narcissism

/ˈnɑːrsəˌsɪzəm//ˈnɑːsɪsɪzəm/

معنی: خود پرستی، عشق بخود
معانی دیگر: خود دوستی، خودپسندی (توجه مفرط به ظاهر خود و به راحتی و اهمیت و استعدادهای خود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: narcissistic (adj.), narcism (n.), narcissist (n.)
(1) تعریف: excessive love of or absorption in oneself; egocentricity.
مترادف: egocentricity, egoism, egomania, egotism, self-absorption
مشابه: arrogance, conceit, self-importance, self-seeking, vanity

(2) تعریف: the psychological and emotional centering of one's erotic interest and gratification on one's own body.
مشابه: self-absorption, vanity

جمله های نمونه

1. Those who suffer from narcissism become self-absorbed or chronic show-offs.
[ترجمه گوگل]کسانی که از خودشیفتگی رنج می برند، به خود شیفتگی یا خودنمایی مزمن تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که از خودشیفتگی رنج می برند، خود را به خود جذب و یا نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Humbleness is productive, narcissism is destructive. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]فروتنی مولد است، خودشیفتگی مخرب است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]Humbleness سازنده است، خود خودشیفتگی مخرب است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clearly it involves a mass narcissism which is supported by the social structures within which they work and play.
[ترجمه گوگل]واضح است که شامل یک خودشیفتگی توده ای است که توسط ساختارهای اجتماعی که در آن کار و بازی می کنند حمایت می شود
[ترجمه ترگمان]واضح است که شامل یک خودشیفتگی انبوه است که توسط ساختارهای اجتماعی که در آن کار می کنند و بازی می کنند، پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When I look at narcissism through the vulnerability lens, I see the shame-based fear of being ordinary. I see the fear of never feeling extraordinary enough to be noticed, to be lovable, to belong, or to cultivate a sense of purpose. Brene Brown
[ترجمه گوگل]وقتی از دریچه آسیب پذیری به خودشیفتگی نگاه می کنم، ترسی مبتنی بر شرم از معمولی بودن را می بینم ترس از اینکه هرگز آنقدر خارق‌العاده نباشم که مورد توجه قرار بگیرم، دوست‌داشتنی باشم، تعلق داشته باشم یا حس هدف را در خود پرورش دهم برن براون
[ترجمه ترگمان]هنگامی که من از طریق لنز آسیب پذیری به خودشیفتگی نگاه می کنم، ترس ناشی از شرمندگی از معمولی بودن را مشاهده می کنم می بینم که ترس از هیچ وقت به اندازه کافی خارق العاده نیست که توجه شود، دوست داشتنی باشد، به آن تعلق داشته باشد، یا یک حس هدف را پرورش دهد Brene براون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The essential property of narcissism is being indulged in self-admiration. The death of Narcissism is just because of excessive indulgency in self-admiration.
[ترجمه گوگل]خاصیت اساسی خودشیفتگی این است که در تحسین خود قرار گرفتن مرگ خودشیفتگی فقط به دلیل زیاده روی در تحسین خود است
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی خودشیفتگی، از خود گذشتگی در نظر گرفته می شود مرگ خودشیفتگی، به دلیل پرخوری بیش از حد در خود تحسین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Narcissism deserves its own category, she said, because like most mental ailments, narcissistic personality disorder is partially genetic and partially created by one's environment.
[ترجمه گوگل]او گفت که خودشیفتگی مستحق مقوله خاص خود است، زیرا مانند بسیاری از بیماری های روانی، اختلال شخصیت خودشیفته تا حدی ژنتیکی است و تا حدودی توسط محیط ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]او گفت که خود شیفتگی خود را مستحق گروه خودش می داند، چون مانند بسیاری از ناخوشی های روانی، اختلال شخصیت خودشیفته تا حدی ژنتیکی و تا حدی توسط محیط فرد ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Judes excessive powerful libido, Sues narcissism, Arabella s pleasure principle give birth to their respective characteristic and outlook on life.
[ترجمه گوگل]میل جنسی بیش از حد قدرتمند جودس، خودشیفتگی شکایت می کند، اصل لذت آرابلا باعث ایجاد ویژگی و دیدگاه مربوط به زندگی آنها می شود
[ترجمه ترگمان]libido جنسی قوی، sues خودشیفتگی، اصل لذت Arabella، ویژگی و دیدگاه خاص خود را در زندگی به دنیا می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's often associated with superficiality, self-absorption, narcissism, and pleasure-seeking.
[ترجمه گوگل]اغلب با سطحی نگری، خود جذبی، خودشیفتگی و لذت جویی همراه است
[ترجمه ترگمان]آن اغلب مرتبط با superficiality، خود - جذب، خودشیفتگی، و لذت بردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The withering of public fields has multiplied the narcissism culture.
[ترجمه گوگل]پژمرده شدن عرصه های عمومی فرهنگ خودشیفتگی را چند برابر کرده است
[ترجمه ترگمان]پژمرده شدن حوزه های عمومی، فرهنگ خودشیفتگی را چند برابر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both of them are peacockish, sensitive, narcissism and self-contempt .
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها طاووس، حساس، خودشیفتگی و تحقیر خود هستند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها peacockish، حساس، خودشیفتگی، و خود تحقیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Narcissism is defined in the survey, by a researcher at York University in Toronto, Canada, as "a pervasive pattern of grandiosity, need for admiration and an exaggerated sense of self-importance. "
[ترجمه گوگل]خودشیفتگی در این نظرسنجی توسط محققی در دانشگاه یورک در تورنتو، کانادا، به عنوان «الگوی فراگیر از بزرگ‌نمایی، نیاز به تحسین و احساس اغراق‌آمیز اهمیت دادن به خود» تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]خود شیفتگی در این نظرسنجی، توسط محققی در دانشگاه یورک در تورنتو، کانادا، به عنوان \"الگوی فراگیر of، نیاز به تحسین و درک اغراق آمیز از اهمیت خود\" تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Be narcissism to specular laugh be still self - abased?
[ترجمه گوگل]خودشیفتگی باشد تا خنده ی گمراه کننده آیا همچنان خودبسنده باشد؟
[ترجمه ترگمان]خود را از شیفتگی و شیفتگی به خنده specular خود نشان دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The collective narcissism of the Kerouac circle is ultimately boring.
[ترجمه گوگل]خودشیفتگی جمعی حلقه کرواک در نهایت کسل کننده است
[ترجمه ترگمان]خود شیفتگی جمعی از دایره Kerouac در نهایت خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The decision to reclassify narcissism was met with horror by doctors who treat the condition, and the committee is still split on whether to finalize the change.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای طبقه‌بندی مجدد خودشیفتگی توسط پزشکانی که این عارضه را درمان می‌کنند با وحشت مواجه شد و کمیته هنوز در مورد نهایی کردن این تغییر اختلاف نظر دارد
[ترجمه ترگمان]تصمیم به خودشیفتگی، از سوی پزشکانی که این شرایط را درمان می کنند، با وحشت مواجه شد و این کمیته هنوز هم برای نهایی کردن این تغییر در حال تجزیه و تحلیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The traits are the self-obsession of narcissism; the impulsive, thrill-seeking and callous behavior of psychopaths; and the deceitful and exploitative nature of Machiavellianism.
[ترجمه گوگل]صفات خود وسواس نارسیسیسم است رفتار تکانشی، هیجان طلبانه و بی رحمانه روانپزشکان؛ و ماهیت فریبنده و استثمارگر ماکیاولیسم
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها، وسواس خود برای خودشیفتگی، و رفتار آنی و بی عاطفه of و طبیعت deceitful و exploitative of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود پرستی (اسم)
egoism, egotism, egocentrism, narcissism, self-worship

عشق بخود (اسم)
narcissism

انگلیسی به انگلیسی

• exaggerated self-admiration; exaggerated self-love
narcissism is the habit of always thinking about and admiring yourself instead of thinking about other people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

خودشیفتگی ( اسم ) : یک اختلال شخصیتی در روانپزشکی که در آن فردی نظر بسیار مطمئنی درباره ظاهر و توانایی های خود و نیاز شدیدی به تحسین شدن توسط دیگران دارد. این موضوع گاهی اوقات شامل علاقه جنسی به بدن خود نیز می شود.
حق به جانبی
خودشیفتگی
خود شیفته

بپرس