nominate

/ˈnɑːməˌnet//ˈnɒmɪneɪt/

معنی: منصوب کردن، نامزد کردن، معرفی کردن، نامیدن، کاندید کردن
معانی دیگر: (در اصل) نامیدن، نام گذاری کردن، اسم گذاشتن (روی کسی یا چیزی)، (برای شغل یا جایزه و غیره) پیشنهاد کردن، نامبر کردن، گماشتن، برگماشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nominates, nominating, nominated
مشتقات: nominator (n.)
(1) تعریف: to propose (a person) as a candidate for election or appointment.
مترادف: propose
مشابه: appoint, recommend

- In 1960, John F. Kennedy was nominated by the Democratic Party as its candidate for president.
[ترجمه گوگل] در سال 1960، جان اف کندی توسط حزب دموکرات به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شد
[ترجمه ترگمان] در ۱۹۶۰، جان اف کندی توسط حزب دموکرات نامزد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to propose or appoint (a person or thing) to an office, duty, or honor.
مترادف: name
مشابه: appoint, choose, designate, elect, pick, propose, select, suggest

- The film was nominated as the best of the year.
[ترجمه DR . Amir.H.Abdolmohammadi] این فیلم کاندیدای بهترین فیلم سال بود
|
[ترجمه گوگل] این فیلم نامزد بهترین فیلم سال شد
[ترجمه ترگمان] این فیلم به عنوان بهترین فیلم در سال انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I nominate Mr. Collins to be our spokesperson.
[ترجمه گوگل] من آقای کالینز را به عنوان سخنگوی ما معرفی می کنم
[ترجمه ترگمان] من آقای کالینز را نامزد spokesperson می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he could nominate all of those islands
او می توانست نام همه ی آن جزایر را بگوید.

2. the president shall nominate and by the advice and consent of the senate, shall appoint ambassadors
رئیس جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آنها را منصوب می کند.

3. Three times Bryant was nominated for office but he was never elected.
[ترجمه گوگل]برایانت سه بار نامزد این سمت شد اما هرگز انتخاب نشد
[ترجمه ترگمان]سه بار برایانت نامزد ریاست جمهوری شد اما هیچ گاه انتخاب نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The President nominated him for Secretary of State.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور او را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور او را برای وزیر امور خارجه نامزد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Though Danny was nominated last, he emerged as the strongest candidate.
[ترجمه گوگل]اگرچه دنی آخرین بار نامزد شد، اما به عنوان قوی ترین نامزد ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]اگر چه دنی در سال گذشته نامزد شد، او به عنوان قوی ترین کاندیدا ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ten critics were asked to nominate their Book of the Year.
[ترجمه گوگل]از ده منتقد خواسته شد تا کتاب سال خود را نامزد کنند
[ترجمه ترگمان]از ده منتقد خواسته شد تا کتاب سال خود را نامزد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can I nominate someone as a proxy to sign for me?
[ترجمه ل اسحاقی] آیا می توانم کسی را معرفی کنم تا به نمایندگی از من امضا کند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم شخصی را به عنوان وکالت معرفی کنم تا برای من امضا کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم کسی را به عنوان نماینده برای من نامزد کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The public will be able to nominate candidates for awards such as the MBE.
[ترجمه Mr hash] عموم مردم میتوانند کاندید هایی برای جوایزی مانند mbe منصوب کنند
|
[ترجمه گوگل]عموم مردم می توانند نامزدهایی را برای جوایزی مانند MBE معرفی کنند
[ترجمه ترگمان]مردم می توانند کاندیداهایی مانند the را نامزد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I nominate John to represent us at the meeting.
[ترجمه Mr hash] من جان را به عنوان نماینده مان در جلسه منصوب کردم
|
[ترجمه گوگل]من جان را به عنوان نماینده ما در جلسه معرفی می کنم
[ترجمه ترگمان]من جان را برای نمایندگی ما در جلسه معرفی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The EU would nominate two members to the committee.
[ترجمه گوگل]اتحادیه اروپا دو عضو را برای کمیته معرفی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا دو عضو کمیته را نامزد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you like to nominate anyone for/as director?
[ترجمه گوگل]آیا مایلید کسی را به عنوان کارگردان نامزد کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می خواهید کسی را به عنوان مدیر معرفی کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parliament asked Shahroudi to nominate other candidates and he submitted four names, including two men already rejected by parliament.
[ترجمه گوگل]مجلس از شاهرودی خواست نامزدهای دیگری را معرفی کند و او چهار نام از جمله دو نفر را که قبلاً توسط مجلس رد شده بودند، ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]پارلمان از شاهرودی خواست تا نامزدهای دیگر را نامزد نماید و چهار نام از جمله دو مرد که قبلا توسط پارلمان رد شده بودند را تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was expected that he would nominate Bramwell as his successor.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت که او برامول را به عنوان جانشین خود معرفی کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که او Bramwell را به عنوان جانشین خود معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Last week, I asked readers to nominate which character they would vote out of the soaps.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته از خوانندگان خواستم نامزد کنند که کدام شخصیت را از صابون ها حذف می کنند
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته، من از خوانندگان خواستم که کدام شخصیت را نامزد کنند تا از صابون استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They said Democrats should be allowed to nominate the Democrat of their choosing, and Republicans, the Republican candidate of theirs.
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که دموکرات ها باید اجازه داشته باشند دموکرات مورد نظر خود و جمهوری خواهان، نامزد جمهوری خواه آنها را نامزد کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که دموکرات ها باید به دموکرات ها اجازه دهند تا دمکرات ها را از انتخاب خود نامزد کنند، و جمهوری خواهان، کاندیدای جمهوری خواهان آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Both parties have also agreed that they will nominate representatives to begin discussions on setting up a community liaison committee.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف همچنین توافق کرده اند که نمایندگانی را برای شروع بحث در مورد ایجاد کمیته ارتباط با جامعه معرفی کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف همچنین توافق کرده اند که نمایندگان را برای آغاز بحث هایی در زمینه تشکیل کمیته روابط اجتماعی نامزد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In early 1966 Hayes was asked to nominate any prisoners he felt should be transferred to these new secure prisons.
[ترجمه گوگل]در اوایل سال 1966 از هیز خواسته شد تا زندانیانی را که فکر می‌کند باید به این زندان‌های امن جدید منتقل شوند، معرفی کند
[ترجمه ترگمان]در اوایل سال ۱۹۶۶ از هیز خواسته شد تا هر زندانی را که احساس می کرد به این زندان های امن جدید منتقل شود، معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منصوب کردن (فعل)
intromit, appoint, nominate

نامزد کردن (فعل)
engage, nominate, designate, betroth, espouse, trothplight

معرفی کردن (فعل)
present, inset, introduce, nominate, bring forward, recommend

نامیدن (فعل)
style, call, term, name, nominate, denominate, entitle, rollcall

کاندید کردن (فعل)
nominate

انگلیسی به انگلیسی

• appoint someone (for a position, office, or honor); designate, select
if you nominate someone for a job, you suggest them as a candidate or formally choose them to hold that job.

پیشنهاد کاربران

نامزد شدن، منصوب کردن
nominate = appoint = designate = depute = assign
nominate = to officially choose someone to do a particular job or task
nominate = to officially suggest someone for an election, job, position, or honor
1. نامزد کردن/کاندید کردن
2. نامگذاری کردن
نامزدیدن.
نامزداندن.
- نامزد انتخاباتی
- منصوب شدن
درنظر گرفتن
انتخاب کردن ( یک زمان یا عنوان برای چیزی )
December 1 has been nominated as the day of the election.
5th June has been nominated as election day.
منصوب کردن=appoint
Next year Mr Jenks will retire and Mr Broadbent will be nominated as his replacement.
I have been nominated to the committee.
She was nominated to the legislative council.
کاندید کردن ، نامزد شدن برای موقعیت یا جایزه ی ویژه

بپرس