nepotism

/ˈnepəˌtɪzəm//ˈnepətɪzəm/

معنی: خویش و قوم پرستی
معانی دیگر: (دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگماری، تبعیض به سود خویشاوند، انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده و اقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nepotistic (adj.), nepotist (n.)
• : تعریف: favoritism shown to a near relative, as in preferential hiring or patronage.

- The governor was accused of nepotism after he hired his inexperienced nephew to fill a top position.
[ترجمه گوگل] فرماندار پس از آن که برادرزاده بی تجربه خود را برای پر کردن یک موقعیت عالی استخدام کرد، به خویشاوندی متهم شد
[ترجمه ترگمان] فرماندار پس از اینکه برادرزاده بی تجربه خود را استخدام کرد تا جایگاه بالایی را پر کند متهم به انتصاب های فامیلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his errors were nepotism and acceptance of gifts
گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.

2. Cage changed his name to deflect accusations of nepotism.
[ترجمه گوگل]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات خویشاوندی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات مربوط به انتصاب های فامیلی را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was guilty of nepotism and corruption.
[ترجمه گوگل]او مقصر خویشاوندی و فساد بود
[ترجمه ترگمان]او به انتصاب های فامیلی و فساد متهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has an incurable and widespread nepotism.
[ترجمه گوگل]او یک خویشاوندی غیر قابل درمان و گسترده دارد
[ترجمه ترگمان]او دارای nepotism incurable و incurable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The congressman lashed the president for his nepotism.
[ترجمه گوگل]نماینده کنگره رئیس جمهور را به خاطر خویشاوندی اش مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه ترگمان]نماینده مجلس رئیس جمهور را به خاطر انتصاب خود سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nepotism, though of widespread occurrence, is formally considered to be an offence against common morality.
[ترجمه گوگل]خویشاوند گرایی، اگرچه به طور گسترده رخ می دهد، اما رسماً به عنوان یک جرم علیه اخلاق رایج در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]Nepotism، با وجود رخداد گسترده، رسما به عنوان یک جرم علیه اخلاق رایج در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through successive administrations, corruption, nepotism and fiscal mismanagement remained the order of the day.
[ترجمه گوگل]از طریق دولت های متوالی، فساد، خویشاوندی و سوء مدیریت مالی در دستور کار روز باقی ماند
[ترجمه ترگمان]از طریق ادارات پی درپی، فساد، انتصاب های فامیلی و سو مدیریت مالی به ترتیب روز باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The city government throbbed with nepotism, malfeasance and awesome abuse of public money and facilities.
[ترجمه گوگل]حکومت شهر با خویشاوندی، بدعهدی و سوء استفاده هولناک از پول و امکانات عمومی تپش داشت
[ترجمه ترگمان]دولت شهر با سو nepotism، malfeasance و سو استفاده شدید از پول و امکانات عمومی در حال تپیدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unashamed nepotism ensured that one of the boys became Archbishop of St Andrews while still a minor.
[ترجمه گوگل]خویشاوندی بی شرمانه تضمین کرد که یکی از پسران در حالی که هنوز خردسال بود، اسقف اعظم سنت اندروز شد
[ترجمه ترگمان]انتصاب های فامیلی مطمئن بودند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز شد، در حالی که هنوز هم جزئی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He resigned, amid rumours of nepotism.
[ترجمه گوگل]او در بحبوحه شایعاتی مبنی بر خویشاوندی، استعفا داد
[ترجمه ترگمان]او در میان شایعات مربوط به انتصاب های فامیلی، استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nepotism is selfish behaviour having the appearance of altruism since it benefits relatives as well as ones own concerns.
[ترجمه گوگل]خویشاوند گرایی رفتاری خودخواهانه است که ظاهری نوع دوستی دارد زیرا به نفع خویشاوندان و همچنین نگرانی های خود فرد است
[ترجمه ترگمان]Nepotism رفتار خودخواهانه است که ظاهر نوع دوستی را از زمانی که از بستگان و نیز نگرانی های خود استفاده می کند، دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nepotism is an old story in Hollywood Circles.
[ترجمه گوگل]خویشاوند گرایی یک داستان قدیمی در محافل هالیوود است
[ترجمه ترگمان]Nepotism یک داستان قدیمی در حلقه های هالیوود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So educational achievement rather than nepotism offers a background to the respect, status and deference accorded to elites.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پیشرفت تحصیلی به جای خویشاوندی، زمینه ای برای احترام، جایگاه و احترام قائل به نخبگان فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، موفقیت آموزشی جای خود را به مشاغل، وضعیت و احترامی که به نخبگان می دهد، ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nepotism, cronyism and favoritism are rampant.
[ترجمه گوگل]خویشاوندی، دوستی و طرفداری بیداد می کند
[ترجمه ترگمان]Nepotism، دوست گرایی و طرفداری، شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That looked like just the sort of nepotism that the president abhors.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که این فقط نوعی خویشاوند گرایی است که رئیس جمهور از آن نفرت دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه فقط یه جور پارتی بازیه که رئیس جمهور متنفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خویش و قوم پرستی (اسم)
nepotism

انگلیسی به انگلیسی

• granting of favors to relatives; favoritism shown to relatives (especially in securing jobs)
if someone uses their power or authority to get jobs or other benefits for members of their family, you refer to this action as nepotism.

پیشنهاد کاربران

قوم و خویش بازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : nepotism / nepotist
✅️ صفت ( adjective ) : nepotistic
✅️ قید ( adverb ) : _
formal, disapproving
the act of using your power or influence to get good jobs or unfair advantages for members of your own family
رسمی، ناپسند
قبیله گرایی، خویشاوندگماری
خویشاوندگماری، خویشاوندسالاری، پارتی بازی، یا فامیل پروری یکی از مصادیق شایع فساد اداری است که به تبعیض و جایگزینی رابطه به جای ضابطه دلالت دارد. در فرایند پارتی بازی فرد یا افرادی با دسترسی ها و قدرت اعمال نظر در یک اداره، نهاد یا سازمان دولتی یا خصوصی، به نفع یکی از اقوام نسبی یا سببی یا دوستان و نزدیکان خود یا فردی که به دلیل ارتباط با او به صورت شخصی از طرق مادّی یا معنوی منتفع می شوند ( در افواه عمومی: کسی که آشنا است ) اعمال نفوذ می کنند. این اعمال نفوذ می تواند به برتری دادن منافع شخصی به منفعت سازمان منجر شود و به عنوان مثال در اعمال نفوذ برای تصدی یک سمت، دریافت تسهیلات، ارتقا یا برنده شدن در یک مناقصه یا مزایده برای کسی که آشنا است نمود پیدا کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

He was guilty of nepotism and corruption.
He resigned amid allegations of nepotism and petty corruption.
For instance, “The CEO’s decision to hire his nephew for a key position is a clear example of nepotism. ”
In a discussion about fair hiring practices, someone might argue, “Nepotism undermines equal opportunities for qualified candidates. ”
A critic of a political leader might accuse them of “filling their administration with relatives through nepotism. ”

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Nepotism• https://fluentslang.com/slang-for-corruption/
خویش‎خوری
nepotism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: خویشاوندگُماری
تعریف: انتصاب خویشاوندان به جای افراد باصلاحیت
انتصاب خویشاوندان در موقعیت های شغلی و اجتماعی برای افراد مشهور و قدرتمند
( دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان ) تبارگماری
تبارگماری
تصمیم گیری یا دادن امتیاز به نفع خویشان و نزدیکان
انتصاب خویشاوندان
با پوزش از خانم هانیه صادقی آذر
بهتر است ( پسوندِ ـــــــــ گرایی برای ism ) را بکار بگیریم تا پسوند ( ـــــــــــ سالاری "cracy" )
بنابراین بهتر است بعنوان معنای نپوتیسم بگوییم �خویشاوندگرایی� و نه خویشاوندسالاری
انتصاب آقازاده ها
آقا زاده گرایی

خویشاوندسالاری
جانشین پروری ( معادل رسمی پارتی بازی )
پارتی بازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس