nan

/næn//næn/

جمله های نمونه

1. Wang Nan was the No. 1 seed in the table - tennis championship.
[ترجمه موذنی] در جدول رتبه بندی قهرمانی تنیس، وانگ نان در سید یا رتبه شماره یک بود
|
[ترجمه گوگل]وانگ نان نفر دوم در مسابقات قهرمانی تنیس روی میز بود
[ترجمه ترگمان]وانگ نان اولین دانه در مسابقات تنیس روی میز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was brought up by my nan.
[ترجمه گوگل]من توسط نان خود بزرگ شدم
[ترجمه ترگمان]من توسط دوست پسرم بزرگ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The kids love staying with their nan at the weekend.
[ترجمه گوگل]بچه ها عاشق ماندن با نان خود در آخر هفته هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها عاشق nan در آخر هفته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nan was coopted into the kitchen to make pastry.
[ترجمه گوگل]نان را به آشپزخانه بردند تا شیرینی درست کند
[ترجمه ترگمان]نن \"داشت به آشپزخانه می رفت تا شیرینی درست کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her nan had lost her hearing working in the textile m ills.
[ترجمه گوگل]نان او شنوایی خود را در کار در نساجی از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم شنوایی خود را از کار در زمینه مشکلات منسوجات از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Para Handy raises a new head of steam Nan Spowart reports on the re-creation of a West coast legend.
[ترجمه گوگل]پارا هندی رئیس جدید استیم را مطرح می کند نان اسپوارت در مورد بازسازی یک افسانه ساحل غربی گزارش می دهد
[ترجمه ترگمان]\"پاراچنار\" یک سری جدید از بخار به نام \"نان\" ایجاد می کند که در مورد ایجاد دوباره یک افسانه ساحلی غربی گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neither she nor Nan ate a cooked breakfast.
[ترجمه گوگل]نه او و نه نان یک صبحانه پخته نخوردند
[ترجمه ترگمان]نه او و نه نن یک صبحانه درست و حسابی می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I share a bungalow with my nan and our pet dog Ben.
[ترجمه گوگل]من با نان و سگ خانگی مان بن در یک خانه ییلاقی مشترک هستم
[ترجمه ترگمان]من یک خانه ییلاقی با مادربزرگم به همراه مادربزرگم و سگ our بن رد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Benny reddened at the stares, but Nan had left the two admirers and was bounding up to the back row.
[ترجمه گوگل]بنی با نگاه خیره سرخ شد، اما نان دو تحسین کننده را ترک کرده بود و به ردیف عقب می رسید
[ترجمه ترگمان]بنی از نگاه های خیره من سرخ شد، اما نن دو admirers را رها کرده بود و به ردیف عقب خیز برمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Radio nan Gaidheal will broadcast a single morning block to the Highlands and Islands, replacing the current piecemeal pattern of programmes.
[ترجمه گوگل]Radio nan Gaidheal یک بلوک صبحگاهی را به ارتفاعات و جزایر پخش خواهد کرد و جایگزین الگوی برنامه‌های تکه‌تکه‌ای فعلی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]رادیو nan Gaidheal یک بلوک صبح را به \"هایلند و جزایر\" پخش خواهد کرد و الگوی تدریجی فعلی برنامه ها را جایگزین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nan wore the smart navy coat she had worn yesterday, but this time over a pale yellow wool dress.
[ترجمه گوگل]نان کت سرمه ای هوشمندی را که دیروز پوشیده بود، پوشید، اما این بار روی یک لباس پشمی زرد کم رنگ
[ترجمه ترگمان]ننهی پیر لباسی را پوشیده بود که دیروز پوشیده بود، اما این بار لباس پشمی زرد رنگی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Auntie Nan decided to join the hunt.
[ترجمه گوگل]و عمه نان تصمیم گرفت به شکار بپیوندد
[ترجمه ترگمان]و عمه \"نن\" هم تصمیم گرفت به شکار بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Giggling Sheila his nan called her.
[ترجمه گوگل]با قهقهه شیلا نانش او را صدا زد
[ترجمه ترگمان]و پس از اینکه او را صدا زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I rate the summit of Sgurr nan Gillean as the finest in my experience.
[ترجمه گوگل]من قله Sgurr nan Gillean را به عنوان بهترین قله در تجربه خود ارزیابی می کنم
[ترجمه ترگمان]من the مادربزرگم را به عنوان بهترین تجربه من در نظر می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• round flat leavened indian bread; (british slang) person's grandmother

پیشنهاد کاربران

=nano
پیشوند - به معنای کوچک
علاوه بر این معنی مادر بزرگ ، نوعی "نان " هست که با خمیر ترش یا ماده ای باعث پف کردن نون بشه درست میشه
( چیزی شبیه نون تافتون گرد و کوچک و سفید رنگ هم هست ) .
اغلب با غذاهای جنوب آسیایی خورده میشن.
. The curry was rich and creamy, perfect to dip the nan bread into
noun [ C] UK informal
child's word for a grandmother
اسم، انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
کلمه کودک برای مادربزرگ
The kids love staying with their nan at the weekend.
( as form of address )
Happy birthday, Nan.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/nan
Mom
مامان بزرگ ( محاوره )

بپرس