narrate

/ˈneˌret//nəˈreɪt/

معنی: شرح دادن، داستان سرایی کردن، داستانی را تعریف کردن، نقالی کردن
معانی دیگر: (شفاها یا کتبا) داستان گفتن، نقل کردن، داستان گویی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: narrates, narrating, narrated
• : تعریف: to give an account or tell the tale of; relate.
مترادف: describe, recount, relate, report
مشابه: chronicle, detail, portray, recite, rehearse, repeat, review, spin, tell
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: narratable (adj.)
(1) تعریف: to give an account or tell a story.
مترادف: tell
مشابه: recite, report

(2) تعریف: to give a commentary accompanying some visual or graphic presentation, such as a film or performance.
مشابه: commentate

جمله های نمونه

1. The book is narrated by Richard Papen, a Californian boy.
[ترجمه گوگل]این کتاب توسط ریچارد پاپن، یک پسر کالیفرنیایی روایت می شود
[ترجمه ترگمان]این کتاب توسط ریچارد Papen، یک پسر کالیفرنیایی، روایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Documentaries are often narrated by well-known actors.
[ترجمه علی] مستند ها اغلب توسط بازیگران مشهور روایت میشوند
|
[ترجمه گوگل]فیلم های مستند اغلب توسط بازیگران سرشناس روایت می شود
[ترجمه ترگمان]Documentaries اغلب توسط بازیگران شناخته شده توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She also narrated a documentary about the Kirov Ballet School.
[ترجمه گوگل]او همچنین مستندی درباره مدرسه باله کیروف را روایت کرد
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک مستند را در مورد مدرسه باله Kirov تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One by one the witnesses narrated the sequence of events which led up to the disaster.
[ترجمه گوگل]شاهدان یک به یک دنباله وقایعی را که منجر به فاجعه شد نقل کردند
[ترجمه ترگمان]یکی از شاهدان دنباله حوادث را که منجر به فاجعه شد حکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The story is narrated in flashback.
[ترجمه گوگل]داستان به صورت فلش بک روایت می شود
[ترجمه ترگمان]داستان در زمان بازگشت به گذشته نقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main character narrates the story.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی داستان را روایت می کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی داستان را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some of the story was narrated in the film.
[ترجمه گوگل]بخشی از داستان در فیلم روایت می شد
[ترجمه ترگمان]برخی از این داستان در فیلم روایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She entertained them by narrating her adventures in Africa.
[ترجمه گوگل]او با روایت ماجراهای خود در آفریقا آنها را سرگرم کرد
[ترجمه ترگمان]او آن ها را با نقل ماجراهای خود در افریقا سرگرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He narrated to us the story of the two men's armed robbery.
[ترجمه گوگل]او ماجرای سرقت مسلحانه این دو نفر را برای ما تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]داستان سرقت مسلحانه دو مرد را برای ما نقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film was narrated by Andrew Sachs.
[ترجمه گوگل]این فیلم توسط اندرو ساکس گوینده شد
[ترجمه ترگمان]این فیلم توسط اندرو ساچس روایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The story is narrated by its hero.
[ترجمه گوگل]داستان توسط قهرمان آن روایت می شود
[ترجمه ترگمان]داستان توسط قهرمان آن روایت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is logical to narrate a climb from the valley upwards.
[ترجمه گوگل]منطقی است که یک صعود از دره به بالا را روایت کنیم
[ترجمه ترگمان]منطقی است که یک صعود از دره به بالا روایت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The series narrates his attempts to find employment.
[ترجمه گوگل]این سریال تلاش های او برای یافتن شغل را روایت می کند
[ترجمه ترگمان]این مجموعه تلاش های خود برای یافتن کار را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The twice-a-week free tours are narrated by museum docents.
[ترجمه گوگل]تورهای رایگان دو بار در هفته توسط اساتید موزه روایت می شود
[ترجمه ترگمان]این تورها دو هفته ای یک بار توسط docents موزه نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You should get Stuart to narrate our schooldays together.
[ترجمه گوگل]شما باید استوارت را وادار کنید که روزهای مدرسه ما را با هم روایت کنیم
[ترجمه ترگمان]تو باید \"استیوارت\" رو راضی کنی که از مدرسه ما تعریف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرح دادن (فعل)
give, relate, depict, illustrate, demonstrate, explain, detail, describe, narrate, fill in

داستان سرایی کردن (فعل)
narrate, fictionalize

داستانی را تعریف کردن (فعل)
narrate

نقالی کردن (فعل)
narrate

انگلیسی به انگلیسی

• tell a story (in writing or speech) ; give an account of; describe an event or an experience
if you narrate a story, you tell it in your own words; a literary word.
if someone narrates a documentary film or programme, they make a spoken commentary on it to accompany and explain the pictures.

پیشنهاد کاربران

narrate 2 ( v ) =to speak the words that form the text of a documentary film or program, e. g. The film was narrated by an unknown actor.
narrate
narrate 1 ( v ) ( nəˈreɪt ) =to tell a story, e. g. The story is narrated in flashback. narrative ( adj, n ) ( n�rət̮ɪv ) , narration ( n ) ( n�ˈreɪʃn ) , narrator ( n ) ( n�ˌreɪt̮ər )
narrate
ماجیدَن.
رِوایَتیدَن.
narrate ( verb ) = شرح دادن یا ارائه کردن به صورت شفاهی یا مکتوب ، نقل کردن، روایت کردن، داستان گویی کردن، صدا پیشگی کردن، نقل کردن
معانی دیگر >>>> بیان کردن، بازگو کردن
Definition = برای گفتن یک داستان ، اغلب با بلند خواندن از یک متن ، یا توصیف وقایع در هنگام وقوع/برای نقش نمایش داده شده به عنوان راوی عمل کنید/
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : relate ( verb )
examples:
1 - Documentaries are often narrated by well - known actors.
مستندها را اغلب بازیگران سرشناس روایت می کنند.
2 - One by one the witnesses narrated the sequence of events which led up to the disaster.
شاهدان یک به یک سلسله حوادثی را که منجر به فاجعه شد ، روایت کردند.
3 - We have to hire a professional to narrate the video.
برای روایت فیلم باید یک متخصص استخدام کنیم.
4 - Walter Cronkite narrated the documentary film
والتر کرونکایت این فیلم مستند را روایت کرد.
5 - The film was narrated by David Attenborough.
فیلم با صدای "دیوید اتنبورو" صداپیشگی شده بود.
6 - The main character narrates the story.
شخصیت اصلی، داستان را روایت می کند.
7 - We narrate salient results of the simulations in aggregate below.
ما نتایج برجسته شبیه سازی را به طور کلی در مجموعه زیر شرح می دهیم.

گفتن داستان بطور مفصل و همراه با جزییات
نقل کردن
to tell a story in detail
روایت کردن

He narrated the story of Rustam and Sohrab
او داستان رستم و سهراب را نقل کرد
🔬🔬
شرح دادن داستانی ، توضیح دادن داستانی

بپرس