nerve racking

/ˈnɜːrvˈrækɪŋ//nɜːvˈrækɪŋ/

wrack nerve : خسته کننده اعصاب، دشوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: inflicting great strain or irritation on one's patience, courage, or the like.
مشابه: tense

- Standardized tests, with their strict time limits, can be nerve-wracking for test-takers.
[ترجمه گوگل] تست‌های استاندارد، با محدودیت‌های زمانی سخت‌گیرانه‌شان، می‌تواند برای آزمون‌دهندگان اعصاب خردکن باشد
[ترجمه ترگمان] آزمون های استاندارد، با محدودیت های زمانی سخت آن ها، می تواند اعصاب خرد شده برای تست کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Waiting to hear the result of the operation was nerve-wracking.
[ترجمه گوگل] انتظار شنیدن نتیجه عمل اعصاب خردکن بود
[ترجمه ترگمان] انتظار برای شنیدن نتیجه این عملیات اعصاب خرد کن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• something that is nerve-racking makes you tense and worried.

پیشنهاد کاربران

for example: my little brother is very nerve_wracking
با روانت بازی میکنه! ( در مسابقات وکارهای هیجان انگیز )
استرس زا
رو مخ
Very stressful or irritating
اعصاب خورد کن
stressful
بسیار عصبی و نگران کننده
اعصاب خردکن
Adjective:
مایه ی اعصاب داغونی
باعث دردسر
کلافه کننده
آزار دهنده
I want to kill him because of his inability to manage his misfortune
من می خواهم او را به دلیل ناتوانی خود برای مدیریت بدبختی خودش بکشم
نگران کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس