neural

/ˈnʊrəl//ˈnjʊərəl/

معنی: عصبی، وابسته بعصب، وابسته به سلسله اعصاب
معانی دیگر: وابسته به پی یا عصب، پیی، وابسته به سلسله ی اعصاب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: neurally (adv.)
(1) تعریف: of or relating to the nervous system or a nerve.
مشابه: nervous

(2) تعریف: pertaining to or located on the dorsal side of the body near or associated with the spinal cord.

جمله های نمونه

1. neural groove
شیارک عصبی

2. Neural networks are computer systems which mimic the workings of the brain.
[ترجمه گوگل]شبکه های عصبی سیستم های کامپیوتری هستند که عملکرد مغز را تقلید می کنند
[ترجمه ترگمان]شبکه های عصبی سیستم های کامپیوتری هستند که عملکرد مغز را تقلید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some people suffered severe neural damage as a result of the vaccination.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد در نتیجه واکسیناسیون دچار آسیب عصبی شدید شدند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم در نتیجه واکسیناسیون از آسیب مغزی شدید رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Neural networks can learn solutions to difficult problems.
[ترجمه گوگل]شبکه های عصبی می توانند راه حل هایی برای مسائل دشوار بیاموزند
[ترجمه ترگمان]شبکه های عصبی می توانند راه حل هایی برای مشکلات دشوار را یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It should be pointed out that different neural net-work architectures will generate different output results for the same problem.
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که معماری های شبکه عصبی مختلف نتایج خروجی متفاوتی را برای یک مشکل ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که معماری های شبکه عصبی متفاوت، نتایج خروجی متفاوتی را برای یک مشکل ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neural networks may be used for algorithm development as well.
[ترجمه گوگل]شبکه های عصبی ممکن است برای توسعه الگوریتم نیز استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]شبکه های عصبی ممکن است برای توسعه الگوریتم نیز مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kunihiko Fukushima developed the Neocognitron, a neural net-work model for visual pattern recognition.
[ترجمه گوگل]کونیهیکو فوکوشیما Neocognitron، یک مدل شبکه عصبی برای تشخیص الگوهای بصری را توسعه داد
[ترجمه ترگمان]Kunihiko فوکوشیما the را توسعه داد که یک مدل مبتنی بر شبکه عصبی برای تشخیص الگوی بینایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Critics might say that neural networks just do a good job of keeping statistics.
[ترجمه گوگل]ممکن است منتقدان بگویند که شبکه‌های عصبی فقط در حفظ آمار کار خوبی انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]منتقدان ممکن است بگویند که شبکه های عصبی فقط کار خوبی برای حفظ آمار انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Accompanying the expanded domain of r4 expression, neural crest cells migrating from this region also express r4 markers.
[ترجمه گوگل]همراه با دامنه گسترش یافته بیان r4، سلول های تاج عصبی که از این منطقه مهاجرت می کنند نیز نشانگرهای r4 را بیان می کنند
[ترجمه ترگمان]همراه با دامنه گسترده بیان r۴، سلول های تاج عصبی که از این منطقه مهاجرت می کنند نیز مارکرهای r۴ را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is comprised of two different neural networks, a rule set, and a graphics interface.
[ترجمه گوگل]از دو شبکه عصبی مختلف، یک مجموعه قوانین و یک رابط گرافیکی تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]آن متشکل از دو شبکه عصبی مختلف، یک مجموعه قانون و یک رابط گرافیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order for the neural network software to recognize the input data, we must enter each image or number serially.
[ترجمه گوگل]برای اینکه نرم افزار شبکه عصبی داده های ورودی را تشخیص دهد باید هر تصویر یا عدد را به صورت سریال وارد کنیم
[ترجمه ترگمان]برای اینکه نرم افزار شبکه عصبی داده های ورودی را تشخیص دهد، باید به صورت اول وارد هر تصویر یا تعداد به صورت سریالی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are subject to regulation by many neural, hormonal, and paracrine factors, acting via intracellular mediators.
[ترجمه گوگل]آنها تحت کنترل بسیاری از عوامل عصبی، هورمونی و پاراکرین هستند که از طریق واسطه های درون سلولی عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تحت مقررات بسیاری از عوامل عصبی، هورمونی و paracrine قرار دارند و از طریق واسطه های درون سلولی عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The neural network collects its data incrementally, every five minutes.
[ترجمه گوگل]شبکه عصبی داده های خود را به صورت تدریجی و هر پنج دقیقه جمع آوری می کند
[ترجمه ترگمان]شبکه عصبی داده های خود را به صورت تدریجی هر پنج دقیقه جمع آوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Or, neural networks could be used to teach other neural networks.
[ترجمه گوگل]یا می توان از شبکه های عصبی برای آموزش شبکه های عصبی دیگر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]یا، شبکه های عصبی می توانند برای آموزش شبکه های عصبی دیگر مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبی (صفت)
nervous, neurotic, neural, overwrought

وابسته بعصب (صفت)
neural

وابسته به سلسله اعصاب (صفت)
neural

انگلیسی به انگلیسی

• nerve-related; dealing with the nervous system (neurology)
neural is used to describe things relating to a nerve or to the nervous system; a technical term.

پیشنهاد کاربران

بپرس