازی کلامی می کند و یا:
به دو میگون لب و پسته دهنت
به سه بوسِ خوش و فندق شکنَت
به زره پوشِ قدِ تیروَشَت
�خاقانی�
اینجا هم خاقانی در دوبیت کوتاه لب ها را به فندق و دهان را به پسته تشبیه کرده است و آن دو را در وجه استعاری به کاربرده؛ همینطور در بیت زیر سروده ی خاقانی:
من کی ام کز شکر و پسته ی تو
بوسِ فندق شکنت یارم جست
�فندق شکن� کنایه از کسی است که بوسه بر لبِ محبوب زند.
�فندقِ سنجاب رنگ� کنایه از آسمان
�فندقِ سیم� کنایه از ستاره های درخشان آسمان
�فندقه ی شکر� کنایه از دهان معشوق
�فندقی� کنایه از هر چیز یا کس بسیار ریز و کوچک یا شبیه فندق دارد. جمال زاده می گوید: �یارو با همه ی ریزی و کوچکی و قدوقواره ی فندقی، حسین کُرد و یا رستم دستانی است. �
و از حکیم فردوسی:
فرنگیس بگرفت گیسو به دست
به فندق، گل ارغوان را بخست
اینجا اشاره ی فردوسی به �انگشتِ حنابسته� است.
و از خواجو داریم:
به لؤلؤ خراشیده عناب را
به فندق تراشیده مهتاب را
در مشک می فکند به فندق شکنج و تاب
وز ناز و عشوه گوشه ی بادام می شکست
از مجیر بیلقانی داریم:
دل به دو نیمه می کنم با تو به شکلِ پسته ای
با من اگر شبی شود فندق تو شکرفشان
از کمال خجند:
از فندق تو هیچ نخیزد به جز نبات
در پسته ی تو هیچ نگنجد مگر سخن

UK SLANG
سر
کله
Head

بعضی اوقات به معنی دیوانه
یه معنی عامیانه هم داره هم معنی Cumـه و مثلا Bust a Nut یعنی پاچیدن!
اجیل
آجیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس