namely

/ˈneɪmli//ˈneɪmli/

معنی: یعنی، برای مثال، بنام، بعبارت دیگر، با ذکر نام
معانی دیگر: بدین معنی که، بدین صورت، به عبارت دیگر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: that is to say.

- Some people, namely the downtown merchants, are happy about the mayor's decision.
[ترجمه گوگل] برخی از مردم، یعنی کسبه مرکز شهر، از تصمیم شهردار خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان] برخی از مردم، یعنی بازرگانان مرکز شهر، از تصمیم شهردار راضی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had made the mistake of criticizing someone who never took kindly to criticism--namely her boss.
[ترجمه گوگل] او این اشتباه را مرتکب شده بود که از کسی که هرگز با مهربانی انتقاد نمی کرد انتقاد کرد - یعنی رئیسش
[ترجمه ترگمان] او اشتباهی را مرتکب شده بود که از کسی انتقاد می کرد که هرگز به او انتقاد نمی کرد - - یعنی رئیسش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. only one person will be responsible, namely you
فقط یک نفر مسئول خواهد بود،شما.

2. four parameters are necessary to determine an event, namely the three that determine its position and the one which determines its time
برای تشخیص یک رویداد چهار پراسنجه مورد لزوم اند: سه پراسنجه ای که محل آن را تعیین می کند و یک پرا سنجه که زمان آن را معین می کند.

3. Only one boy was absent, namely Harry.
[ترجمه گرگ پیر] اگه جیک تو زمین بود بهتر از شما بازی می کرد
|
[ترجمه erfan.md] فقط یک پسر غایب بود ، به نام هری یا ( یعنی هری )
|
[ترجمه گوگل]فقط یک پسر غایب بود، یعنی هری
[ترجمه ترگمان]فقط یک پسربچه غایب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One group of people seems to be forgotten, namely pensioners.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک گروه از مردم فراموش شده اند، یعنی مستمری بگیران
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک گروه از مردم فراموش شده اند، یعنی بازنشستگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only one student passed the exam, namely Peter.
[ترجمه گوگل]فقط یک دانش آموز در امتحان قبول شد، یعنی پیتر
[ترجمه ترگمان]تنها یک دانش آموز در امتحان شرکت کرد، یعنی پیتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The railroad connects two cities, namely, New York and Chicago.
[ترجمه گوگل]این راه آهن دو شهر نیویورک و شیکاگو را به هم متصل می کند
[ترجمه ترگمان]این راه آهن دو شهر یعنی نیویورک و شیکاگو را به هم متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The book was inspired by a real person, namely Tamara de Treaux.
[ترجمه گوگل]این کتاب از یک شخص واقعی به نام تامارا دو ترو الهام گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب از یک شخص واقعی به نام تامارا de الهام گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Namely that to be fit and slim you need to exercise and diet.
[ترجمه گوگل]یعنی برای تناسب اندام و لاغری باید ورزش و رژیم غذایی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]به این معنی که باید تناسب داشته باشید و به ورزش و رژیم غذایی نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this paper we explicitly consider sociological factors, namely social custom, and the notion of individual commitment.
[ترجمه گوگل]در این مقاله به صراحت عوامل جامعه شناختی، یعنی عرف اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را مورد بررسی قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما به طور واضح عوامل جامعه شناسی به نام عرف اجتماعی و مفهوم تعهد فردی را در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The simplest protective barrier is a geographical one, namely to conduct the training away from other centres of activity within the organisation.
[ترجمه گوگل]ساده ترین مانع حفاظتی یک مانع جغرافیایی است، یعنی انجام آموزش دور از سایر مراکز فعالیت در سازمان
[ترجمه ترگمان]ساده ترین مانع حفاظتی یک نوع جغرافیایی است، یعنی هدایت آموزش از مراکز دیگر فعالیت درون سازمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The more immediate concern, namely, self-preservation, had made friends and benefactors of their former enemies.
[ترجمه گوگل]نگرانی فوری تر، یعنی حفظ خود، دوستان و خیرخواهان دشمنان سابق خود را ساخته بود
[ترجمه ترگمان]نگرانی more یعنی صیانت نفس، دوستان و نیکوکاران را از دشمنان سابق خود ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This direction, namely x, could then be ascertained by a macroscopic measurement.
[ترجمه گوگل]این جهت، یعنی x، سپس می تواند با اندازه گیری ماکروسکوپی مشخص شود
[ترجمه ترگمان]این مسیر یعنی x را می توان با اندازه گیری ماکروسکوپی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The main Conservative claim to national support, therefore, namely that they had worked an economic miracle, seemed increasingly shallow.
[ترجمه گوگل]بنابراین ادعای اصلی محافظه کاران مبنی بر حمایت ملی، یعنی اینکه آنها یک معجزه اقتصادی انجام داده اند، به طور فزاینده ای کم عمق به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]بنابر این ادعای محافظه کاران اصلی مبنی بر حمایت ملی، یعنی اینکه آن ها یک معجزه اقتصادی را انجام داده بودند، به طور فزاینده ای سطحی به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are three major advantagesof the design, viz / namely cheapness, simplicity and availability.
[ترجمه گوگل]سه مزیت اصلی طراحی وجود دارد، یعنی ارزان بودن، سادگی و در دسترس بودن
[ترجمه ترگمان]سه عامل اصلی وجود دارند که عبارتند از ارزانی، ارزانی، سادگی و در دسترس بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He could not do anything more than what he promised — namely, to look after Charlotte's estate.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست کاری بیش از آنچه وعده داده بود انجام دهد - یعنی مراقبت از املاک شارلوت
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست کاری بیش از آنچه قول داده بود انجام دهد - یعنی، تا ملک شارلوت را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یعنی (قید)
namely, to wit, scilicet, videlicet

برای مثال (قید)
namely, videlicet

بنام (قید)
namely

به عبارت دیگر (قید)
namely, to wit, scilicet, videlicet

با ذکر نام (قید)
namely

تخصصی

[ریاضیات] یعنی، به این ترتیب که

انگلیسی به انگلیسی

• that is to say, meaning, to wit, particularly, by way of explanation
you use namely to introduce detailed information about what you have just said.

پیشنهاد کاربران

Synonym: videlicet
وقتی ازچیزی یا گروهی به صورت کلی یاد میشه و در جمله ی بعدی میخواهیم تک به تک اعضای اون گروه رو و یا جزئیات اون چیز رو بیان کنیم در اول جمله استفاده میکنیم. ( حتما هم نباید معادل دقیقی تو فارسی پیدا کنیم ) . 👇مثال👇
They brought lunch, namely sandwiches, soda and salad
با عناوین
موسوم به
یعنی، به عبارت دیگر ، به سخن دیگر
عبارتند از
بدین شکل . . .
به نام های. . . ، از جمله. . .
که عبارتست از . . . ، که عبارتند از . . .
که اسم اون . . . هست، منظور . . . ــــه
مشخصا , به طور دقیق تر
# Only one boy was absent, namely Harry
# We need to concentrate on our target audience, namely women aged between 20 and 30
# We need to get more teachers into the classrooms where they're most needed, namely in high poverty areas
بعبارتی
بصورتی
به طور دقیق تر ( بگم ) , از جمله، شاملِ
به طور مشخص، مشخصاً
به عبارت دیگر
به طور دقیق تر ( بگم )
از جمله، شاملِ
به نامِ . . .
با این عنوان که
به این معنا که . . .
به این معنی که . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس